درخرابات ما گذر نکند هرکه از خویشتن سفر نکند آه کاین دلبر خراباتی هیچ برحال مانظر نکند...
ب بشارت عضو جدید Jul 2, 2007 #751 درخرابات ما گذر نکند هرکه از خویشتن سفر نکند آه کاین دلبر خراباتی هیچ برحال مانظر نکند...
pashe_mehrabon عضو جدید Jul 3, 2007 #752 دير وقتي است كه قلبم در انحصار تو بي تاب است و نگاهم از سو سوي چشمت به جز رخ زيباي تو چيزي را انتظار نمي كشد ديدار روي تو روز و شب مرا فكر نسوزيست
دير وقتي است كه قلبم در انحصار تو بي تاب است و نگاهم از سو سوي چشمت به جز رخ زيباي تو چيزي را انتظار نمي كشد ديدار روي تو روز و شب مرا فكر نسوزيست
ب بشارت عضو جدید Jul 3, 2007 #754 ...دیوانه عشقت ای بریروی عاقل نشود به هیچ بندی ای سرو به قامتش چه مانی؟ زیباست ولی نه هر بلندی...
elnaz66 عضو جدید Jul 3, 2007 #755 يکی درد و يکی درمان پسندد يکی وصل و يکی هجران پسندد من درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
يکی درد و يکی درمان پسندد يکی وصل و يکی هجران پسندد من درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
elnaz66 عضو جدید Jul 4, 2007 #757 يا رب این نو گل خندان که سپردی به منش ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
elnaz66 عضو جدید Jul 4, 2007 #759 ديدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
ب بشارت عضو جدید Jul 4, 2007 #760 ...در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود...(حافظ)
hamid_61 عضو جدید Jul 5, 2007 #761 در رفتن جان از بدن گويند هر قومي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود
Eghlima عضو جدید Jul 5, 2007 #762 ديده ي ما چو به اميد تو درياست چرا به تفرج گذري بر لب دريا نكني ؟!
elnaz66 عضو جدید Jul 5, 2007 #764 نمی دانم دلم ديوونه ی کيست کجا ميگردد و در خونه ی کيست نميدانم دل سر گشته ی من اسير نرگس مستونه ی کيست بابا طاهر
نمی دانم دلم ديوونه ی کيست کجا ميگردد و در خونه ی کيست نميدانم دل سر گشته ی من اسير نرگس مستونه ی کيست بابا طاهر
hamid_61 عضو جدید Jul 6, 2007 #766 (پرده غنچه ميدرد خنده ...) واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
(پرده غنچه ميدرد خنده ...) واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
ب بشارت عضو جدید Jul 6, 2007 #767 در آن نفس که بمیرم درآرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به جستجوی تو باشم به گفتگوی تو باشم...
در آن نفس که بمیرم درآرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به جستجوی تو باشم به گفتگوی تو باشم...
shadii عضو جدید Jul 6, 2007 #768 من از نگاه تو، امید مبهمی دارم نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
hamid_61 عضو جدید Jul 6, 2007 #769 محمل بدار اي ساربان تندي مكن با كاروان كز عشق آن سرو روان گويي روانم ميرود
shadii عضو جدید Jul 7, 2007 #770 در این سرای بی کسی،کسی به در نمی زند به دشــــــــــت پر ملال ما پرنـــــــده پر نمی زند
hamid_61 عضو جدید Jul 7, 2007 #771 دل به نگاه اولين گشت شكار چشم تو زخم دگر چه ميزني صيد به خون تپيده را؟
pashe_naz2001 عضو جدید Jul 7, 2007 #772 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
ب بشارت عضو جدید Jul 7, 2007 #774 ...تسلیم قضا شوم کزین قید کس را به خلاص رهنمون نیست صبر ار نکنم چه چاره سازم آرام دل از یکی فزون نیست...
...تسلیم قضا شوم کزین قید کس را به خلاص رهنمون نیست صبر ار نکنم چه چاره سازم آرام دل از یکی فزون نیست...
hamid_61 عضو جدید Jul 8, 2007 #775 تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف تو زان سفر دراز خود عزم وطن نميكند آخرین ویرایش: Jul 8, 2007
pashe_naz2001 عضو جدید Jul 8, 2007 #776 دیدی که یار جز سر جورو ستم نداشت بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت
hamid_61 عضو جدید Jul 8, 2007 #777 تا تو به كنار من بدي ، بود به جا قرار دل رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام
ali hamraeiiyan کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Jul 8, 2007 #778 او می آید او می آید من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل وآسان می رسد پس چرا عاشق نباشم ای خدا
او می آید او می آید من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل وآسان می رسد پس چرا عاشق نباشم ای خدا
maryam_202084 عضو جدید Jul 8, 2007 #779 ای که دائم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری گرد دیوانگان عشق نگرد که به عقل عقیله مشهوری مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری
ای که دائم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری گرد دیوانگان عشق نگرد که به عقل عقیله مشهوری مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری
a young Architect عضو جدید Jul 8, 2007 #780 یا رب مددی کن که مرا از حرم هست مرانند وز سفره سرایت به دو صد دوز و کلک بر سر عشرتکده ی نیست کن عشق مخوانند
یا رب مددی کن که مرا از حرم هست مرانند وز سفره سرایت به دو صد دوز و کلک بر سر عشرتکده ی نیست کن عشق مخوانند