اگر بخواهيم مديريت مخازن را به عنوان يك مقوله علمي در نظر بگيريم، بايد آن را به صورت علمي تعريف كنيم. اما اگر سؤال شما اين باشد كه بنده به عنوان يك كارشناس مخزن، از اين عنوان چه چيزي ميفهمم، بايد عرض كنم كه مديريت مخزن ضمن اينكه شامل مهندسي مخزن است، خيلي فراتر از آن است.
مخزن به مثابة يك موجود واقعي است كه دور از دسترس ماست و ما صرفاً بنا به بازتابهاي مخزن به فعاليتهاي خود مثل توليد و غيره حدسياتي راجع به مخزن ميزنيم. اين حدسها با بهدست آوردن اطلاعات بيشتر از مخزن كاملتر ميشود. اين مساله كه شناخت مخزن نام دارد، ابزاري براي رسيدن به هدف اصلي، يعني توليد صحيح از مخزن است. مديريت مخزن شامل كليه مسائل مربوط به مخزن است؛ يعني چگونه يك مخزن را از آغاز تا پايان مديريت كنيم: حفاري و توليد از مخزن جزو آن است، انجام روشهاي ازدياد برداشت بهموقع جزو آن است، چگونگي استفاده از فرآوري مصنوعي گاز (gas lifting) جزو آن است و خلاصه آنكه مديريت مخزن عبارت است از برنامهريزي براي كليه امور مربوط به مخزن و نظارت بر آن.
البته مدير مخزن، حفاري نميكند، اما تعيين ميكند كه حفاري بايد در چه عمقي و در چه مكانهايي انجام شود و چند چاه حفر شود. اتخاذ تصميماتي در خصوص اينكه در چه مراحلي حفر چاه توصيفي بايد شروع شود، چگونگي توليد، اندازهگيري فشار، اندازه گيري ميزان گاز و چگونگي كنترل آن و غيره، از جمله وظايف مدير مخزن است. مديريت مخزن مثل مديريت يك دانشگاه، يعني رسيدگي، نظارت، برنامهريزي در تمام مسائل مربوط به آن. پس مديريت مخزن عبارت است از يك جريان فعال و يك ارگانيزم متغير و متحول.
آيا مدير مخزن در برنامهريزي نيروي انساني هم دخالت ميكند؟
برنامهريزي نيروي انساني و مديريت مخزن، لازم و ملزوم يكديگر هستند. اگر برنامهريزي نيروي انساني نداشته باشيد، نميتوانيد مديريت مخزن داشته باشيد. گروه مديريت مخزن، مخصوصاً سرگروهها، فقط مهندس مخزن نيستند؛ بلكه بايد فردي را به عنوان مدير انتخاب كرد كه با داشتن زمينه قبلي آشنايي با مهندسي مخازن، به صورت عملي با بهرهبرداري هم آشنا باشد. شما وقتي ميگوييد اين چاه را آزمايش كن، بايد بدانيد در اين چاهها آزمايش ممكن است يا خير. شما اگر در اين ميدان كار كرده باشيد و آنرا بشناسيد، مثلاً ميدانيد كه فلان چاه محدوديت فلان را دارد، بنابراين وقتي برنامه آزمايش چاه را ميدهيد يك برنامه واقعي ميدهيد. به عنوان مثال، وقتي يك مخزن را شناسايي كرديم و ديديم كه اين مخزن يك شرايط خاص سيال دارد، نتيجه ميگيريم كه بعد از دو سال بايد برنامة تزريق را شروع كنيم. اين كار لازمهاش اين است كه نيروي انساني كه اين كار را بايد بكند؛ وجود داشته باشد. ميبينيد كه مديريت مخزن به نوعي يك شركت نفت كوچك است
.
بد نيست يك بار ديگر فرآيند مديريت مخزن را به طور نسبتاً كاملتري توصيف ميكنيد تا بررسي كنيم كه آيا چنين فرايندي هماكنون در كشور ما وجود دارد يا خير؟
مديريت مخزن شامل تمام مسائل مرتبط با مخزن و حتي شناخت جغرافيايي منطقه است. هيچ چيزي وجود ندارد كه بيرون از اين دايره باشد. روند تصميمگيري و فرآيند مديريت مخزن متاثر از ساختار كلي شركت نفت است و بنابر اينكه به چه شيوه اي تصميمگيري كنيد، فرايند مديريت مخزن فرق ميكند.
در هر حال اكتشاف را مديريت اكتشاف انجام ميدهد. مدير اكتشاف بر اساس زمينشناسي، ژئوشيمي، ژئوفيزيك و غيره، لرزهنگاري ميكند و ساختمانهاي مناسب را پيدا ميكند. اگر منطقة مناسبي پيدا كردند، موضوع را به مديريت نفت و به برنامهريزي تلفيقي ارجاع ميدهند. از طرف ديگر، برنامهريزي تلفيقي برنامه توليد از واحدهاي بهرهبرداري را تهيه ميكند. در كنار آن از طريق سازمان مديريت و برنامهريزي و مصوبات هيأت دولت و وزارت نفت، نياز دولت، برنامههاي مورد نظر و دستورات و انتظارات را ابلاغ ميكند. بنابراين دستور توسعه فلان ميدان را برنامهريزي تلفيقي صادر ميكند.
يك وقت هست كه شما ميگوييد نميخواهيم توليد كنيم ولي ميخواهيم ظرفيت اضافي داشته باشيم كه در مواقعي كه فرصتي در بازار پيدا شد از آنها استفاده كنيم. اين سياستها ربطي به مهندس مخزن ندارد. برنامهريزي تلفيقي بنابر مطالعه تجاري شركت اكتشاف و بنابر برنامههاي ملي، اولويتهاي توسعه را اعلام ميكند. بنابراين اگر براي سه تا پنج سال مثلاً يك مقدار نفت ميخواهيم، برنامهريزي تلفيقي آنرا ابلاغ ميكند. برنامهريزي تلفيقي روش توسعه را نيز از جهت نوع قرارداد مشخص ميكند.
بعد از اينكه اين برنامه به واحد مربوطه داده شد، تعدادي مجهولات عمده داريد كه براي توسعه لازم است. ابتدا چند چاه توصيفي حفر ميكنيم براي اينكه سطح آب و نفت را پيدا كنيم و پتانسيل و وسعت مخزن را ارزيابي كنيم. بعد از آن در منطقهاي كه اطمينان حاصل شده است، توسعه شروع ميشود. تا عملكرد مخزن را نبينيم نميتوانيم مكانيزم حاكم بر آن را شناسايي كنيم. از فشار مخزن نميتوان فهميد كه آب وجود دارد يا خير. اينها را از اطلاعات ديناميكي مخزن بدست ميآوريم. طبيعتاً با بدست آوردن اطلاعات جديد توليد، كار واضحتر ميشود.
بعد از اينكه برنامه به شركت بهرهبردار اعلام شد؛ در حقيقت مديريت عملي مخزن از آن نقطه شروع ميشود، (دقت كنيد كه از اين مرحله، "مديريت عملي" شروع شده و "كل فرايند مديريت" اما در واقع از روز اول شروع شده است.) مثلاً فرض كنيد كه بنده در ابتدا ديدم تزريق گاز خوب است و بر اين اساس به شركت بهرهبردار كمپرسور داده شد و چاه تزريق حفر شد. او بايد تزريق كند ولي مجبور نيست؛ اگر براي او يقين حاصل شد، ميتواند برنامه را متوقف كند. اگر بخواهيم به خاطر ريسك، برنامهها را متوقف كنيم، هيچ كاري نميتوانيم انجام دهيم. ولي بايد مقدار ريسك را ارزيابي كنيم و ريسك را بشناسيم و ريسك قابل رفع باشد.
نكته مهم ديگر، اينكه ما بايد در صورت رد يك گزينه، بديل آن را معرفي كنيم. متأسفانه در كشور ما بيشتر ايراد ميگيرند تا اينكه بديل قضيه را مطرح كنند. ما معمولا به اينكه بايد چه كار كنيم كار نداريم. فقط ميگوييم اين كار را نكنيم چون ريسك دارد و خطرناك است. بنابراين در اينجا شركت نفت تعيينكننده است. بازوي اجرايي او در اكتشافات است، مديريت اكتشاف، در توسعه، شركت متن است و در توليد، شركتهاي بهرهبردار هستند.
حال اگر سؤال اين باشد كه آيا مخازن ما مديريت ميشوند يا خير؟ ميگويم بله ميشوندولي البته اگر سؤال اين باشد كه آيا اين مقوله جديد "مديريت مخازن" در كشور ما اعمال ميشود يا خير؟ ميگويم خير. اين دو مقوله، با يكديگر متفاوت هستند. مخازن ما رها نيستند و به هر حال مديريت ميشوند. سؤال شما مثل پديدة IT (تكنولوژي اطلاعات است)؛ IT يك روش جديدي براي پردازش اطلاعات است ولي معني آن اين نيست كه قبلا اطلاعات پردازش نميشده است.
بله بهرحال مخازن، ما رها نيستند ولي از صحبت شما اين نتيجه به دست ميآيد كه "مديريت مخزن" به معناي جديدش را در كشور نداريم، همينطور است؟
اصلاً ما واحدي به نام مديريت مخزن نداريم. اين واحد بايد مركز فكر فني و think-tank شركت در برنامهريزي مخازن باشد. هر مخزن بايد يك تيم مديريتي داشته و فردي بهعنوان هدايتكننده اينها در رأس كار قرار داشته باشد. اين فرد بايد راجع به كليه فعاليتها و مراحل توسعه ميدان اطلاعات و دانش كافي داشته باشد نه اينكه در همه مراحل بالا متخصص باشد. پس فرق است بين اينكه مخزن مديريت ميشود با پديدة جديد مديريت مخزن.
مختصات اين پديدة جديد "مديريت مخزن" كه ميفرماييد در كشور ما وجود ندارد، چيست؟
اولاً دقت كنيد كه اين مقولههاي جديد، زيرساختهاي ويژهاي را نياز دارند. از جملة اين زيرساختها، تفكر فني است كه ما در كشور نداريم. مثلاً ميگوييم ما بيمارستان داريم، بيمارستان CCU دارد، فلان امكانات را دارد، اما به اينكه چرا فلان بيمارستان در فلان كشور رتبه اول را دارد، توجه نميكنيم. مثال ديگري ميزنم: چند درصد از ما هنگام خريد خانه، به طراحي و نقشه خانه دقت كند اما چند نفر نگاه ميكنند به اينكه چراغهاي خانه هليوم است يا خير؟ ما در اغلب مسائل از تفكر فني برخوردار نيستيم.
از طرف ديگر ما برنامهريزي درست نيروي انساني نداريم. ما مسئوليت و تشويق و تنبيه درست نداريم. ظرف 10 سال فرد بايد 5 بار ارتقا پيدا كند اما سيستم فعلي ما دو رتبه بيشتر ندارد. شما نردبان ترقي فني نداريد. يعني يك فرد براي رشد و ارتقاي رتبه بايد حتما وارد فاز مديريتي شود. نهايتاً براي حل اين موضوع و مسأله بايد به نوعي كل سيستم را مدنظر داشت و به اصلاح كل سيستم توجه كرد.
يكي از دوستان ما كه قبل از انقلاب در جنوب با ما همكار بود، سالهاست كه مسئول مديريت مخزن يكي از شركتهاي بزرگ خارجي است و وارد سطوح مديريتي هم نشده است. هم حرمت دارد و هم حقوق مادياش بيشتر از خيلي از مديران است. ما اين زيرساختها را نداريم. خلاصه اينكه براي اينكه جامعه را ارتقاي دهيم، بايد به ارتقاي فكري بينديشيم. كساني كه ميگويند ما مخازن را مديريت ميكنيم از اين ديدگاه به مسئله نگاه ميكنند.
مديريت مخازن، در هر زمان، بايد بهطور بهنگام، دقيقاً آخرين شرايط مخزن را بر اساس اطلاعات موجود بدهد. فرض كنيد كه مهندس مخزن ميگويد اين تخلخل به اين تراوايي نميخواند و پس لايه ميتواند از نوع chalk limestone باشد. براي اينكه از صحت اطلاعات مطمئن شود، درخواست مغزهگيري از چاه بعدي را مينمايد. اگر زمينشناس بگويد من حرفهام را بلد هستم؟ يا حفار بگويد كه من كارم را خوب بلد هستم و نيازي به نظر ديگران نيست، مديريت مخزن محقق نميشود. در مديريت علمي مخزن، يك مطالعه جامع صورت ميپذيرد كه دائماً در حال ارتقا است. اما در كشور ما براي مطالعه مخزن، 6 سال يك بار، با يك شركت و يك گروه قرارداد بسته ميشود، دوباره اين گروه بايد برود و اطلاعات جمع كند؛ بعضي از آن اطلاعات هم گم شده است و در اين بين، هزينه زيادي را خرج كردهايم. مدير مخزن پيشبيني مشكل ميكند و برنامهريزي ميكند و براي اينكه اطمينان حاصل كند، فعاليتهايي را به قسمتهاي مختلف ديكته ميكند.
پس اگر بخواهيم جمعبندي كنيم بايد بگوييم صورت ناقصي از مديريت مخازن در ايران اجرا ميشود و راهاندازي مديريت مخزن به معناي جديد نيازمند ساختهاي مختلفي از جمله زيرساختهاي اطلاعاتي، آموزشي، تكنولوژيكي و غيره ميباشد. درست است؟
هيچ سيستمي بيمسأله نيست. اما بنده چون خيلي مخالف نظراتي هستم كه ايراد ميگيرند، معتقدم، امروز هم ميتوانيم اين ارگانها را ايجاد كنيم. بايد به ياد داشته باشيم كه ايجاد يك واحد، ما را به هدف غايي نخواهد رساند. دستيابي به هدف، مستلزم قرايني است كه ما از آن بيبهرهايم. فراموش نكنيم كه مديريت مخزن، پله دهم پيشرفت است و ما نميتوانيم دفعتاً به پلة دهم برسيم. بايد مقدمات آن را هم ايجاد كنيم.
مخزن به مثابة يك موجود واقعي است كه دور از دسترس ماست و ما صرفاً بنا به بازتابهاي مخزن به فعاليتهاي خود مثل توليد و غيره حدسياتي راجع به مخزن ميزنيم. اين حدسها با بهدست آوردن اطلاعات بيشتر از مخزن كاملتر ميشود. اين مساله كه شناخت مخزن نام دارد، ابزاري براي رسيدن به هدف اصلي، يعني توليد صحيح از مخزن است. مديريت مخزن شامل كليه مسائل مربوط به مخزن است؛ يعني چگونه يك مخزن را از آغاز تا پايان مديريت كنيم: حفاري و توليد از مخزن جزو آن است، انجام روشهاي ازدياد برداشت بهموقع جزو آن است، چگونگي استفاده از فرآوري مصنوعي گاز (gas lifting) جزو آن است و خلاصه آنكه مديريت مخزن عبارت است از برنامهريزي براي كليه امور مربوط به مخزن و نظارت بر آن.
البته مدير مخزن، حفاري نميكند، اما تعيين ميكند كه حفاري بايد در چه عمقي و در چه مكانهايي انجام شود و چند چاه حفر شود. اتخاذ تصميماتي در خصوص اينكه در چه مراحلي حفر چاه توصيفي بايد شروع شود، چگونگي توليد، اندازهگيري فشار، اندازه گيري ميزان گاز و چگونگي كنترل آن و غيره، از جمله وظايف مدير مخزن است. مديريت مخزن مثل مديريت يك دانشگاه، يعني رسيدگي، نظارت، برنامهريزي در تمام مسائل مربوط به آن. پس مديريت مخزن عبارت است از يك جريان فعال و يك ارگانيزم متغير و متحول.
آيا مدير مخزن در برنامهريزي نيروي انساني هم دخالت ميكند؟
برنامهريزي نيروي انساني و مديريت مخزن، لازم و ملزوم يكديگر هستند. اگر برنامهريزي نيروي انساني نداشته باشيد، نميتوانيد مديريت مخزن داشته باشيد. گروه مديريت مخزن، مخصوصاً سرگروهها، فقط مهندس مخزن نيستند؛ بلكه بايد فردي را به عنوان مدير انتخاب كرد كه با داشتن زمينه قبلي آشنايي با مهندسي مخازن، به صورت عملي با بهرهبرداري هم آشنا باشد. شما وقتي ميگوييد اين چاه را آزمايش كن، بايد بدانيد در اين چاهها آزمايش ممكن است يا خير. شما اگر در اين ميدان كار كرده باشيد و آنرا بشناسيد، مثلاً ميدانيد كه فلان چاه محدوديت فلان را دارد، بنابراين وقتي برنامه آزمايش چاه را ميدهيد يك برنامه واقعي ميدهيد. به عنوان مثال، وقتي يك مخزن را شناسايي كرديم و ديديم كه اين مخزن يك شرايط خاص سيال دارد، نتيجه ميگيريم كه بعد از دو سال بايد برنامة تزريق را شروع كنيم. اين كار لازمهاش اين است كه نيروي انساني كه اين كار را بايد بكند؛ وجود داشته باشد. ميبينيد كه مديريت مخزن به نوعي يك شركت نفت كوچك است
بد نيست يك بار ديگر فرآيند مديريت مخزن را به طور نسبتاً كاملتري توصيف ميكنيد تا بررسي كنيم كه آيا چنين فرايندي هماكنون در كشور ما وجود دارد يا خير؟
مديريت مخزن شامل تمام مسائل مرتبط با مخزن و حتي شناخت جغرافيايي منطقه است. هيچ چيزي وجود ندارد كه بيرون از اين دايره باشد. روند تصميمگيري و فرآيند مديريت مخزن متاثر از ساختار كلي شركت نفت است و بنابر اينكه به چه شيوه اي تصميمگيري كنيد، فرايند مديريت مخزن فرق ميكند.
در هر حال اكتشاف را مديريت اكتشاف انجام ميدهد. مدير اكتشاف بر اساس زمينشناسي، ژئوشيمي، ژئوفيزيك و غيره، لرزهنگاري ميكند و ساختمانهاي مناسب را پيدا ميكند. اگر منطقة مناسبي پيدا كردند، موضوع را به مديريت نفت و به برنامهريزي تلفيقي ارجاع ميدهند. از طرف ديگر، برنامهريزي تلفيقي برنامه توليد از واحدهاي بهرهبرداري را تهيه ميكند. در كنار آن از طريق سازمان مديريت و برنامهريزي و مصوبات هيأت دولت و وزارت نفت، نياز دولت، برنامههاي مورد نظر و دستورات و انتظارات را ابلاغ ميكند. بنابراين دستور توسعه فلان ميدان را برنامهريزي تلفيقي صادر ميكند.
يك وقت هست كه شما ميگوييد نميخواهيم توليد كنيم ولي ميخواهيم ظرفيت اضافي داشته باشيم كه در مواقعي كه فرصتي در بازار پيدا شد از آنها استفاده كنيم. اين سياستها ربطي به مهندس مخزن ندارد. برنامهريزي تلفيقي بنابر مطالعه تجاري شركت اكتشاف و بنابر برنامههاي ملي، اولويتهاي توسعه را اعلام ميكند. بنابراين اگر براي سه تا پنج سال مثلاً يك مقدار نفت ميخواهيم، برنامهريزي تلفيقي آنرا ابلاغ ميكند. برنامهريزي تلفيقي روش توسعه را نيز از جهت نوع قرارداد مشخص ميكند.
بعد از اينكه اين برنامه به واحد مربوطه داده شد، تعدادي مجهولات عمده داريد كه براي توسعه لازم است. ابتدا چند چاه توصيفي حفر ميكنيم براي اينكه سطح آب و نفت را پيدا كنيم و پتانسيل و وسعت مخزن را ارزيابي كنيم. بعد از آن در منطقهاي كه اطمينان حاصل شده است، توسعه شروع ميشود. تا عملكرد مخزن را نبينيم نميتوانيم مكانيزم حاكم بر آن را شناسايي كنيم. از فشار مخزن نميتوان فهميد كه آب وجود دارد يا خير. اينها را از اطلاعات ديناميكي مخزن بدست ميآوريم. طبيعتاً با بدست آوردن اطلاعات جديد توليد، كار واضحتر ميشود.
بعد از اينكه برنامه به شركت بهرهبردار اعلام شد؛ در حقيقت مديريت عملي مخزن از آن نقطه شروع ميشود، (دقت كنيد كه از اين مرحله، "مديريت عملي" شروع شده و "كل فرايند مديريت" اما در واقع از روز اول شروع شده است.) مثلاً فرض كنيد كه بنده در ابتدا ديدم تزريق گاز خوب است و بر اين اساس به شركت بهرهبردار كمپرسور داده شد و چاه تزريق حفر شد. او بايد تزريق كند ولي مجبور نيست؛ اگر براي او يقين حاصل شد، ميتواند برنامه را متوقف كند. اگر بخواهيم به خاطر ريسك، برنامهها را متوقف كنيم، هيچ كاري نميتوانيم انجام دهيم. ولي بايد مقدار ريسك را ارزيابي كنيم و ريسك را بشناسيم و ريسك قابل رفع باشد.
نكته مهم ديگر، اينكه ما بايد در صورت رد يك گزينه، بديل آن را معرفي كنيم. متأسفانه در كشور ما بيشتر ايراد ميگيرند تا اينكه بديل قضيه را مطرح كنند. ما معمولا به اينكه بايد چه كار كنيم كار نداريم. فقط ميگوييم اين كار را نكنيم چون ريسك دارد و خطرناك است. بنابراين در اينجا شركت نفت تعيينكننده است. بازوي اجرايي او در اكتشافات است، مديريت اكتشاف، در توسعه، شركت متن است و در توليد، شركتهاي بهرهبردار هستند.
حال اگر سؤال اين باشد كه آيا مخازن ما مديريت ميشوند يا خير؟ ميگويم بله ميشوندولي البته اگر سؤال اين باشد كه آيا اين مقوله جديد "مديريت مخازن" در كشور ما اعمال ميشود يا خير؟ ميگويم خير. اين دو مقوله، با يكديگر متفاوت هستند. مخازن ما رها نيستند و به هر حال مديريت ميشوند. سؤال شما مثل پديدة IT (تكنولوژي اطلاعات است)؛ IT يك روش جديدي براي پردازش اطلاعات است ولي معني آن اين نيست كه قبلا اطلاعات پردازش نميشده است.
بله بهرحال مخازن، ما رها نيستند ولي از صحبت شما اين نتيجه به دست ميآيد كه "مديريت مخزن" به معناي جديدش را در كشور نداريم، همينطور است؟
اصلاً ما واحدي به نام مديريت مخزن نداريم. اين واحد بايد مركز فكر فني و think-tank شركت در برنامهريزي مخازن باشد. هر مخزن بايد يك تيم مديريتي داشته و فردي بهعنوان هدايتكننده اينها در رأس كار قرار داشته باشد. اين فرد بايد راجع به كليه فعاليتها و مراحل توسعه ميدان اطلاعات و دانش كافي داشته باشد نه اينكه در همه مراحل بالا متخصص باشد. پس فرق است بين اينكه مخزن مديريت ميشود با پديدة جديد مديريت مخزن.
مختصات اين پديدة جديد "مديريت مخزن" كه ميفرماييد در كشور ما وجود ندارد، چيست؟
اولاً دقت كنيد كه اين مقولههاي جديد، زيرساختهاي ويژهاي را نياز دارند. از جملة اين زيرساختها، تفكر فني است كه ما در كشور نداريم. مثلاً ميگوييم ما بيمارستان داريم، بيمارستان CCU دارد، فلان امكانات را دارد، اما به اينكه چرا فلان بيمارستان در فلان كشور رتبه اول را دارد، توجه نميكنيم. مثال ديگري ميزنم: چند درصد از ما هنگام خريد خانه، به طراحي و نقشه خانه دقت كند اما چند نفر نگاه ميكنند به اينكه چراغهاي خانه هليوم است يا خير؟ ما در اغلب مسائل از تفكر فني برخوردار نيستيم.
از طرف ديگر ما برنامهريزي درست نيروي انساني نداريم. ما مسئوليت و تشويق و تنبيه درست نداريم. ظرف 10 سال فرد بايد 5 بار ارتقا پيدا كند اما سيستم فعلي ما دو رتبه بيشتر ندارد. شما نردبان ترقي فني نداريد. يعني يك فرد براي رشد و ارتقاي رتبه بايد حتما وارد فاز مديريتي شود. نهايتاً براي حل اين موضوع و مسأله بايد به نوعي كل سيستم را مدنظر داشت و به اصلاح كل سيستم توجه كرد.
يكي از دوستان ما كه قبل از انقلاب در جنوب با ما همكار بود، سالهاست كه مسئول مديريت مخزن يكي از شركتهاي بزرگ خارجي است و وارد سطوح مديريتي هم نشده است. هم حرمت دارد و هم حقوق مادياش بيشتر از خيلي از مديران است. ما اين زيرساختها را نداريم. خلاصه اينكه براي اينكه جامعه را ارتقاي دهيم، بايد به ارتقاي فكري بينديشيم. كساني كه ميگويند ما مخازن را مديريت ميكنيم از اين ديدگاه به مسئله نگاه ميكنند.
مديريت مخازن، در هر زمان، بايد بهطور بهنگام، دقيقاً آخرين شرايط مخزن را بر اساس اطلاعات موجود بدهد. فرض كنيد كه مهندس مخزن ميگويد اين تخلخل به اين تراوايي نميخواند و پس لايه ميتواند از نوع chalk limestone باشد. براي اينكه از صحت اطلاعات مطمئن شود، درخواست مغزهگيري از چاه بعدي را مينمايد. اگر زمينشناس بگويد من حرفهام را بلد هستم؟ يا حفار بگويد كه من كارم را خوب بلد هستم و نيازي به نظر ديگران نيست، مديريت مخزن محقق نميشود. در مديريت علمي مخزن، يك مطالعه جامع صورت ميپذيرد كه دائماً در حال ارتقا است. اما در كشور ما براي مطالعه مخزن، 6 سال يك بار، با يك شركت و يك گروه قرارداد بسته ميشود، دوباره اين گروه بايد برود و اطلاعات جمع كند؛ بعضي از آن اطلاعات هم گم شده است و در اين بين، هزينه زيادي را خرج كردهايم. مدير مخزن پيشبيني مشكل ميكند و برنامهريزي ميكند و براي اينكه اطمينان حاصل كند، فعاليتهايي را به قسمتهاي مختلف ديكته ميكند.
پس اگر بخواهيم جمعبندي كنيم بايد بگوييم صورت ناقصي از مديريت مخازن در ايران اجرا ميشود و راهاندازي مديريت مخزن به معناي جديد نيازمند ساختهاي مختلفي از جمله زيرساختهاي اطلاعاتي، آموزشي، تكنولوژيكي و غيره ميباشد. درست است؟
هيچ سيستمي بيمسأله نيست. اما بنده چون خيلي مخالف نظراتي هستم كه ايراد ميگيرند، معتقدم، امروز هم ميتوانيم اين ارگانها را ايجاد كنيم. بايد به ياد داشته باشيم كه ايجاد يك واحد، ما را به هدف غايي نخواهد رساند. دستيابي به هدف، مستلزم قرايني است كه ما از آن بيبهرهايم. فراموش نكنيم كه مديريت مخزن، پله دهم پيشرفت است و ما نميتوانيم دفعتاً به پلة دهم برسيم. بايد مقدمات آن را هم ايجاد كنيم.