هوا سردست اما من ...وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته
بغض نگاه حسرت راه گلومو بسته
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!
هوا سردست اما من ...وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته
بغض نگاه حسرت راه گلومو بسته
هوا سردست اما من ...
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!
تو از من پروازتو چه دانی
چه بگویم؟
غم دل با که توانم گفتن
ز چه نالم؟
که درونم غوغاست
تو از من پرواز
و من از تو غرق نشدن
خواهم آموخت...
و مرداب
جاری می شود...
تو از من پرواز
و من از تو غرق نشدن
خواهم آموخت...
و مرداب
جاری می شود...
توي سرماي زمستوندل به پیغام وفا هر کس که میآرد ز یار............میدهم تسکین و میدانم که حرف یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که میآرد ز یار............میدهم تسکین و میدانم که حرف یار نیست
سلام آقا میثم تشکرسلااااام خوبی هیوا جان؟
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
سلام آقا میثم تشکر
هواي خانه چه دلگير مي شود گاهي..........از اين زمانه دلم سير ميشود گاهي
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
من تو را دارم و به توبسته ام وفامن از آن روز که دربند توام آزادم ........پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
میل دریا گرکنی من دیده را دریا کنممن تو را دارم و به توبسته ام وفا
با تو باز می شوم٬ با نگاه تو گرم می شوم٬ با وجود تو راه می روم ٬
بال می زنم ٬با امید تو پر گشوده ام
سلاممیل دریا گرکنی من دیده را دریا کنم
میل صحرا گرکنی من سینه راصحرا کنم
نمی خوای بگی دلتو کجاگذاشتیسلام
مهر سجود من تویی
وای به روزگار من
هوا تویی نفس تویی
لحظه ی پیش و پس تویی
عاشق در قفس منم ای دل بی قرار من
نمی خوای بگی دلتو کجاگذاشتی
توکه غیرازمن کسی رودوست نداشتی
نمی خوای بگی دلتو کجاگذاشتی
توکه غیرازمن کسی رودوست نداشتی
یک روز دلم بستر توفان ها بود .............گهواره مهر پرور جان ها بود
امروز کویری است عطشنک افسوس ............آن دل که طربخانه باران ها بود
دلم زندون غم هاست بی تو نمیشه ازاد
یک روز دلم بستر توفان ها بود .............گهواره مهر پرور جان ها بود
امروز کویری است عطشنک افسوس ............آن دل که طربخانه باران ها بود
دلم تنگ است و چشم حسرتم بازدلم زندون غم هاست بی تو نمیشه ازاد
ای کاش من وعزیزم نبرده باشی ازیاد
نه دردهای قدیمی شده فراموشمالانشم ندارم......................
یـه نـفـر هـسـت کـه هـمـیـشـه نـگـرانـت ِ . . . !
اونـوقـت ِ کـه زنـدگـی مـعـنـا پـیـدا مـیـکُـن ِ . . .
من خیالت زیر باراننه دردهای قدیمی شده فراموشم
نه این که درطمع عشق تازه می کوشم
زندگی خنده کنان شاهدجان کندن ماستدلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز این سکوت آشناسوز
چرا شما همیشه تو شعر هاتون فقط نامردی استزندگی خنده کنان شاهدجان کندن ماست
زندگی هرچه که هست قصه نامردی هاست
چرا شما همیشه تو شعر هاتون فقط نامردی است
تو در رویایی ، رویاهایم
را دوست دارم
من گفتنت را دوست دارم
ماندنت را دوست دارم
وا..............چه حرفاچرا شما همیشه تو شعر هاتون فقط نامردی است
تو در رویایی ، رویاهایم
را دوست دارم
من گفتنت را دوست دارم
ماندنت را دوست دارم
گریه مجنون منمرگ اگر مرد است گو نزد من آي............تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
یک ترانه می نوازندمداد برداشتی
طرح مرا
نه آنگونه که هستم
همانگونه که می خواستی کشیدی
تمام بهانه رفتنت !
...
این است که عوض شده ام ...
مداد را بر می دارم
طرح تو را
همانگونه که هستی میکشم
میتوانی بروی ...!
تو ترانه می نوازیوا..............چه حرفا
من از باورزخم دیرینه ات
رسیدم به ژرفای ایینه ات
یه روز ازهمین روزا بهونه تورادارممداد برداشتی
طرح مرا
نه آنگونه که هستم
همانگونه که می خواستی کشیدی
تمام بهانه رفتنت !
...
این است که عوض شده ام ...
مداد را بر می دارم
طرح تو را
همانگونه که هستی میکشم
میتوانی بروی ...!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |