


یارب ز شرابِ عشق سرمستم کن
وز عشقِ خودت نیست کن و هستم کن
یارب ز شرابِ عشق سرمستم کن
وز عشقِ خودت نیست کن و هستم کن
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمودتنها ماندم، تنها رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی؟
به کجائی غمگسار من
فغان زار من بشنو بازآ
روزها فکر من این است و همه شب سخنمدی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر
هر دل که ز عشق توست خالیمن مست و تو دیوانه مارا که برد خانه.........صد بار تورا گفتم کم خورد و سه پیمانه
هر دل که ز عشق توست خالی
از حلقۀ وصل تو برون باد
هر جا که دلی ست در غم تو
بی صبر و قرار و بی سکون باد
من همان به که از او نیک نگه دارم دلدیدی که رسوا شد دلم غرغ تمنا شد دلم........دیدی که با این دل بی آرزو عاشق شدم
مکن در جسم و جان منزل که این دون است و آن والاشمس و پروانه منم
مست میخانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
یاران موافق همه از دست شدندای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که بس بنده نواز آمده ای
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایییاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شددر همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستنددر کار گه کوزه گری رفتم دوش ...............دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
هر یک به زبان حال میگفت................کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |