مشاعرۀ سنّتی

[محـسن ز]

ياد ياران كردن از روي صفا يا از هوس
از خدا نشنيده اي وز اهرمن هم نشنوي

 

[shanli]

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند بروی دوستان شاد شدیم

​

پایژان حدیث ما شنو که چه شد
چون ابر درآمدیم و بر باد شدیم

 

[naghmeirani]

ياد ياران كردن از روي صفا يا از هوس
از خدا نشنيده اي وز اهرمن هم نشنوي

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

 

[naghmeirani]

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند بروی دوستان شاد شدیم

پایژان حدیث ما شنو که چه شد
چون ابر درآمدیم و بر باد شدیم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

 

[shanli]

من کی خندم تات نبینم خندان
جان بنده‌ی آن خنده‌ی بیکام و دهان
افسوس که خنده‌ی ترا می‌بینند
و آن خنده‌ی تو ز چشم خلقان پنهان

نغمه جان شعرت با حرف اخر پست قبلی باشه کافیه عزیز

 

[naghmeirani]

من کی خندم تات نبینم خندان
جان بنده‌ی آن خنده‌ی بیکام و دهان
افسوس که خنده‌ی ترا می‌بینند
و آن خنده‌ی تو ز چشم خلقان پنهان

نغمه جان شعرت با حرف اخر پست قبلی باشه کافیه عزیزok

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

 

[anahita shams]

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است

 

[فرح نوش]

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تابود فلک شیوه ی ان پرده دری بود...........

 

[koochooloo_m]

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تابود فلک شیوه ی ان پرده دری بود...........

دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

 

[anahita shams]

دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

 

[فرح نوش]

دردم از یارست ودرمان نیز هم دل فدای اون بشد ویار نیز هم

 

[koochooloo_m]

دردم از یارست ودرمان نیز هم دل فدای اون شد . جان نیز هم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

 

[anahita shams]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم

مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم

 

[koochooloo_m]

مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم

مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم

من اي صبا ره رفتن به كـوي دوست ندانم
تو مي روي به سلامت سلام من برساني

 

[anahita shams]

من اي صبا ره رفتن به كـوي دوست ندانم
تو مي روي به سلامت سلام من برساني

یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان

 

[koochooloo_m]

نبینی باغبان چون گل بکارد...

 

[koochooloo_m]

یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان

نقش خود خواندی،نقش یار بخوان
ورق خود خواندی،ورق یار بخوان...

 

[anahita shams]

نبینی باغبان چون گل بکارد...

دنيا چه كوچك است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

 

[koochooloo_m]

دنيا چه كوچك است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

هست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد
هست آن است که هر لحظه به یادت باشد

 

[anahita shams]

هست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد
هست آن است که هر لحظه به یادت باشد

دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست

 

[laleh_a]

دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟

 

[anahita shams]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟

تو چه ‌مظهري‌كه ز جلوه‌ي تو صداي سبحه‌ي صوفيان
گذرد ز ذروه‌ي لامكان، كه ‌خوشا‌ جمال‌ ازل ‌خوشا

 

[بسیجی]

تو چه ‌مظهري‌كه ز جلوه‌ي تو صداي سبحه‌ي صوفيان
گذرد ز ذروه‌ي لامكان، كه ‌خوشا‌ جمال‌ ازل ‌خوشا

ای برگزیده غیر علی را به رهبری ننگی چنین چگونه تو آخر به خود خری؟؟

 

[azadeh_arch _eng]

يكي ميپرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سكوت مبهمت كيست؟
برايش صادقانه مينويسم
براي انكه بايد باشد و نيست

 

[سرمد حیدری]

یا تو از سر فلک واقف است.........پس چه بود پیش وی اسرار تو(مولانا)

 

[suratak]

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن گاهی
به سر خاکستری در ماتم پروانه می ریزد

 

[m_sh_eng]

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شدست

 

[suratak]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مزه چون سیل روانه

 

[anahita shams]

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شدست

ترسيدن ما هم چو از بيم بلا بود
اكنون ز چه ترسيم كه در عين بلاييم

 

[anahita shams]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مزه چون سیل روانه

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه ،خوشه گندم به دانه ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دريا به موج و موج به ريگ کرانه ها