مشاعرۀ سنّتی

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن شب ها كه چشمانت نمی داشت
به پایت گریه كردن عالمی داشت
دل مجروح و زخم كهنه ی من
ز افسون نگاهت مرهمی داشت
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره د:surprised:
دردا که فراق ناتوان ساخت مرا
در بستر ناتوانی انداخت مرا
از ضعف چنان شدم که در بستر مرگ
صد بار اجل آمد و نشناخت مرا​
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
روی او ماه است ، نی نی ماه کی داد کلاه
قد او سرو است ، نی نی سرو ، کی بندد قبا
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
باز تایپ من طول کشید
بهتره الگوریتممو عوض کنم
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
توبه من سنگ زدی من نرمیدم نه گسستم
.
.
.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش
در دامن سكوت بتلخي گريستم
نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
من از دو چشم روشن و گريان گريختم
از خنده هاي وحشي طوفان گريختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
من عهد تو سخت سست می دانستم
بشکن ان ، درست مدانستم

این دشمنی ای دوست که با من به جفا
اخر کردی ، نخست می دانستم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
به خدا ميبرم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تا بر گذشته مي نگرم ، عشق خويش را
چون آفتاب گمشده مي آورم به ياد
مي نالم از دلي كه به خون غرقه گشته است
اي شعر ، غير رنجش يارم به من چه داد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا