مردم مردم مردم..................

daneshjoo_1361

عضو جدید
می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!

 

""elahe""

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تا به امروز سعی کردم حرف دیگران واسم مهم نباشه...بعضی وقتا...بعضی جاها( ترد یا طرد:smile:) شدم..ولی حداقل به میل خودم زندگی کردم.
به شما هم پیشنهاد میکنم به میل خودتون زندگی کنید..
 

yallfa

عضو جدید
جالبه

حرف مردم نباید سیاست های زندگی ما را تحت شعاع قرار بده. اما در اجرای آن سیاست ها باید نیم نگاهی هم به حرف مردم بیندازیم و به گونه ای عمل کنیم که کمترین تعارض به وجود آید :)
 

???zendegi

عضو جدید
سعی میکنم واسه خودم زندگی کنم آخه هزاران آدم دورو برمونن با هزار دیدگاه اگر بخوایم بانظر اونا زندگی کنیم نه اوناهیچ وقت از ما راضی میشن نه ما از زندگیمون.پس خودم میدونم وزندگیم.
 

hani0

کاربر بیش فعال
مرسی...
زیبا و حقیقت تمام....
کاش همه از این مردم دس برداریم ...
منکه خسته شدم از این حرفااااااااااااااااااااااااا.....
 
می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!...



می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!



:gol:
 

لاله69

عضو جدید
:gol:در دروازه رو میشه بست در دهن مردمو نه:gol::gol: برای خودمون زندگی کنیم نه برای مردم
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که همیشه هر جور خودم عشقم کشید زندگی کردم!
 

yallfa

عضو جدید
من که همیشه هر جور خودم عشقم کشید زندگی کردم!

خوش به حالت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چون با عشق و حرف دل زندگی کردن خیلی راحته، اما با منطق های پیچیده دنیا و بهینه زندگی کردن خیلی سخته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون با عشق و حرف دل زندگی کردن خیلی راحته، اما با منطق های پیچیده دنیا و بهینه زندگی کردن خیلی سخته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دقیقا....
شما وقتت رو صرف کشف منطق های پیچیده ی دنیا میکنی،و من صرف لذت بردن از زندگی!! اخه اخرش به هر صورت مرگه!
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظرت در مورد کیفیت زندگی چیه؟


بستگی داره که منظور شما از کیفیت زندگی چی باشه!!
اینو بگین،تا بحث کنیم!!!اتفاقا فکر میکنم بحث جالبی در خواهد اومد!!
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
بستگی داره که منظور شما از کیفیت زندگی چی باشه!!
اینو بگین،تا بحث کنیم!!!اتفاقا فکر میکنم بحث جالبی در خواهد اومد!!

ببینید من فکر میکنم کیفیت زندگی بسته به طرز فکر ادما داره و کیفیت برتر به فکر برتر تعلق داره البته این بازم بستگی به خود شخص داره که چه معیارهایی داره .
من طرز فکرم اینه که محدود نباشم این واسم یه دنیا ارزش داره
 

yallfa

عضو جدید
سلام senaps عزیز

فک کنم صبح ها شبکه چهار رو می بینی (7 تا 9 صبح)

آفرین کیفیت هم تعریف داره. اما تعریف عام اون مد نظرم اس، یعنی زندگی به سبکی که بیشترین بازده اولا از نظر روحی و دوما از نظر جسمی داشته باشه(مثل کار سیستم عامل، هم از نظر سخت افزاری و هم از نظر نرم افزاری باید بهینه باشه)

مثلا سیگار از نظر روحی آرامش بخشه(!!!) اما از نظر جسمی نه. در مورد کیفیت مورد نظرت با این تعریف بالا که گفتم (اگه باهاش موافقی) یکم صحبت می کنی؟

وسلام به daneshjoo_1361 عزیز
فک می کنم خیلی قشنگ فکر می کنی. این همون چیزی که اگه یه جون نداشته باشه یعنی خیلی زود پیر شده(گفته بودی:من طرز فکرم اینه که محدود نباشم این واسم یه دنیا ارزش داره )اما این نا محدود چیه؟ تو چی نامحدود نباشی!! یه دکتری مثال قشنگی میزد ، می گفت اگه ما سقف خونه رو نزنیم تا آسمون مال ماست، اما اگه سقف بزنیم فقط تا دو یا سه متر بالاتر از زمین مال ماست!!!!
منظورت از نا محدود چیه؟
سوال بعدم اینه که ذهن برتر از کجا به دست می آد؟ معیار برتر بودن ذهن چیه؟
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
فک کنم صبح ها شبکه چهار رو می بینی (7 تا 9 صبح)

سلام....
خیر متاسافنه 4-5 سالی هست که تلویزیون تماشا نمیکنم!! مخصولا الان که کلا در هفته شاید 1 ساعت هم تلویزیون(ماه واره یا صدا و سیما!) تماشا نکنم!!!!

آفرین کیفیت هم تعریف داره. اما تعریف عام اون مد نظرم اس، یعنی زندگی به سبکی که بیشترین بازده اولا از نظر روحی و دوما از نظر جسمی داشته باشه(مثل کار سیستم عامل، هم از نظر سخت افزاری و هم از نظر نرم افزاری باید بهینه باشه)

ممنون.....کیفیت زندگی از نظر من هم یعنی همین!! یعنی جسمی و روحی،در حالتی باشی که هر روز صبح،با سر از تخت بلند شی نه از سردرد داد زدن های مامانت که داره 5 ثانیه یه بار اسمت رو صدا میزنه اونم از تو اشپزخونه و با بالاترین صدای ممکن!!!

برنامه ی درس-کار-تفریح من،یه برنامه ی نسبتا ثابت و مشخص هستش از قبل.....
صبح ها،همه روزه سر کار هستم!! شنبه ها 2 ساعت دیر تر شروع به کار، و 5 شنبه ها عصر رو کار نمیکنم!!!
عصر 5 شنبه و تمام جمعه،کوه هستم و در حال شکار یا عکاسی یا کوه نوردی خالی!! با دوستان!(معمولا یه دوست بیشتر نیست!! گاهی دوست دختر،گاهی رفیق جون جونی و 20 ساله!!)....شب ها معمولا اینترنت و وب گردی،چک کردن فید سایت های برنامه نویسی و خوندن چند صفحه ای از کتاب های مورد علاقه ام در سایت کتاب گوگل.....
گاهی دانلود قسمت جدید سریال های مورد نظرم(سریال های چطوری با مادرتون اشنا شدم، را، اسمک دان).....
و البته قسمت بسیار لذت بخش زندگیم،بحث کردن با افراد مختلف،مخصوصا افراد کاملا بر ضد نظراتم....بدون سعی برای عوض کردن نظراتشون!! الان هم عضو حلقه ی صالحین شدم و یه سالنامه دادن بهم که طبق اون،به سایر اعظای حلقه درس میدم!! خیلی باحاله!! ولی خیلی ناراحت میشم از برخی طرز فکر ها!......

کلا برنامه ی زندگیم،به همین سادگی ثابته!! از اینکه اینقد ثابته خوشحال نیستم،ولی یه ثبات داره به هر صورت!

همین روزها و ماه ها هم ازدواج با دوست دختر و خلاصه شروع کردن یه رویه ی جدید....باید تفریح رو بیشتر کرد!!


نمیدونم این میشه شامل نظرم در مورد کیفیت زندگی یا میشه برنامه ی خنده دار زندگیم، ولی به هر صورت،من اینجوری زندگی میکنم و کاملا ازش راضیم!! به همین خاطر،چون همش طبق عشق خودمه خوشحالم!!

مثلا سیگار از نظر روحی آرامش بخشه(!!!)

سالهای 73-4 و اینا،خونواده ی ما،تنها خونواده ی تی وی رنگی دار محل بود،پس همسایه ها برای دیدن بازی های پرسپولیس یا ایران می اومدن خونه ی ما!! اکثرا سیگاری بودن و من با ***** سیگار هاشون بازی میکردم....یه شب بابام از یکی از دوست هاش،یه سیگار گرفت و بهم گفت که پسرم،این ***** ها مریضت میشه و امپول باید بزنی!! بیا این رو بکشن......
اون روز،اون لحظه،اخرین ثانیه ای بود تو عمرم تا این لحظه که یه سیگار،دست زدم یا ارزوی کشیدن سیگار رو داشتم و اطمینان دارم که این شرایط،تا اخرین لحظه ی عمرم می مونه!!!راجع بهش خیلی شوخی میکنم با دوستام،ولیاز قلیان و سیگار متنفرم با اینکه کسی کنترلم نمیکنه که میکشم یا نه!!! من به خودم باوروندم که به سیگار،حساسیت دارم و هر وقت کسی کنارم سیگار میکشه،احساس خفگی میکنم و در میرم!!!

در مورد کیفیت مورد نظرت با این تعریف بالا که گفتم (اگه باهاش موافقی) یکم صحبت می کنی؟

من برنامه ی زندگیم رو گفتم!! کیفیتش رو به شما واگذار میکنم.... جسارته،ولی دوست داشتم که شما هم قسمتی از برنامه ی زندگیت رو بگی.....
 

yallfa

عضو جدید
سلام

senaps عزیز جالب بود
چقدر خوب مطلب را گذاشتی ، راستش من بلد نیستم اینجوری نقل قول بذارم.
http://www.iran-eng.com/member.php/21546-senaps
عذر می خوام این جوری می گم ، اما کاملا مثل یه زندگی ماشینی بود شاید هم قوانین اجتماع و کار باعث شده برنامه ات اینجوری بشه!!!!

من زیاد برنامه ام دست خودم نیس!! سعی میکنم برنامه داشته باشم اما عموما حدود 50 درصد موفقم...
مثلا ورزش هر روزم گاهی میشه دو روز درمیان گاهی میشه یک هفته درمیان!!!

یه مدته شب ها برنامه نویسی تمرین می کنم.
هر وقت دانشگاهم چون دوستان خوب زیادی دارم ، عموما تا 12 شب یا باید برنامه ها و مشکلات درسیشون رو حل کنم یا این که مهمون داری کنم... واقعا اون شب ها حال میده. روزها هم کلی فعالیت اجتماعی تو دانشگاه دارم

برای رفع خستگی بازی می کنم یا تو اینترنت یه چرخی میزنم

همیشه فکر کردن رو از همه چیز بیشتر دوست دارم. روزی ساعت ها فکر می کنم، که عموما هر کاری می کنم حواسم جایی دیگه است و دارم به یه چیز دیگه ای فکر می کنم
در مورد تفکرات مختلف ، در مورد اتفاقات خاص و هزاران چیز دیگه!!!
سعی می کنم کارهای روزانه خودم و بقیه رو زیر نظر بگیرم و اشتباهات و کارها رو تحیلیل کنم تا بهترین راه را انتخاب کنم

نگاهم به خیلی چیزها عوض شده!!! به نظرم زندگی اینجوری خیلی سخته!!! اما کنکاش و تحلیل حوادث حال میده

به نظرم کیفیت زندگی خیلی با انجام کارهای خوب فرق می کنه!!! کیفیت از نظر من یعنی حرکت در راه درست و تصحیح کارهای غلط. لذت از زندگی همراه با پیشرفت دیگران
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
عذر می خوام این جوری می گم ، اما کاملا مثل یه زندگی ماشینی بود شاید هم قوانین اجتماع و کار باعث شده برنامه ات اینجوری بشه!!!!

خودم هم میدونم که زندگیم،خنده داره برای خیلی های دیگه!!

عموما تا 12 شب یا باید برنامه ها و مشکلات درسیشون رو حل کنم یا این که مهمون داری کنم...

سر این موضوع،خیلی ازت ممنونم......شاید باورت نشه!! ولی ترم قبل،خودم پروژه ی 5 نمره ای شی گرایی رو تحویل ندادم و دادم دست 5 نفر از دوستان که اونها هم قبول بشن!! با توضیح کامل و اینکه چجوری ارائه اش بدن!!
با اینکه استادم فهمید که برنامه رو من نوشتم و دادم بهشون،ولی نمره رو به همه داد!! به من برا اینکه نوشته بودمش!! به دیگران برا اینکه یادش گرفته بودن اون یه پروژه رو!!!
 

yallfa

عضو جدید
سلام

senaps جان مگه ترم چندی؟
می بخشی می پرسم ، اما فک می کردم فارق التحصیل شده باشی و الان سرکار میری... اما به نظر می آد کارت غیر مربوط به رشته ات باشه! مثل لباس فروشی...

راستش ترم پیشم همین جوری گیر افتادم . اما چون برنامه سرور رو نوشته بودم استاد دلش سوخت و نمره رو داد...حدود هشت نمره بود... خدا رو شکر...

خوب بهتره کیفیت زندگی رو ادامه بدیم . راستی چرا این جور زندگی رو ادامه می دی؟
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
ببخشید که دیر شد.پرسیدی نامحدود به چی میگم.من تعریف از محدودیت و نا محدود بودن ناهنجاری نیست طرف دار انارشیزم هستم ولی در عین حال منتقدشم هستم.
محدودیت رو تو ذهنت راه نده ولی تو زندگی مجبوری رعایتش کنی من بر خلاف این دوستمون که زندگیشو تعریف کرد برنامه ندارم من سعی میکنم رو بلند مدت برتامه ریزی کنم و کوتاه مدت و زندگیه روزانه دست گذر زمانه زندگیه من اصلا قابل پیشبینی نیست پر از هیجان و کارای غیره تکراریه یه روز اینجام فردا شمال پس فردا جنوب نمیتونم بگم فردا واقعا باکیمو کجام و چه میکنم. این از نظرم نامحدود بودن ذهنمو نشون میده.ولی کلا زندگیم چندتا هدف اساسی داره که همیشه دنبالشم
 

yallfa

عضو جدید
سلام
مرسی

انارشیزم هستم چیه؟

این خیلی خوبه که نا محدودی!!! اما یه سوال دارم ، فکر نمی کنی نا محدود بودن و بدون محدودیت زندگی کردن یه جور بی نظمی است؟
یعنی می خوام بگم بعضی وقت ها محدودیت خوبه...برنامه ریزی خوبه... نظرت در این مورد چیه؟

نظر خودم اینه که باید برنامه ریزی داشت اما برنامه ریزی با آینده نگری و آزاد اندیشی زیاد... مثلا تو همون جوابی که به دوستمون دادم ، در جواب برنامه اش پرسیدم که این برنامه ریزی رو خودش انتخاب کرده یا جامعه بهش تحمیل کرده!!!

مدت ها روانشناسی می خوندم ، یکی از بزرگ ترین نتایجی که بهش رسیدم این بود که: اگر رفتار پدر و مارد قابل پیش بینی نباشه ، تاثیر فوق العاده بدی روی بچه ها گذاشته میشه... مثلا بچه یه بار که دروغ گفت تشویق بشه یه بار تنبیه!!!! اما این رفتار قابل پیش بینی باید در برخی از مواقع همراه با مهربانی و بخشش هم باشه

می شه توضیح بدی که از نظرت اهداف اساسی زندگی چیه؟
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
سلام

senaps جان مگه ترم چندی؟
می بخشی می پرسم ، اما فک می کردم فارق التحصیل شده باشی و الان سرکار میری... اما به نظر می آد کارت غیر مربوط به رشته ات باشه! مثل لباس فروشی...

راستش ترم پیشم همین جوری گیر افتادم . اما چون برنامه سرور رو نوشته بودم استاد دلش سوخت و نمره رو داد...حدود هشت نمره بود... خدا رو شکر...

خوب بهتره کیفیت زندگی رو ادامه بدیم . راستی چرا این جور زندگی رو ادامه می دی؟

فارغ التحصیل

Quality Of Life بحثی هستش که در اسلام از اون به عنوان سعادت انسانی یاد میشه، در کتاب آسمانی مسلمانان راههای بی شماری درباره سعادت اخروی و دنیوی گفته شده است. انسان از طریق کسب راه های متنوع می تونه به یک Happiness در زندگیش بدست بیاره اما همیشه این گونه نیست و هیجان ها و اتفاقات روزمره باعث بروز مسائلی در این روند می شود. این عوامل می تونن مثل اقتصاد، سیاسیت های جامعه، سیاست های زندگی فردی، سلامت، تحصیل و غیره باشند.
کیفیت رو این گونه می شود تعریف کرد که رضایت تمام کمال یا رضایتی مورد قبول هر شخص از نحوه زندگی خود بیان کرد، اما سلیقه های فردی بسیار متنوع هستند و فرق دارند که این خود باعث ایجاد سطح های طبقاتی در بین مردم یک جامعه می شود.
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

senaps جان مگه ترم چندی؟

راستش ترم 4 هستم تو ایلام!! دیپلمم حسابداریه!! ولی چون از 79 کامپیوتر داشتم و بهش معتادم،رفتم کامپیوتر!!! الان البته ترم 4 هستم!! عشقی زدم مهندسی که به خودم امید داده باشم!!اخه میخوام امسال(یعنی 91!!)بیام تهران برا شریفی چیزی!!

می بخشی می پرسم ، اما فک می کردم فارق التحصیل شده باشی و الان سرکار میری... اما به نظر می آد کارت غیر مربوط به رشته ات باشه! مثل لباس فروشی...
لباس فروشی که ندارم!!راستش چون ادم زبون بازی نیستم،تو اینجور شغل ها موفق نیستم!!! من بلد نیستم یه مغازه دار(از هر جنسی!) باشم،چون زیادی دلرحمم و ساده انگار(همه رو خوب میبینم!) ولی اره!! شغلم اصلا به کامپیوتر ربط نداره!! ولی کارم همش با کامپیوتره!!(هر جا میرم،باید سیستم های ملت،چه کامپیوتر،چه موبایل،چه انتن تی وی چه ماه واره ی تی وی رو تنظیم کنم!!)


راستش ترم پیشم همین جوری گیر افتادم . اما چون برنامه سرور رو نوشته بودم استاد دلش سوخت و نمره رو داد...حدود هشت نمره بود... خدا رو شکر...
خوب بازم خوب بوده!! نکنه برنامه ی سوکت نوشته بودی؟!!! من یه هفته وقت گذاشتم سر برنامه ی سوکت،اخرش فهمیدم هیچ کدوم از کدهام مشکل نداشته،مشکل از دات نت فریم ورک من بوده که بالا تر از سیستم دانشگاه بوده!! و برا اون قدری به مشکل خوردم اخه 4 تا پروژه تحویل دادم که رو دیسک چهارتاش نوشته بودم ناقص!!!


خوب بهتره کیفیت زندگی رو ادامه بدیم . راستی چرا این جور زندگی رو ادامه می دی؟

جناب پیرجو( واقعا مدیر کل سایته؟!! چه باحال!!) حرف باحالی زد!! هر کسی تعریف خودش رو داره و جایی که خوشبخت باشه،میگه راضیم و کیفیت خوبه!! کیفیت زندگی من،با گرفتن ارشد هوش مصنوعی،و طراحی جنس سایتی که ارزوش رو دارم، بالاترین حد رو خواهد داشت..... ولی زندگیم پر از لذته.... هر روز،ادم های جدید و عجیب و غریب!! هر روز،دعوا و سر و کله زدن با انواع و اقسام ادمها!!(شر خر نیستم البته!) و حرف زدن با اونها،بهم حس باحالی میده!!(قسمت عمده اش،به خاطر زندگی تو شهر کوچیکی مثل ایلامه!!) عقیده هام،با بقیه قدری متفاوته و این بحث ها،سطح فکری ملت و دسته بندی ها،شجاعت و یا ترسو بودن ملت رو بهم نشون میده!!
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
سلام
مرسی

انارشیزم هستم چیه؟

این خیلی خوبه که نا محدودی!!! اما یه سوال دارم ، فکر نمی کنی نا محدود بودن و بدون محدودیت زندگی کردن یه جور بی نظمی است؟
یعنی می خوام بگم بعضی وقت ها محدودیت خوبه...برنامه ریزی خوبه... نظرت در این مورد چیه؟

نظر خودم اینه که باید برنامه ریزی داشت اما برنامه ریزی با آینده نگری و آزاد اندیشی زیاد... مثلا تو همون جوابی که به دوستمون دادم ، در جواب برنامه اش پرسیدم که این برنامه ریزی رو خودش انتخاب کرده یا جامعه بهش تحمیل کرده!!!

مدت ها روانشناسی می خوندم ، یکی از بزرگ ترین نتایجی که بهش رسیدم این بود که: اگر رفتار پدر و مارد قابل پیش بینی نباشه ، تاثیر فوق العاده بدی روی بچه ها گذاشته میشه... مثلا بچه یه بار که دروغ گفت تشویق بشه یه بار تنبیه!!!! اما این رفتار قابل پیش بینی باید در برخی از مواقع همراه با مهربانی و بخشش هم باشه

می شه توضیح بدی که از نظرت اهداف اساسی زندگی چیه؟
من نگفتم انارشیزم هستم گفتم طرفدار و منتقد این مکتب هستم که البته خیلیا عقیده میدونن نه مکتب ولی مکتب واژه کاملتریه.
در مورد هدفم پرسیدی جز به جز نمیتونم بگم چون لزومی نداره ولی خلاصه بگم داشتن زندگیه ایده ال از نظر خودم که شکل گرفته در مکانی که ارزش زنذگی کردن و گذر عمر رو داره.
جسارتا من نگفتم بی برنامه هستم گفتم تنوع طلب هستم.مهم نیست تو زندگی فاکتورات واسه خوشبختی چی باشه مهمه که به کمال هر چی برسی این دنیا با تمام بزرگیش کوچیک پس بزرگ فکر کن تا محدودیت خفه ات نکنه جاه طلب باش تا پیروز شوی
 

yallfa

عضو جدید
سلام

دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه

پیرجو حرف دقیقی زد ... که من کاملش می کنم...
خوشبختی و احساس رضایت وقتی به دست می آد که آدم یاد بگیره در وقت پر چالش و حساس هم خونسردی خودش را حفظ کنه و احساس آرامش و لذت کنه

یادتون بیاد از ماجرای محکمه یزید و اونجایی که حضرت زینب که بسیاری از نزدیکانش را از دست داده در مقابل جو هل هله و شادی شهر شام ، زره ای اضطراب به خودش راه نمی ده و میگن من چیزی ندیدم مگر این که زیبا بود

دوست من senapshttp://www.iran-eng.com/member.php/21546-senaps جان، زندگی جالبی داری (واسه همین تشکر زدم)... راستی بزرگ ترین چیزی که تو این همه سر و کله زدن با بقیه یاد گرفتی چی بود؟
و یه نکته دیگه اون قضیه ارشد که گفته بودی بهش می گن هدف!!! نه کیفیت و نگاهت به زندگی...
یه سوال که دوست داشتی خوشحال میشم جواب بدی:
چرا رفتی حسابداری و چرا بعدش حسابداری رو رها کردی؟


دوست گلم daneshjoo_1361 جان ، می شه بگی انارشیزم چی هست (یعنی چه مکتبی است)؟
این جمله ات خیلی فکر می خواد:
(در مورد هدفم پرسیدی جز به جز نمیتونم بگم چون لزومی نداره ولی خلاصه بگم داشتن زندگیه ایده ال از نظر خودم که شکل گرفته در مکانی که ارزش زنذگی کردن و گذر عمر رو داره.)
لطفا بیشتر بگو منظورت چی بود
زندگی ایده آل چیه؟ کجا ارزشش رو داره؟ چرا میگی گذر عمر؟

داری خیلی جملات جالبی میگی:
(
جسارتا من نگفتم بی برنامه هستم گفتم تنوع طلب هستم.مهم نیست تو زندگی فاکتورات واسه خوشبختی چی باشه مهمه که به کمال هر چی برسی این دنیا با تمام بزرگیش کوچیک پس بزرگ فکر کن تا محدودیت خفه ات نکنه جاه طلب باش تا پیروز شوی
)
جملات متناقض ، اما به نظر پر محتوا... محبت کن بیشتر در مورد این حرفات و افکارت بگو...
چون اگه دورنمایی پشت بی نهایت طلبی نباشه آخرش چند محوره شدن و بی ثباتی زندگی است
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
پرسیدی زندگی ایده ال چیه؟ببین هر کسی میتونه یه ایده الی داشته باشه باشه یکی میگه من فلان ماشینو خونه رو داشته باشم زندگیم ایده ال میشه یکی دیگه میگه من پادشاه باسم زندگیم ایده ال میشه یکی دیگه میگه من اگه فلان دختر یا فلان پسر همسرم بشه زندگیم ایده ال میشه و..... اما یکی دیگه میگه من درسته الان تو یه الونک که برف و بارون مجوز ورود دارن دارم زندگی میکنم ولی خیلی چیزا دزونم هست که فکر میکنم زندگیم ایده ال شده و حاضر نیست کل دنیا رو با اون داشتش و زنذگیش عوض کنه پس ایده ال برای هر کس معنیه خاصی داره زیاد پیش نگرد.
گفتی کجا ارزش زندگی داره؟ هر جا که راحت باشی هر جا که حال کنی جا و مکان مهم نیست راحتی مهمه.حالا بگرد ببسن کجا راحتی
پرسیدی چرا میگم گذر رمان؟چون از نظر من گذر زمان مهمترین نکته در زندگیه که ما فراموشش میکنیم.ما ترای زندگی زمانه کمی داریم .


ببخسید که دیر جواب دادم
 

black banner

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دروازه رو ميشه بست ، اما در دهن مردم رو نميشه بست

مردم هميشه حرف ميزنن

بزاريد انقدر حرف بزنن ، تا بنزينشون تموم بشه خاموش بشن


من كه فقط طبق ميل خودم رفتار ميكنم
 

daneshjoo_1361

عضو جدید
راجب انارشیزم مخالف دمکراسیه
دمکراسی یه نوع حق کشی محسوب میشه اکثریت به بقیه حاکم میشن حالا شاید اون اکثریت اشتباه میکنن و اون رای کم درست میگن مثل ماجرای گالیله.
روشن تر بگم اگه 100 تفر بخوان یه تلویزیون نگاه کنن رای میگیرن که کدوم شبکه رو ببینن حالا درصد ارا 49 به 51 میشه خوب اگه دمکراسی باشه اون 49 نفر بهشون بها داده نمیشه ولی تو مکتب انارشیزم حتی اگه درصد ارا 99 به 1 باشه باید به اون 1 نفر هم اهمیت داد
حرف در این مورد زیاده خواستی بیشتر توضیح میدم
 

Similar threads

بالا