مشاعرۀ سنّتی

ghisoo_tala

عضو جدید
من اشک سکوت مرده در فریادم
" داد"ی سر وپا شکسته، در بیدادم
اینها همه هیچ .. ای خدای شب عشق
" نام شب عشق " را که برد از یادم؟!:gol:
 

sanaz950

عضو جدید
مسلمانان مرا وقتي دلي بود
كه با وي گفتمي گر مشكلي بود
به گردابي چو مي افتادم از غم
به تدبيرش اميد ساحلي بود
 

Behrooz79

عضو جدید

ما سرخوشان مست دل از دست داده ايم
همراز عشق و هم نفس جام باده ايم

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

:gol::gol::gol:
 

elnaz66

عضو جدید
مرا نه سر نه سامان آفریدند

پریشانم پریشان آفریدند

پریشان خاطران رفتند در خاک

مرا از خاک ایشان آفریدند

باباطاهر
 

sisah

عضو جدید
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

به خط و خال گدایان مده خزینه دل
به دست شاهوشی ده که محترم دارد
 

Behrooz79

عضو جدید
در اين سراي بي کسي ، کسي به در نمي زند
به دشت پرملال ما ، پرنده پر نمي زند
يکي ز شب گرفتگان ، چراغ بر نمي کند
کسي به کوچه سارِ شب ، درِ سحر نمي زند

:gol::gol::gol:
 

sisah

عضو جدید
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
 

sisah

عضو جدید
میان گریه می‌خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی‌گیرد

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
 

Behrooz79

عضو جدید

مگرم شیوه چشم تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک؟
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

:gol::gol::gol:
 

sisah

عضو جدید
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
 

ghisoo_tala

عضو جدید
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم
جلوه برمن مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم

دوستان عیب نظر بازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می بینم
:gol:
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم :gol:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم ِآن است بدین دانه که در دام افتم

هرگز آشفته ی رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
:gol:
"سعدی"
:gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
می خواستی اگر نکنی مبتلا دلم
کردی چرا نگاهی ؟ و بردی چرا دلم ؟
بیگانه گشتم از همه خوبان روزگار
تا با نگاه گرم تو ، شد آشنا دلم
ای چشم دل سیاه دلازار دلفریب !
افزون شبا ،‌ ز هجر تو با ناله های زار
افکنده لرزه ،‌در دل عرش خدا ، دلم
 

Behrooz79

عضو جدید
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

:gol::gol::gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
از بس کف دست بر جبین کوبیدم:
تا بگذرد از سرم، پریشانی من.
نقش کف دست! محو شد، ریخت بهم
شد چین و شکن، بروی پیشانی من!:gol:
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نماندست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو برايم ترانه ميخواني
سخنت جذبه اي نهان دارد
گوئيا خوابم و ترانه تو
ازجهاني دگر نشان دارد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مي سوزم از اين دو روئي و نيرنگ
يكرنگي كودكانه ميخواهم
اي مرگ از آن لبان خاموشت
يك بوسه جاودانه ميخواهم
 

sisah

عضو جدید
مقیم بر سر راهش نشسته‌ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید

دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
 

titisatiti

عضو جدید
درچشم پر خمار تو پنهان فسون سحر / درزلف بیقرار تو پیدا اقرار حسن
 

sisah

عضو جدید
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا