سلام.دوستان من ،4ماه پيش در يك سايت و شبكه اجتماعي با يك اقا پسر اشنا شدم .كه ازش خوششم اومد.ابتدا او تمايل به اشنايي داشت و شماره اش رو بمن داد و من بعد از تحقيق واشنايي بيشتر عاشق او شدم.يكبار مادر هايمان همديگر رو ديدن ولي او با بيان اينكه استخاره بد امده،خواستار اتمام رابطه اشنايي شده.ولي من كه ،تمام ارمان هاي خود را در بودن با او ميديدم،باز پيگير شدم تا اينكه يك روز كامل با هم بوديم (البته هر دو قبل از عقد خواستار اين بوديم كه تماس جسمي با هم نداشته باشيم )و در انتهاي ان روز ،او از دوست داشتن من گفت

.و فردا قراري براي خواستگاري در جمعه اخر هفته را گذاشت ولي گويا خوانواده اش به خاطر شرايط مالي و سربازي اش مخالفت كردن و قرار كنسل شد.او بمن گفته كه ديگر تماس تلفني و پيامك با هم نداشته باشيم تا فكر هايش را بكند و فارغ اتحصيل شود و دوباره استخاره بگيرد.منهم ابدا نميتوانم از فكرش بيرون بيايم.او همه چيزش خوب است فقط 10ماه از من كوچكتر است.10ماه سربازي اش مانده و پول لازم براي اغاز زندگي را ندارد.حال چكنم؟ايا اميدوار باشم؟اورا فراموش كنم؟به دنبال فرصت هاي ديگري باشم؟يا چون به او عاشق شده ام و دوستش دارم ،صبوري كنم ؟؟نميدااانم؟
من بهش كادو دادم و 5بار به شهرشون رفتم ولي اون فقط 2بار نهار داد و يبار با زور اومد شهر ما.نميدونم 23سالشه اون و من24ساله .ولي چكنم دوستش دارم خيلي زياد
