مشاعرۀ سنّتی

گلابتون

مدیر بازنشسته
از لب پيمانه گر سر ميرود . لب برمگير
مرد را از جان گذشتن به ز پيمان گشتن است

سايه ايمان خليلي نيست در اين دام كفر
ورنه آتش را همان شوق گلستان گشتن است
 

Derakht-e-marefat

عضو جدید
تو می گفتی وفادارم محبت را خریدارم،ولی دیدم نبودی
تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیبم من،ولی دردم فزودی
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یارا راهم راهم راهم راهم[/FONT][FONT=&quot]
گم گم گم گم گم گم گم در راهم

من آبروی رباعی‌ا‌ت را بردم
خیام! من از تو معذرت می‌خواهم![/FONT]
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مدار چرخ به کج داریش نمی ارزد
دو روز عمر به این خواریش نمی ارزد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در كوي او كه جز دل بيدار ره نيافت
كي مرسند خانه پرستان خوابگرد

خوني كه ريخت از دل ما، سايه! حيف نيست
گر زين ميانه آب خورد تيغ هم نبرد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوش می امدو رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سو خته بود
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در راه او چو قلم گر به سرم بايد رفت
با دل زخم كش و ديده گريان بروم

نذر كردم گر از اين غم بدرآيم روزي
تا درميكده شادان و غزلخوان بروم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مگر گاهی سراغم را غم عاشق نواز او
به شیهای سیه در گوشه میخانه ای گیرد
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
 

Mahdi JooN

عضو جدید
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفرکرده می‌رسد
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد سبزت ای دوست،
در فضای دل من،
بذر امید و وفا می پاشد.
آسمان دل تو،
روشن از مهر و وفاست،
رنگ پاکی و صفاست...
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بامداد روي تو ديدن حيات ماست
امروز روي خوب تو يا رب چه دلرباست
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
هردم از اينه ميپرسم ملول
چيستم به چشمت چيستم ؟
ليك در اينه ميبينم كه واي
سايه اي هم زانچه بودم نيستم
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گل پزمرده اي هستم
چشمهايم چشمه خشك كوير غم
تشنه يك بوسه خورشيد
تشنه يك قطره شبنم
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گل پزمرده اي هستم
چشمهايم چشمه خشك كوير غم
تشنه يك بوسه خورشيد
تشنه يك قطره شبنم

ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هرروز سلام و پرسش و خنده
هرروز قرار روز آینده
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
 
  • Like
واکنش ها: hoot

behnam-t

عضو جدید
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
 
  • Like
واکنش ها: hoot

hoot

عضو جدید
در دل ندهم ره پس ازین مهر بتان را / مهر لب او بر در این میخانه نهادیم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا