مشاعرۀ سنّتی

polsar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من واله و در گير او بود

به چشمانم فقط تصوير او بود

پياله در پياله عشق می ريخت

اگر شاعر شدم تقصير او بود

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیدی آن عشق که در خانه نهانش کردم...
بر سر کوی دلم یار خطابش کردم...
عاقبت چشم شدم من همه تن از کارش...
دل شیدا شده را خانه خرابش کردم...
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی آن عشق که در خانه نهانش کردم...
بر سر کوی دلم یار خطابش کردم...
عاقبت چشم شدم من همه تن از کارش...
دل شیدا شده را خانه خرابش کردم...
مژده بادا که بهاران جهان مي آيد
آن شکوفایی دوران و زمان مي آيد
آخر این فصل زمستان به بهاران برسد
ختم فصل دی و پایان خزان مي آيد
آن حیات خوش و زیبا و حقیقی جهان
آن کمال همه انسان به میان مي آيد
آخرین گوهر دردانه عترت آید
باقی دست خدا گنج نهان مي آيد
چشمه روشن خورشید امامت برسد
پرتو مهر رخش نورفشان مي آيد
دولت فاضله صاحب دوران آید
عدل و احسان به همه کوی و مکان مي آيد
خوش زمانی است جهان در کنف حضرت دوست
خرم آن دم که به دل راحت جان مي آيد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در دل من سوز عشق شعله زن آمد و لیک

زانچه مرا در دلست هیچ نداری خبر
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل من سوز عشق شعله زن آمد و لیک
زانچه مرا در دلست هیچ نداری خبر
روزی‌ست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد ابر از رخ گلزار همی‌شوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد فریاد همی‌کند که می باید خورد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دگر این دل سرِ ماندن ندارد......هوای در قفس خواندن ندارد
چنان در دوزخ دنیا دلم سوخت....که دیگر بار سوزاندن ندارد
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی در خواب غفلت بی‌خبر زو بوالعلی و بوالعلا
زان می که در سر داشتم من ساغری برداشتم در پیش او می‌داشتم گفتم که ای شاه الصلا
گفتا چیست این ای فلان گفتم که خون عاشقان جوشیده و صافی چو جان بر آتش عشق و ولا
گفتا چو تو نوشیده‌ای در دیگ جان جوشیده‌ای از جان و دل نوشش کنم ای باغ اسرار خدا
آن دلبر سرمست من بستد قدح از دست من اندرکشیدش همچو جان کان بود جان را جان فزا
از جان گذشته صد درج هم در طرب هم در فرج می‌کرد اشارت آسمان کای چشم بد دور از شما
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر شب زنده دارم،این سر زلف....چو خوابم در رباید،اینک آغوش
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما ***** راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این دل به کدام واژه گویم چون شد....... کز پرده برون و پرده دیگرگون شد
بگذار بگویمت که از نا گفتن....... این قافیه در دل رباعی خون شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل دیوانه ام دیوانه تر شی
خرابه خانه ام ویرانه تر شی


کشم آهی که گردون را بسوجم
ز آهش سوته دیلان کارگر شی
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ***** یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی ****** سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان اینه ای بر سر راهت
باز ای که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگه سلطنت عشق گناهت
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است *** طالع مگو که چشمه خورشید خاورست
کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است *** آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است
 

mohamad.fars1365

عضو جدید
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است *** طالع مگو که چشمه خورشید خاورست
کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است *** آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است
تو ای دوست ای یار ای همسفر
به خوابی ولی کاروان میرود
زمان را به هر دم غنیمت شمار
که ناگه ز دستت((زمان)) میرود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم ............... نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم........شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مرید توام مراد تویی
من غلامم چو کیقباد تویی

دل مرید تو و تو را خواهد
کاین در بسته را گشاد تویی

خاک پای توام ولی امروز
گردم اندر هوا که باد تویی
 

polsar

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مرید توام مراد تویی
من غلامم چو کیقباد تویی

دل مرید تو و تو را خواهد
کاین در بسته را گشاد تویی

خاک پای توام ولی امروز
گردم اندر هوا که باد تویی

یک دم ارام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه ابستن بود
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدا را با که این بازی توان کرد
دارنده چو ترکیب طبایع آراست *** از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود *** ورنیک نیامد این صور عیب کراست
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از من تمام دلم را گرفتی
ازین بیش باج و خراجی ندیدم
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب *** جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب *** آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران اشکم می‌رود وز ابرم آتش می‌جهد

با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه

که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که هر لحظه زار می‌گریم
از غم روزگار می‌گریم

دلبری بود در کنار مرا
کرد از من کنار، می‌گریم

از غم غمگسار می‌نالم
وز فراق نگار می‌گریم

« عراقی »
 

raha

مدیر بازنشسته
مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی
محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا