تنها بمرو که رهزنان بسيارند!
يکجان داري و خصم جان بسيارند
هر خوبي را جان جهان ميخواني
گولان چو تو در اين جهان بسيارند!
يکجان داري و خصم جان بسيارند
هر خوبي را جان جهان ميخواني
گولان چو تو در اين جهان بسيارند!
در جگر لیکن خاریلب شیرین تو شیرین تر ار آن ساخته اند
که توان گفتنش از شیره ی جان ساخته اند
داد حسنت به تو تعلیم خودآرایی رایاری که به نیش غم دلی ریش نکرد
بر من ستم از طاقت من بیش نکرد
من ز در بستن و وا کردن میخانه ، به جانشد زغمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هرجا دلم
من تمنا کردم که تو با من باشیمن مرغ شباویزم
روز پنهانم و از روشنیش پرهیزم
تا چند کشی نعره که قانون خدا کو"" ""گوش شنوا کومن تمنا کردم که تو با من باشی
تو به من گفتی هرگز
هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه ی این هرگزکشت
حمید مصدق
ماجراي دل خونگشته نگويم با کسواعظ!مکن دراز حدیث عذاب را
این بس بود که بار دگر زنده می شویم!
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم استمصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |