Elaheh.1
عضو جدید
همسرم با بهانه‌تراشي‌هاي مختلف مرا کتک مي‌زند و من حتي جرات ندارم به او اعتراض کنم زيرا منزل را ترک مي‌کند.
اين مرد با حضور در دادگاه خانواده ضمن ارائه دادخواست طلاق خطاب به رييس شعبه مدعي شد: چهار سال است که با همسرم ازدواج کرده‌م و در اين مدت جايگاه من و او به طور کلي تغيير کرده است. در اين سال‌ها هيچ‌گاه اين احساس را نداشتم که من مرد خانواده هستم.
وي ادامه داد: همسرم کارمند يک اداره است و به دليل نوع شغلش در ماه به چندين شهر سفر مي‌کند. در اين مدت من بايد از کودک يک ساله‌مان نگهداري کنم. در واقع نقش زن را در خانواده ايفا مي‌کنم.
اين مرد که 32 سال سن داشت، اضافه کرد: بعد از گذشت دو سال از زندگي مشترکمان من از کار اخراج شدم و تا امروز نتوانسته‌ام شغلي مرتبط با رشته تحصيلي‌ام پيدا کنم. از آن زمان به بعد همسرم هزينه‌هاي منزل را تامين مي‌كرد اما بعد از گذشت مدت کوتاهي رفتارش تغيير کرد.
وي در حالي که سعي مي‌کرد بغضش را پنهان کند، افزود: همسرم بارها به بهانه‌هاي مختلف مرا کتک زده اما من به خاطر حفظ زندگي مشترکمان هيچ‌گاه به او اعتراض نكرده‌ام. همين سکوت من باعث از هم پاشيدن زندگي‌مان شد.
همسر اين مرد نيز که در دادگاه حضور داشت اظهار كرد: همسرم به فردي مصرف‌کننده تبديل شده و آن‌قدر تنبل است که حاضر نيست از شغلي مرتبط با مدرک تحصيلي‌اش به کار ديگري روي آورد.
وي گفت: هر بار که از محل کار به منزل باز مي‌گردم سوال‌هاي او شروع مي‌شود. گاهي اوقات سوالاتش به قدري توهين‌کننده است که من کنترل خود را از دست مي‌دهم و او را کتک مي‌زنم؛ البته او نيز ضربه‌هاي مرا به خوبي پاسخ مي‌دهد.
مرد عنوان کرد: سوال‌هايي از اين قبيل که شهرهاي مختلف چگونه شب را مي‌گذراني، سوال‌هايي توهين‌آميز است؟ من اين‌گونه سوالات را حسب دلسوزي و نگراني مي‌پرسم و هدفم تحت هيچ شرايطي توهين نيست اما او نگراني يک مرد را درک نمي‌کند.
وي ادامه داد: ديگر حاضر به ادامه زندگي با همسرم نيستم و تمامي حق و حقوق او را به طور کامل پرداخت خواهم کرد و طبق خواسته همسرم حضانت فرزند تا هميشه بر عهده من است.
قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات طرفين حکم به طلاق داد.
اين مرد با حضور در دادگاه خانواده ضمن ارائه دادخواست طلاق خطاب به رييس شعبه مدعي شد: چهار سال است که با همسرم ازدواج کرده‌م و در اين مدت جايگاه من و او به طور کلي تغيير کرده است. در اين سال‌ها هيچ‌گاه اين احساس را نداشتم که من مرد خانواده هستم.
وي ادامه داد: همسرم کارمند يک اداره است و به دليل نوع شغلش در ماه به چندين شهر سفر مي‌کند. در اين مدت من بايد از کودک يک ساله‌مان نگهداري کنم. در واقع نقش زن را در خانواده ايفا مي‌کنم.
اين مرد که 32 سال سن داشت، اضافه کرد: بعد از گذشت دو سال از زندگي مشترکمان من از کار اخراج شدم و تا امروز نتوانسته‌ام شغلي مرتبط با رشته تحصيلي‌ام پيدا کنم. از آن زمان به بعد همسرم هزينه‌هاي منزل را تامين مي‌كرد اما بعد از گذشت مدت کوتاهي رفتارش تغيير کرد.
وي در حالي که سعي مي‌کرد بغضش را پنهان کند، افزود: همسرم بارها به بهانه‌هاي مختلف مرا کتک زده اما من به خاطر حفظ زندگي مشترکمان هيچ‌گاه به او اعتراض نكرده‌ام. همين سکوت من باعث از هم پاشيدن زندگي‌مان شد.
همسر اين مرد نيز که در دادگاه حضور داشت اظهار كرد: همسرم به فردي مصرف‌کننده تبديل شده و آن‌قدر تنبل است که حاضر نيست از شغلي مرتبط با مدرک تحصيلي‌اش به کار ديگري روي آورد.
وي گفت: هر بار که از محل کار به منزل باز مي‌گردم سوال‌هاي او شروع مي‌شود. گاهي اوقات سوالاتش به قدري توهين‌کننده است که من کنترل خود را از دست مي‌دهم و او را کتک مي‌زنم؛ البته او نيز ضربه‌هاي مرا به خوبي پاسخ مي‌دهد.
مرد عنوان کرد: سوال‌هايي از اين قبيل که شهرهاي مختلف چگونه شب را مي‌گذراني، سوال‌هايي توهين‌آميز است؟ من اين‌گونه سوالات را حسب دلسوزي و نگراني مي‌پرسم و هدفم تحت هيچ شرايطي توهين نيست اما او نگراني يک مرد را درک نمي‌کند.
وي ادامه داد: ديگر حاضر به ادامه زندگي با همسرم نيستم و تمامي حق و حقوق او را به طور کامل پرداخت خواهم کرد و طبق خواسته همسرم حضانت فرزند تا هميشه بر عهده من است.
قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات طرفين حکم به طلاق داد.
