«یک انگیزه در حجاب این است که این یک لباس سنتی است , یک حجاب دیگر با همان فرم نیز هست اما نشانه این است که من یک طرز تفکر اعتقادی مذهبی خاص دارم . حجاب نوع اول به این معنا بود که خوب همه دارند ما هم داریم که نشانه هیچ ارزش انسانی نبود یک عادت سنتی بود ... اما یک حجاب مال نسل آگاهی است که به پوشش اسلامی برمی گردد ... این کسی که آگاهانه پوشش را انتخاب می کند مظهر چیست ؟ مظهر یک فرهنگ خاص , یک مکتب خاص , یک حزب فکری خاص , یک جناح خاص و یک جبهه خاص است این قیمت دارد , این ارزش دارد این آدم , همین طور که الان دیده می شود در برابر آن دختری که اساساً به این مسأله نمی رسد یا ارزشی برایش قائل نیست نه تنها احساس حقارت نمی کند بلکه احساس برتری می کند .... بنابر این شما طرز فکر بچه ها را عوض کنید , آنها خودشان پوشش خود را انتخاب خواهند کرد .»(شریعتی , علی , مجموعه آثار 21 , زن , پیشین , ص 273-274و277)
.
.
.
در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم، یکی زن سنتی و مقدس مأب، یکی چهره زن متجدد و اروپایی مأب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است، و یکی هم چهره فاطمه علیها سلام و زنان فاطمه وار که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره ای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه (ع) همان قدر دور و بیگانه است که چهره زن مدرن...این زن سوم، زنی است که می خواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را می پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پست ترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را هردو را آگاه است و هردو را هم می داند. آنکه به نام سنت تحمیل می شد و در جریان آن به وراثت می رسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنتهای دوره پدرسالاریست و حتی دوره برده داری و آنچه امروز از غرب می آید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیله های پست قدرتهای پست انحرافی و تخدیرکننده بورژوازی است. می خواهد در این میانه انتخاب کند چه چیز را ؟ آن کدام تصویر است ؟نه تصویر زن ارتجاعی سنتی و نه تصویر زن مدرن تحمیلی , بلکه تصویرزن مسلمان است . برای اینکه تصویر این چهره سوم را بفهمد خوشبختانه هم مواد در دست ماست و هم تاریخ و هم بهتر از مواد و مجسم تر از تاریخ و معین تر و محسوس تر از مباحث علمی و فقهی , تصویر عینی شخصیتهای نمونه ای که به نام اما م, اسوه به نام سرمشق در تاریخ ما وجود دارند و بالاخص در فرهنگ شیعی همه در یک خانواده در یک اتاق سه در چهار جمعند ؛ خانواده ای که هر کدامشان سرمشقند , حسن بودن در صلح , حسین بودن در جهاد و شهادت , زینب بودن در سنگین ترین رسالت اجتماعی عدالت و حق , فاطمه بودن در زن , و علی بودن در همه چیز.»(شریعتی , علی , مجموعه آثار 21 , زن , تهران , پژمان , 1375, ص 41و 230)