مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می حرامست ولیکن تو بدین نر گس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم وخندان ونگه می نکنی
که نگه می کند از هر طرفت غمخواری
 

sisah

عضو جدید
در بحر فتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد

در پاش فتاده‌ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد
 
  • Like
واکنش ها: cute

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
من سر گشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود
 

sisah

عضو جدید
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

شبتون بخیر:gol:.
 

alireza23

کاربر فعال
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیرو من نتوانم
(رباعیات خیام)
 

sisah

عضو جدید
تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود

آخر از حسرت بالای تو ای سرو روان
تا کیم خون دل از دیده روان خواهد بود
 

sisah

عضو جدید
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
 

sisah

عضو جدید
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم

من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم
 

sisah

عضو جدید
تا درخت دوستی برگی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
 

sisah

عضو جدید
تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند
چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
 

sisah

عضو جدید
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا