مشاعرۀ سنّتی

elnaz66

عضو جدید
دی سیر خیال این گلستان کردیم

محو تو شدیم و گلبه دامان کردیم

واشد مزه ای که همچو بال طاووس

ایجاد هزار چشم حیران کردیم

بیدل
 

elnaz66

عضو جدید
تا که بودیم ، نبودیم کسی

کشت ما رو غم بی هم نفسی

تا که مردیم همگی یار شدند

تا که خفتیم همه بیدار شدند
 

hamid_61

عضو جدید
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلي

چيزي نمي دانم ازين ديوانگي يا عاقلي

يك آن شد اين عاشق شدن، دنيا همان يك لحظه بود

آن دم كه چشمانت مرا از عمق چشمانت ربود

من بودم چشمان تو نه آتشي و نه گلي...
 

elnaz66

عضو جدید
دردا و دریغا که در این بازی خونین

بازیچه ی ایام ، دل آدمیان است

ابتهاج
 

elnaz66

عضو جدید
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت

عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت

سرو جان و زر و جاهم همه گو ، روبه سلامت

(عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی)

شهریار
 

Eghlima

عضو جدید
تو عمر خواه و صبوري كه چرخ شعبده باز
هزار بازي از اين طرفه تر بر انگيزد
بر آستانه تسليم سر بنه حافظ
كه گر ستيزه كني روزگار بستيزد !!!
 

melika62

عضو جدید
دست از طلب ندارم تا کام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد
بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآيد
 

elnaz66

عضو جدید
درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام دور دنیا و آخر کار

دلبری بر گزیده ام که مپرس

حافظ
 

Eghlima

عضو جدید

قاصد منزل سلمي كه سلامت بادش
چه شود گر به سلامي دل ما شاد كند ؟!
(امتحان كن كه بسي گنج مرادت بدهند
گر خرابي چو مرا لطف تو آباد كند
يارب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
كه به رحمت گذري بر سر فرهاد كند )
 

elnaz66

عضو جدید
ما ز دوست غیر از دوست ، مقصدی نمی خواهیم

حور و جنت ای زاهد ، بر تو باد ارزانی

شیخ بهایی
 

melika62

عضو جدید
يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن

وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
 

farhadi1980s

عضو جدید
رفتی و نرفت ای بت بگزیده‌ء من
مهرت ز دل و خیالت از دیده ءمن
میگردم من که بلکه پیشم افتی
ای راهنمای راه پیچیده ء من
 

elnaz66

عضو جدید
نخل نو خیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است

جان من ، همچو غارتگر جان بسار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است

وحشی بافقی
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را گم میکنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا میکنم هر شب
کجا دنبال معنایی برای عشق می گردی
که من این وازه را تا صبح معنا میکنم هر شب
 

hamid_61

عضو جدید
به گره بندي آن ابروي باريك انديش
كه به جز روي تو در چشم نظر بازم نيست

آه اگر اشك منت باز نگويد غم دل
كه درين پرده جز اين همدم و همرازم نيست
 

Eghlima

عضو جدید
تو شمع انجمني يك زبان و يك دل شو
خيال و كوشش پروانه بين و خندان باش
كمال دلبري و حسن در نظر بازي است
به شيوه نظر از نادران دوران باش
 

elnaz66

عضو جدید
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا

گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم

فرخی یزدی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا