مشاعرۀ سنّتی

anathema

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادرم ريحان می چيند
نان و ريحان و پنير ، آسمانی بی ابر ، اطلسی هايی تر
رستگاری نزديک ، لای گل های حياط
نور در کاسه مس ، چه نوازش ها می ريزد

-------------------------------------------------------
سلام
 

phalagh

مدیر بازنشسته
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
نکرده پای گل‌آلود شانه باز آورد

شد آب و خاکم بر باد هجر، باده‌ی وصل
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد

خاقانی
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتي است
مردم شهر به يک چينه چنان مي‌نگرند
که به يک شعله، به يک خواب لطيف
خاک موسيقي احساس تو را مي‌شنود
و صداي پر مرغان اساطير مي‌آيد در باد

(با عرض پوزش، امتيازام جاهاي ديگه، خرج شد!)
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
تا شقايق هست، زندگي بايد کرد!
در دل من چيزي است، مثل يک بيشه‌ي نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بي‌تابم،‌که دلم مي‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سرکوه.
دورها آوايي است‌ که مرا مي‌خواند.
:gol:
سلام
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند ...
 

hamid_61

عضو جدید
دل چون شکسته سازم ز گذشته‌های شیرین
چه ترانه‌های‌ محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو، پی کار خود که ما را
غم یار بی‌خیال غم روزگار دارد

 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست فکر کن
کجاست هسته ی پنهان این ترنم مرموز؟
چه چیز پلک تو را می فشرد
چه وزن گرم دل انگیزی؟

چرا تنکس من غیرفعاله:(
 

anathema

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياد من باشد ، هر چه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب درآرم
ياد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمين بر بخورد
ياد من باشد فردا لب جوی ، حوله ام را هم با چوبه بشويم
ياد من باشد تنها هستم
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از مجاورت یک درخت می آیم
که روی پوسته ی ان دستهای ساده ی غربت
اثر گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
 

phalagh

مدیر بازنشسته
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو ...
-----------------
توی فیلم شبهای روشن میخوندش.یه فیلم پر از شعر های ناب..
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
و در مسیر سفر راهبان پاک مسیحی
به سمت پرده خاموش رامیای نبی
اشاره می کردند
 

phalagh

مدیر بازنشسته
دستهايم خالي است
من برايت اي دوست
از سر كوچه ي دل
گل امّيد خودم را چيدم
چه خطايي كردم
من چه نا اميدم
 

phalagh

مدیر بازنشسته
هان؟چه شد اي غم دل
آب اين رود برايت شور است
هيچ ديدي ز كجا مي آيد
آب اين رود زلال
غم اين دل كور است
از همين كوه دل است
چشمه ي اشك از اين كوه گران مي جوشد
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
نه دل را در تحير پاي‌بندي
نه جان را جز تمنا دل‌گشايي

در اين وادي فرو شد کاروان‌ها
که کس نشنيد آواز درايي!

درين ره هر نفس صدخون بريزد
نيارد خواستن کس خون‌بهايي!
:gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
یک نفر یاد توی غمزده ی دیوانه
بکند یا نکند
چه تفاوت دارد
که عزیز دل تو
بعد از آن روز که خورشید گرفت
چشم زیبای خودش را به توی نا بینا
بدهد یا ندهد
 

hamid_61

عضو جدید
یک نفر یاد توی غمزده ی دیوانه
بکند یا نکند
چه تفاوت دارد
که عزیز دل تو
بعد از آن روز که خورشید گرفت
چشم زیبای خودش را به توی نا بینا
بدهد یا ندهد
دلداده غریبم و گمنام این دیار

زان یار دلنشین که نشان می دهد به من
 

phalagh

مدیر بازنشسته
نه نمی شد گل کند حسی که پروازم دهد
بس که آن شب خسته و افسرده بودم بر درخت
آخرین گلبرگهای دفترم را باد برد
مثل یک شاخه گل پژمرده بودم بر درخت
 

anathema

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بسي سمن بران را به کنار در گرفتي
نفسي کنار بگشا بنگر کنار ديگر
خنک آن قمار بازي که بباخت آنچه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر



------------------------------------------------
خانم فلق ، چه شعرايی نوشتين
دلمون گرفت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا