مشاعرۀ سنّتی

[Aseman Etemaad]

دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه ! با که دست در آغوش می کنی؟
هوشنگ ابتهاج

 

[mmg11]

يا ز لبت کنم طلب قيمت خون خويشتن
يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را

 

[parmiss]

آید آن روز که من هجرت ازین خانه کنم
از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم

 

[cerulean.del]

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد انکه گدا معتبر شود

 

[cerulean.del]

اشتباه شد ...

 

[kooshajimbo]

مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور

 

[MFN]

به به ...........به به.................................................................................................................هر کجا هستم باشم..........آسمان مال من است

 

[sisah]

تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد

 

[ie student]

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[sisah]

مرا گر دوستی با او به دوزخ می‌برد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد

کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد

 

[ie student]

در هوایت بی قرارم روز و شب

سر ز پایت بر ندارم روز و شب

 

[gh_engineer]

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما
​

 

[محـسن ز]

ای که از کوچه معشو قه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
شب زنده دارن سلام

 

[sisah]

شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
در دل اندیشه و در دیده خیالش دارند

که در آفاق چنین روی دگر نتوان دید
یا مگر آینه در پیش جمالش دارند

سلام و البته خداحافظ.شب خوش.

 

[russell]

در این روش که تویی بر هزار چون من
جفا و جور توانی ولی مکن یارا

 

[محـسن ز]

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

[russell]

ما نتوانیم حق حمد تو گفتن

با همه کروبیان عالم بالا

 

[محـسن ز]

ایکه آزاردل سوختگان می طلبی
برسر آتش سوزان نتوان بود مقیم

 

[valkano سبز]

مي مخور با دگران تا نخورم خون جگر
سر مكش تا نكشد سر به فلك فريادم

 

[سعید بیات]

وقتی دستم خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
با تموم بی کسیهام به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم اما از تو نبریدم
اگه احساسمو کشتی اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت به غریبه دل سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که به یادش موندهاسمت

 

[russell]

داشتیم مشاعره می کردیم باید با م میومدی !!!!!!!

من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند

 

[کافر خداپرست]

درويشي را به نقد دردي بايد
وان‌گه ز ميان درد فردي بايد

در هرطرف ار صومعه‌اي ساخته‌اند
عالم همه صومعه است، مردي بايد

"مولانا"

 

[russell]

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

 

[R@mtin.eng]

یاد باد آنکه رخت شمع طرب می افروخت ...... وین دل سوخته پروانه نا پروا بود

 

[محـسن ز]

دوشم از کوی مغان دست بدست آوردند
زخرابات سوی صومعه مست آوردند

 

[russell]

دلي دارم که از تنگي در او جز غم نميگنجد

غمي دارم ز دلتنگي که در عالم نميگنجد

 

[کافر خداپرست]

ياد با‌د آن‌که چو ياقوت قدح خنده زدي
در ميان من و لعل تو حکايت‌ها بود

 

[russell]

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است

خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

 

[محـسن ز]

لبش می بوسم در می کشم می
به آب زندگانی بردهام پی

 

[russell]

يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست