رهرو ان نیست که گه تندو گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود!!!
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه بازست؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من در آیی
رهرو ان نیست که گه تندو گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود!!!
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه بازست؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من در آیی
یارب ان نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش........
شبنم در این بهار، دلیل نشاط نیست
صبحی ست کز وداع چمن گریه میکند ...
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند......
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی...
یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان
چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت...
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟؟
هر کسی دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
یار اگر ننشست با ما ، نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود ، از گدایی عار داشت ......
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
هم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد ...
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد ...
ديدي از دورم و دانسته تغافل كرديهم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
دوش میگفت که سحر بدهم کام دلتمن نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید..........
دوش میگفت که سحر بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود.
یادم آمد تو به من گفتی ازین عشق حذر کنمن مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه ی بخت غبار آگینی
یادم آمد تو به من گفتی ازین عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
نقد بازار جهان بنگر و بازار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس........
سرخ گل خنده زد و ابر به کهسار گریست
لاله بگرفت قدح بلبل عاشق شد مست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |