تلخه Acroptilon repens
علف هرز تلخه (
Acroptilon repens (L.)DC) كه نام انگليسي آن Russian knapweed است، گياهي چند ساله از خانواده كاسني بوده كه ساير نامهاي لاتين آن
Centaurea repens و
Centaurea picris ميباشد. نامهاي خارجي آن Hardhead Thistle, Tukestan Thistle, Mountain Bluet, و Creeping Thistle بوده و در زبان فارسي به تلخه، تلخه گيجه، وتلخه دانه معروف ميباشد. تلخه درگذشته (و حتي گاهي اوقات در حال حاضر) براساس طبقهبندي آمريكاي شمالي
Centaurea repens ناميده ميشد. البته اين گياه خصوصيات عمومي مشتركي با جنس
Centaurea ندارد و در جنس
Acroptilonقرار ميگيرد.
نام جنس
Acroptilonكه به معني نوك پرمانند است، بدليل موهاي ريز و پرمانندي است كه درنوك براكتههاي كلاپرك گل وجود دارد. لقب
repensبراي اين گونه نيز به رشد خزنده ريشههاي آن مربوط ميشود.
توصيف كلي گياه
گياهي ايستاده به ارتفاع 30 تا90 سانتيمتر و به طور متوسط 45 سانتيمتر است. اين گياه معمولاَ از طريق ريشههاي خزنده و به ندرت از طريق بذر تكثير مييابد. گياهچههاي آن عمدتاَ در اواخر زمستان و اوايل بهار سبز ميشوند و به حالت روزت در ميآيند. سيستم ريشه اين گياه به صورت افقي و عمودي توسعه يافته و اندامهاي هوايي نيز در پاييز از بين ميروند. جوانههاي روي ريشه در بهار و تابستان توليد اندامهاي هوايي ميكنند. گياه معمولاَ در سال دوم و در اواسط بهار و تابستان گل ميدهد و اندامهاي هوايي آن پس از توليد ميوه از بين ميروند. زياد بودن طول عمر ريشه تلخه باعث حفظ بقاي گياه تا چندين سال ميشود.
گياهچه
لپهها به رنگ سبز روشن و تخممرغي شكل بوده و طول آنها 5/1 تا 2 برابر عرض آنها ميباشد. اولين برگهاي حقيقي نقطهنقطه بوده و سطح آنها توسط پودري سفيد رنگ پوشيده شده است. برگهاي بعدي مستطيلي شكل و طول آنها 3 تا5 برابر عرض آنها ميباشد. شكل2 گياهچه و گياه جوان تلخه را نشان ميدهد.
ساقه
ساقه به صورت ايستاده و از وسط برگهاي روزتي بيرون ميآيد. ساقه محكم، داراي شاخههاي فرعي و پوشيده از كركهاي خاكستري است. رنگ آن در قاعده قهوهاي تيره تا سياه و در قسمتهاي بالايي خاكستري نقرهاي تا سبز متمايل به خاكستري است.
برگ
تلخه دونوع برگ دارد، يكي برگهاي قاعدهاي يا روزتي و ديگري برگهايي كه روي ساقه هستند و به آنها برگهاي ساقهاي گفته ميشود. برگها نيز همانند ساقه پوشيده از كركهاي ريزي است كه همين پوشش باعث ميشود گياه به رنگ خاكستري متمايل به آبي ديده شود.
گلها
گل آذين كلاپرك و گلها ارغواني، صورتي، بنفش و به ندرت سفيد رنگ هستند. كلاپرك به صورت منفرد در انتهاي هر ساقه و يا انشعابات آن قرار دارد و قطر آنها در زمان باز شدن 5/2 سانتيمتر است. براكتههايي كه گلآذين را احاطه ميكنند، سفيد رنگ، پهن، نازك، با حاشيههاي كاغذي و داراي كركهايي متراكم هستند.
ميوه
ميوه علف هرز تلخه فندقه و يك برچهاي است. ميوهها حاوي بذرهاي سفيد متمايل به زرد، تخممرغي شكل، به طول 3 تا4 و عرض 3 ميليمتر و صاف هستند. پاپوسها به طور ضعيف به بذرها متصل شدهاند و طول آنها دو برابر عرض بذر است. كلاپرك نسبتاَ به طور محكم بسته باقي ميماند و به همين دليل برخي بذور در درون كلاپرك محفوظ ميمانند. بذور قادرند در شرايط خشك تا سالها زنده باقي بمانند.
ريشه
ريشههاي اين گياه محكم، گسترده، متراكم و با تعداد زيادي جوانه هستند كه قادرند منشاء اندامهاي هوايي باشند. تلخه داراي ريشههاي افقي و ريشههاي عمودي است. ريشههاي افقي به طور گسترده و از سطح تا عمق 30 سانتيمتري خاك مستقر ميشوند و ريشههاي عمودي ميتوانند تا 7 متر در خاك نفوذ كنند. ريشههاي عمودي معمولاَ در سال اول تا عمق 2 تا3 متري و درسال دوم تا عمق 5 تا7 متري خاك نفوذ ميكنند. ريشههاي مسن داراي فلس بوده و به رنگ قهوهاي تيره يا سياه ميباشند. همانطور كه ذكر شد ريشههاي افقي و عمودي داراي تعداد زيادي جوانه هستند كه در نهايت به ريزوم يا اندام هوايي جديد تبديل ميشوند.
انتشار جغرافيايي
گياه تلخه را ميتوان در مناطق نيمه خشك تا نيمه مرطوب ايران و نقاطي كه كشتهاي آبي و يا غلات ديم يا بارندگي سالانه 250 تا600 ميليمتر وجود دارد، مشاهده نمود.
زيستگاه
تلخه از توانايي رقابت بالايي در مناطق تخريب شده برخوردار است. اين گياه در خاكهاي رسي، شني و حتي سنگلاخي، روي خاكهاي شور، حاشيه جادهها،كنار رودخانهها، كانالهاي آب، مراتع، زمينهاي غير زراعي و زمينهاي زراعي يافت ميشود و ممكن است تا 70 سال دوام داشته باشد. به طور كلي تلخه قادر است در تمام زراعتها رشد كند. اين گياه به كمبود نور حساس است و در تاج پوششهاي متراكم رشد مناسبي ندارد.كاهش نور باعث كاهش گلدهي اين گياه ميشود. در مجموع تلخه براي مناطق باز و آفتابگير مناسب است. زيستگاه تلخه به هيچ نوع خاك خاصي محدود نميشود، ولي در خاكهاي رسي خوب رشد ميكند. برخي مطالعات حاكي از آن است كه آلودگي تلخه در مناطق خشك بيشتر است، ولي در مناطق مرطوب به دليل آنكه شرايط براي ساير علفهاي چمني فراهمتر است، تلخه در رقابت غالب نيست و تراكم آن كاهش مييابد
نحوه تكثير
تلخه در اوايل بهار سبز ميشود، در ارديبهشت و خرداد شروع به گلدهي مينمايد (بسته به ارتفاع منطقه) و گلدهي آن در طول تابستان و پاييز ادامه مييابد. هر شاخه گلدهنده حدود 50 تا500 بذر توليد ميكند. بذرها به مدت 2 تا3 سال در خاك قدرت حيات دارند. روش اصلي تكثير اين گياه به طريق رويشي است و تكثير از طريق بذر در درجه دوم اهميت است.
انتشار
همانطور كه ذكر شد تلخه توسط ريشههاي خزنده و بذر تكثير ميشود. بذوري كه در درون كلاپرك باقي ميمانند نسبتاَ سنگينتر بوده و پاپوس ضعيفي داشته و براحتي از آنها جدا ميشود، بنابراين پراكنش آنها با باد زياد نيست، اين بذور ممكن است با آب (خصوصاَ در كانالهاي آب)، ماشينآلاتي كه در مزارع آلوده فعاليت دارند و علوفه و بذوري مانند بذور يونجه انتقال يابند. بهداشت ماشينآلات براي اجتناب از پراكنش تلخه بسيار حائز اهميت است.
خاصيت آليلوپاتي
به طور كلي اثر آليلوپاتيك تلخه به همراه بالا بودن قدرت توليد مثل رويشي آن باعث ميشود كه اين گياه به سرعت در محل جديد غالب شود.
خواص تلخه
برگهاي اين گياه تلخ بوده و به همين دليل هم در فارسي آنرا تلخه ميگويند. گياه تلخه حاوي مادهاي بنام رپين است. رپين ماده شيميايي است كه ميتواند سبب مرگ حيوانات اهلي شود. آزمايشهاي تغذيهاي انجام شده بر روي تلخه حاكي از آن است كه تلخه براي اسب سمي بوده و باعث بهم ريختگي سيستم عصبي آن ميشود و در نهايت حيوان را از بين ميبرد. تماس طولاني مدت با تلخه ممكن است باعث حساسيت پوستي در انسان شود. همراه شدن بذر و بقاياي تلخه با گندم باعث تلخي نان ميشود، كه اين موضوع امروزه از طريق بوجاري برطرف ميشود.
روشهاي كنترل
گزارش هاي موجود حاكي از آن است كه گياه تلخه قادر است در زراعتهاي ديم تا 80 درصد محصول را كاهش دهد. در زمينهاي زراعي تلخه باعث كاهش جدي عملكرد و كيفيت گياه زراعي شده و حتي كيفيت زمين زراعي را نيز پائين ميآورد. در آزمايشي كه اثر تلخه بر كاهش عملكرد ذرت مورد مطالعه قرار گرفته است، هنگاميكه تراكم ساقه تلخه19، 32 و65 ساقه در مترمربع بود وزن تر ذرت به ترتيب 64 ،73 و88 درصد كاهش نشان داده است.
روشهاي كنترل
استفاده از يك روش كنترل براي مبارزه با تلخه كافي نيست. كنترل مؤثر و پايدار تلخه مستلزم بكارگيري تلفيقي از روشهاي كنترل مكانيكي، شيميايي، بيولوژي، مديريت مناسب زمين و جلوگيري از رشد رويشي است. يك برنامه مديريتي مؤثر بايد ابتدا آلودگيهاي موجود را كنترل و سپس جمعيتي از گياهان بومي را جايگزين تلخه نمايد. براي حذف و جلوگيري از آلودگي مجدد تلخه، نظارت مداوم مزرعه از نظر وجود تلخه و كنترل سالانه قسمتهاي آلوده امري ضروري است.
روشهاي كليدي كنترل تلخه عبارت است از:
1- تحت فشار قرار ددن گياه به نحوي كه باعث كاهش مواد ذخيرهاي سيستم ريشه گياه شود
2- جلوگيري از توليد بذر جديد
3- جلوگيري از پراكنش ريشههاي آن
4- افزايش رقابت از طريق كاشت متراكم و يا رقمها و گونههاي زراعي خفهكنند.
1- كنترل بيولوژيك
نوعي بيماري مايكوپلاسمايي بر روي تلخه مشاهده شده است كه سبب بيرنگ و نخي شكل شدن برگها و ساقههاي اين گياه ميشود.
2- كنترل مكانيكي
عمل از ريشه درآوردن بايد سه بار در سال (بهار، تابستان و پاييز) و نيز چند سال متوالي انجام شود در ايران اين عمل بيشتر در زراعتهاي وجيني صورت ميگيرد.
2- كنترل مكانيكي
قطع اندامهاي هوايي گياه: قطع قسمت هوايي تلخه باعث كاهش رشد در همان سال و جلوگيري ار توليد بذر ميشود، ولي تلخه را از بين نخواهد برد. سه بار قطع كردن در يك سال (بهار، تابستان و پاييز) گياه تلخه را تحت فشار قرار ميدهد و باعث ميشود كه گياه مواد ذخيرهاي موجود در سيستم ريشه را مصرف نمايد. اين وضعيت باعث ميشود گياهاني كه مجدداَ رشد ميكنند، كوچكتر و ضعيفتر باشند. اثر قطع كردن كمتر از اثر از ريشه درآوردن است، زيرا با عمل قطع كردن ريشهها سالم باقي ميمانند. اگر قرار است فقط از عمل قطع اندامهاي هوايي براي كنترل تلخه استفاده شود، بايد اين عمل هر سال تكرار شود، زيرا عدم تكرار عمليات در سالهاي متوالي، سبب افزايش مجدد جمعيت تلخه ميشود.
عمليات خاكورزي: ريشهكن كردن تلخه از طريق عمليات خاكورزي امر مشكلي است، زيرا ريشههاي عميق و قطعات ريشه ميتوانند گياهان جديدي را بوجود آورند. عمليات خاكورزي قبل از آنكه باعث كاهش تلخه شوند، باعث پراكنش آن ميشوند. بنابراين در مزارع و مراتع نبايد از عمليات خاكورزي براي كنترل تلخه استفاده نمود. البته اگر عمليات خاكورزي عميق باشد براي باغها و تاكستانها ميتواند مؤثر واقع شود.
3- كنترل شيميايي
تاكنون در ايران آزمايشهاي چنداني در خصوص كنترل علف هرز تلخه صورت نگرفته است، براساس تجربيات و نيز منابع علمي موجود چند علفكش براي كنترل تلخه كاربرد دارند كه از جمله اين علفكشها كه در ايران وجود دارند ميتوان به كلوپيراليد (لونترل)، گليفوزيت (راندآپ) و پيكلورام (توردون 22) اشاره نمود. نكته بسيار مهم آن است كه كليه توصيههاي شيميايي زير براي مزارع تحت آيش بوده و مصرف علفكشهاي بالا در حضور گياه زراعي به هيچ وجه توصيه نميشود.