من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
تو از هر در که باز آيي بدين خوبي و زيبايي
دري باشد که از رحمت بروي خلق بگشايي
به زيورها بيارايند وقتي خوب رويان را
تو سيمين تن چنان خوبي که زيور ها بيارايي

من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندیدتو از هر در که باز آيي بدين خوبي و زيبايي
دري باشد که از رحمت بروي خلق بگشايي
به زيورها بيارايند وقتي خوب رويان را
تو سيمين تن چنان خوبي که زيور ها بيارايي![]()
یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
زدست کوته خودزير بارم * که ازبالا بلندان شرمسارم
مگر زنجيرمويي گيردم دست * وگرنه سربه شيدايي برآرم
![]()
من چنان عاشق رویت که ز خود بیخبرم
تو چنان فتنه ی خویشی که ز ما بیخبری
ياس هاي باغ احساس مرا پرپر مکن
من دراين ويرانه سرگردان ديدار توام
![]()
من آدمی به لطف تو دیگر ندیده ام
این صورت و صفت که تو داری فرشته ای
يار با ماست چه حاجت که زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
![]()
سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما
![]()
اي ساربان عاشقان رحمي به اين دلخسته کن
توبار جانان مي بري من بار هجران ميبرم
![]()
مرا بود از جهان جمعیتی در کنج آسایش
پریشان کرد حالم تا پریشان کرد گیسو را
ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد
![]()
دل زودباورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است
![]()
تو ای ستاره ی خندان کجا خبر داری؟
ز ناله ی سحر و گریه ی شبانه ی ما
از خنده ي ديروز حكايت چه كني؟
بازآ و ببين گريه ي امروز مرا ...!
![]()
آن کش نفسی قرار بی روی تو نیست
اندیش که بی تو مدتی چون باشد
در قفس بنشسته ام ، چشم انتظار
كي گشايم پر، به سوي آن ديار
![]()
روزها گذشت
چشم انتظارم هنوز
اما نمیدانم کی وقت امدنت میشود
میدانی دیگر ان دختر جوان سابق نیستم
ماندیم و سرودیم .در این گوشه ی خلوت
هیهات ازاین ، شور و ، از این عشق و ، محبت
![]()
تو نگاهت مهربان
دستانت نوازشگر
اخر کجای دنیا مهربانی بی ارزش هست نمیدانم
میدانی تازگی لبخند زدن ان هم بدون دلیل را خوب یاد گرفتم
میخواهی پرواز کنی
کافیست دیگر به کسی نامهربانی نکنی
کافیست دلت و نگاهت اسمانی شود
شاید به اسمان دعوت شدی
يك به يك يـاران زمن رو تافتند
رفتن و يك ريسمان از غم برايم بافتند
ناكس آنان كه دلم را زير پا انداختند
رفتن و ويرانه اي از غم برايم ساختند
يادشان ازمن جدا ، اما خدا همراهــشان
آن عزيزاني كه در رفتن چو اسبان تاختند
![]()
دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچار دریای بی کران باشد
دچار باید بود...
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است | | بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی |
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
دانی که چرا راز نهان با تو نگویمیا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند!!!
دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
نیم رخ عاشق استو نیمی رخ دوست
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |