مشاعرۀ سنّتی

بشارت

عضو جدید
درخرابات ما گذر نکند
هرکه از خویشتن سفر نکند
آه کاین دلبر خراباتی
هیچ برحال مانظر نکند...
 

pashe_mehrabon

عضو جدید
دير وقتي است كه قلبم در انحصار تو بي تاب است
و نگاهم از سو سوي چشمت
به جز رخ زيباي تو چيزي را انتظار نمي كشد
ديدار روي تو روز و شب مرا فكر نسوزيست
 

elnaz66

عضو جدید
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
 

بشارت

عضو جدید
...دیوانه عشقت ای بریروی
عاقل نشود به هیچ بندی
ای سرو به قامتش چه مانی؟
زیباست ولی نه هر بلندی...
 

elnaz66

عضو جدید
يکی درد و يکی درمان پسندد
يکی وصل و يکی هجران پسندد
من درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

 

hamid_61

عضو جدید
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي
 

elnaz66

عضو جدید
يا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
 

hamid_61

عضو جدید
شاهدان گر دلبري اينسان كنند
زاهدان را رخنه در ايمان كنند
 

elnaz66

عضو جدید
ديدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
 

بشارت

عضو جدید
...در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود...(حافظ)
 

hamid_61

عضو جدید
در رفتن جان از بدن گويند هر قومي سخن

من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود
 

Eghlima

عضو جدید
ديده ي ما چو به اميد تو درياست چرا
به تفرج گذري بر لب دريا نكني ؟!
 

elnaz66

عضو جدید
نمی دانم دلم ديوونه ی کيست
کجا ميگردد و در خونه ی کيست
نميدانم دل سر گشته ی من
اسير نرگس مستونه ی کيست

بابا طاهر​
 

hamid_61

عضو جدید
(پرده غنچه ميدرد خنده ...)
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند
چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
 

بشارت

عضو جدید
در آن نفس که بمیرم درآرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به جستجوی تو باشم به گفتگوی تو باشم...
 

shadii

عضو جدید
من از نگاه تو،
امید مبهمی دارم
نگاهت را نگیر از من
که با آن عالمی دارم:gol:
 

hamid_61

عضو جدید
محمل بدار اي ساربان تندي مكن با كاروان

كز عشق آن سرو روان گويي روانم ميرود
 

shadii

عضو جدید
در این سرای بی کسی،کسی به در نمی زند
به دشــــــــــت پر ملال ما پرنـــــــده پر نمی زند
 

hamid_61

عضو جدید
دل به نگاه اولين گشت شكار چشم تو
زخم دگر چه ميزني صيد به خون تپيده را؟
 

pashe_naz2001

عضو جدید
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
 

hamid_61

عضو جدید
يا رب مگيرش ارچه دل چون كبوترم
افكندو كشت و عزت صيد حرم نداشت
 

بشارت

عضو جدید
...تسلیم قضا شوم کزین قید
کس را به خلاص رهنمون نیست
صبر ار نکنم چه چاره سازم
آرام دل از یکی فزون نیست...
 

hamid_61

عضو جدید
تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف تو
زان سفر دراز خود عزم وطن نميكند
 
آخرین ویرایش:

hamid_61

عضو جدید
تا تو به كنار من بدي ، بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام
 

ali hamraeiiyan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
او می آید

او می آید

:heart:من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد

نوبت خاموشی من سهل وآسان می رسد

پس چرا عاشق نباشم ای خدا:heart:
 

maryam_202084

عضو جدید
ای که دائم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق نگرد
که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
 

a young Architect

عضو جدید
یا رب مددی کن که مرا از حرم هست

مرانند

وز سفره سرایت

به دو صد دوز و کلک

بر سر عشرتکده ی نیست کن عشق

مخوانند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا