مشاعرۀ سنّتی

sshhiimmaa

عضو جدید
تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
 

pashe_naz2001

عضو جدید
در میان قاتلان عشق و عاشق پیشگی
در هیاهوی تبهکاران مهر و سادگی
گرگهای پنجه فولادین هر دم در کمین
سالکان مسلک عدل و عداوت آتشین
لاجرم از چرخ گردون بلا گردان باغ
از مترسکهای پست و یاوران با کلاغ
(عاقبت خود را در این تشویش شب گم کرده ام)
 

hamid_61

عضو جدید
مشتاق توام با همه جوريي و جفايي
محبوب مني با همه جورمي و خطايي
من خود به چه ارزم كه تمناي تو ورزم
در حضرت سلطان كه برد نام گدايي؟
 

pashe_naz2001

عضو جدید
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت
 

elnaz66

عضو جدید
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است

باید که به گفتن از دهن هم نگشایی

گر راست سخن گویی و در بند بمانی

به زانکه دروغت دهد از بند رهایی
 

بشارت

عضو جدید
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمیکند.
 

elnaz66

عضو جدید
دیر آمدی ای نگار سر مست

زودت ندهیم دامن از دست

معشوقه که دیر دیر بینند

آخر کم از آنکه سیر بینند
 

مجید

عضو جدید
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید
 

elnaz66

عضو جدید
در نمازم خم ابروی تو به یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
 

sshhiimmaa

عضو جدید
دل چو پرگار به هر سو دوراني مي كرد
واندر آن دايره سر گشته پا بر جا بود
 

مجید

عضو جدید
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
 

f_arch

عضو جدید
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به اسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد
 

مجید

عضو جدید
یا رب این دل را به راهت میدهم
در پیش جان و تنم هم میدهم
این تمام هستی ام باشد ولی
بس ترا ناقابل است اما همین هم میدهم
 

sshhiimmaa

عضو جدید
نيست برلوح دلم جزالف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم
 

pashe_naz2001

عضو جدید
من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
 

sshhiimmaa

عضو جدید
نيكي پير مغان بين كه چو ما بد مستان
هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود
 

sshhiimmaa

عضو جدید
سخن عشق نه آن است كه آيد به زبان
ساقيا مي بده و كوتاه كن اين گفت و شنفت
 

hamid_61

عضو جدید
يا بگدازم چو شمع يا بكشندم به صبح
چاره همين بيش نيست سوختن وساختن
 

sshhiimmaa

عضو جدید
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت
ولي بسيار مشتاقم
كه از گلويم ، سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد
به دست كودك گستاخ وبازيگوش واو يكريز وپي در پي
دم گرم خودش رابر گلويم سخت بفشارد
وخواب وخفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدين سان بشكند درمن
سكوت مرگبارم را....
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا