مشاعرۀ سنّتی

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواني خود مرا تنها اميد زندگاني بود
دگرمن باچه اميدي توانم زندگاني كرد
دلت گر بسپری بر او خدایی هم توانی کرد ...................... چه نیکو با امید او هر آنکس زندگانی کرد

با وزن و قافیه ی شعر شما ، فی البداهه و تقدیم حضورتون:)
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلت گر بسپری بر او خدایی هم توانی کرد ...................... چه نیکو با امید او هر آنکس زندگانی کرد

با وزن و قافیه ی شعر شما ، فی البداهه و تقدیم حضورتون:)

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که ز آدمی چه ماند پس از مرگ
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که ز آدمی چه ماند پس از مرگ
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
چه گویمت که بدانی به دل نشان داری ................................... چو مرغ عشق به کنج دل آشیان داری

فی البداهه از خودم
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه گویمت که بدانی به دل نشان داری ................................... چو مرغ عشق به کنج دل آشیان داری

فی البداهه از خودم
یارب غم آن چه غیر تو در دلِ ماست
بردار که بی حاصلی از حاصل ماست
الحمد که چون تو رهنمایی داریم
کز گمشدگانیم که غم منزل ماست
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب غم آن چه غیر تو در دلِ ماست
بردار که بی حاصلی از حاصل ماست
الحمد که چون تو رهنمایی داریم
کز گمشدگانیم که غم منزل ماست
توانا بود هر که دانا بود ............................ ز دانش دل پیر برنا بود

متأسفانه در این تاپیک از شاعران سبک خراسانی به ویژه
فردوسی بزرگ هیچ یادی نمیشه
:(
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توانا بود هر که دانا بود ............................ ز دانش دل پیر برنا بود

متأسفانه در این تاپیک از شاعران سبک خراسانی به ویژه
فردوسی بزرگ هیچ یادی نمیشه
:(
دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین

در بی‌دلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا


زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد

مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین

در بی‌دلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا


زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد

مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا
اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد .............................. به مژده جان و جهان را به باد خواهم داد
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد .............................. به مژده جان و جهان را به باد خواهم داد
دورم ز خضرای دمن دورم ز حورای چمن

دورم ز کبر و ما و من مست شراب کبریا


از دل خیال دلبری برکرد ناگاهان سری

ماننده ماه از افق ماننده گل از گیا


جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان

مانند آهن پاره‌ها در جذبه آهن ربا





 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دورم ز خضرای دمن دورم ز حورای چمن

دورم ز کبر و ما و من مست شراب کبریا


از دل خیال دلبری برکرد ناگاهان سری

ماننده ماه از افق ماننده گل از گیا


جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان

مانند آهن پاره‌ها در جذبه آهن ربا





ای که دمسازم تو بودی ......................... نغمه پردازم تو بودی
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای که دمسازم تو بودی ......................... نغمه پردازم تو بودی
ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب


می‌کشم مستانه بارت بی‌خبر

همچو اشتر زیر بارم روز و شب


تا بنگشایی به قندت روزه‌ام

تا قیامت روزه دارم روز و شب
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب


می‌کشم مستانه بارت بی‌خبر

همچو اشتر زیر بارم روز و شب


تا بنگشایی به قندت روزه‌ام

تا قیامت روزه دارم روز و شب
بنده را تا به جگر سوز بلایی نرسد ................................ بر لبش از خم هو جام ولایی نرسد
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنده را تا به جگر سوز بلایی نرسد ................................ بر لبش از خم هو جام ولایی نرسد
در هوایت بی‌قرارم روز و شب

سر ز پایت برندارم روز و شب


روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو در کلبه ی گدایی خویش ........................... رنج هایی کشیده ام که که مپرس
سر من مست جمالت دل من دام خیالت

گهر دیده نثار کف دریای تو دارد


ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم

که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد




 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر من مست جمالت دل من دام خیالت

گهر دیده نثار کف دریای تو دارد


ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم

که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد




دوست آن باشد که گیرد دست دوست ............................ در پریشان حالی و درماندگی
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست آن باشد که گیرد دست دوست ............................ در پریشان حالی و درماندگی
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت


در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت


در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
تو کز محنت دیگران بی غمی ............................... نشاید که نامت نهند آدمی
 

arc eng

عضو جدید
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت


در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

تو کیستی ؟ که سفر کردن از هوایت
نمی توانم حتی به بالهای خیال
 

حکیمه فرجی

عضو جدید
تو را من چشم در راهم شبا هنگام ...که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهی
 
آخرین ویرایش:

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
رتبه مرد به عشق است که ماند جاوید...........................ورنه جان در جسدش هر حیوانی دارد.
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ وراست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی
دیگران گر بروند از نظر ازدل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا