قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بو می‌کنم، خواب می‌بینم، خاطراتم را ورق می‌زنم، چشم‌هایم را بر هم می‌گذارم، باز می‌کنم، نفس عمیق می‌کشم و همه‌ لبخندی بر صورتم می‌کارند، به چشمانت نگاه می‌کنم، صدای زیبای تو را گوش می‌کنم و تو را می‌جویم عزیزم

عصر، کنار دریا قدم می‌زنم، خودم را به باد سپردم، غرش طوفان دریا آرام ندارد، آب خود را بر صخر‌ه‌های ساحل می‌کوبد و تلاطم موهایم را نگاه می‌کنند

باران می‌بارد، نم نم است، آفتاب آن‌طرف‌تر است، کمی پشت دریاها، خود را پنهان می‌کند، می‌دوم، پرواز می‌کنم، بالهایم را باز کردم، خیس شدم، می‌دوم و می‌دوم و گاه بال می‌زنم، و بال بال می‌زنم برای دیدن عشق آسمانی ِ من، برای بودن و پرواز با پرنده‌ی مهربانم

خانه آرام است، آن‌طرف‌تر کسی نقاشی می‌کشد، روی میزی کتابی گذاشته است، ناخودآگاه طرفش می‌روم و بازش می‌کنم صفحه‌ای را و می‌خوانمش

آرام آرام، پلک‌هایم را به هم فشردم، لبخند زدم و تو را آرزو کردم گله من


دستانم را بهم فشردم، خدایم را سپاس گفتم و دلم روشنی دیگری یافت، و با تو بال خواهم زد و پرواز خواهیم کرد
 
آخرین ویرایش:

ali_seraj2008

عضو جدید
یادت میاد گفتی به من ، عشق تو رو به دل دارم


دروغ می گفتی اما من ، راس راسکی دوست دارم


سربه سرم گذاشتی و چند روزی موندگار شدی


گفتی که همدمم می شی ، همرنگ روزگار شدی


:crying:چشات به من دروغ می گفت اما بازم می خواستمت


وقتی که رفتی به سفر ، به انتظار نشستمت




سلام مرسی خیلی قشنگ بود فقط مصراع آخرش چی شد؟
 

دزيره

عضو جدید
داغ داغ تنوري

داغ داغ تنوري

((مي توانم مي شود))

نيمه شب ترسيدم
به نظر مي آمد
كه ترك خورده ضميرم
سايه اي نيست
جهان در خواب است
رنگها بي رنگند
و صدايي هم نيست
پي صبحم
پي يك يار كهن
پي يك واژه ناب
خواب در چشمم نيست
چند وقتي است كه بي خوابم من
از نديدن نشنيدن
و سكوت ...
تلخي طعم عجيبي به زبانم مانده
پي يك طعم جديدم
پي يك جرعه جام
پي يك معجزه گر مي گردم
پي يك چهره پاك
در همين نزديكي
يك نفر نسخه تقدير مرا مي پيچد
شانس همراهم نيست
پي يك مهره مارم
پي يك ...
مي رسد نجوايي
دست تقدير به دستان شماست
پس بساز آنچه برايت روياست
مي توانم مي شود تقدير ماست
 
آخرین ویرایش:

م.سنام

عضو جدید
توکه می گفتی منودوسم داری یه دنیا
توکه می گفتی منومی رسونی به ابرا
توکه می گفتی دلت واسم می میره هردم
تو که می گفتی صدات جون می گیره باخندم
من ساده حرفاتو باگوش دل شنیدم
من ساده دلتو ازاون چشات می دیدم
من ساده عکستو همیشه همراه داشتم
من ساده بذر عشقوتودلم می کاشتم
فکر می کردم عاشقی یه عشق پاک سادست
فکرمی کردم شاعری یه شاعردلدادست
فکر می کردم می تونم دل به دلت بسپارم
فکر می کردم با تو من همیشه عشقودارم
اماای کاش دلتو زودترازاین می دیدم
اماای کاش حرفاتوبهترازاین می شنیدم
اماای کاش دل من واست اسر نمی شد
اما ای کاش عمرمن اینجوری پیرنمی شد
دیگه من قیدتوروواسه همیشه زدم
دیگه من فکرتوروازتوسرم پروندم
دیگه من اسم تورونمیارم تاابد
دیگه من واست نمی گم حرفای خوب وبد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با سلام خدمت دوستان عزیزم
عزیزان همین جوری که از عنوان تایپ معلومه گذاشتن نثر یا شعر در این جستار فقط باید از سرودهای خود شخص باشد لطف کرده شعر های دیگر را در جستارهای دیگر بگذارید با تشکر اگر غیر این باشدمتاسفانه مطلب ارسالی شما حذف خواهد شد
 

koruosh

عضو جدید
سلام
ممنون که به این صفحه اومدین تا شعر منو بخونین
اگه شعر اوله منو نخوندین اول اونو بخونین بعد به اینجا بیاین
شعر اوله من : http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=1621208#post1621208


بازم مثل شعره قبلیم فقط نقد میخوام
لطفا کامل تا جایی که میتونیین نقد کنید






صدا و سوز و بد سرماست اینجا



پر از تشویش و پر غوغاست اینجا






دلم گشته در این ویرانه زندان



دلم در ماتم فردا ست اینجا






مگر قصد سفر کردن ندارم



دلم بنده به این لیلاست اینجا






مرام ما به این دنیا نیرزد



ولی پا بنده این دنیاست اینجا






خیالم : هجر او پایان بیابد



کجایی این همش رویاست اینجا






دگر رخت سفر باید ببوشم



خداحافظ که راه من , جداست اینجا





نقد و نظر یادتون نره:cool::cool::cool:
 

maryam288

عضو جدید
قشنگ بود
نقد نمیتونم بکنم چون شعر های خودم همین تو همین مایه هاست!
 

رهگذر*

کاربر بیش فعال
مرا از آتش دوزخ مترسانید

به یاد وادی برزخ مرنجانید

مرا از کیل و از پیمانه و میزان ابایی نیست

دل شوریده درویش را برهان صفایی نیست

به جزء خاک در کویش پناهی نیست، راهی نیست

میان حرفهای من به جزء تلخی نوایی نیست

و اما با تمام تلخیم جزء مهر او نزدم دوایی نیست
 

ELLY775

عضو جدید
رفتم از قصه برون من
شبه حادثه گذشت اما
دل من دگر نخندید
دل من دگرنخندید
پر شد از حدیث سرما
کوچه ای شهر دلها
حجم سایه ها زیاد است
بعد از اسارت تو
بعد از این مرگ دوستان
مرگ سهراب ونداها
چه بهار دلگیری
همه هستیم
اما
زیر برگهای زرد وخشکیده
بعد از این بهارفصلها
شکوفه نداد اما
دست من به رنگ سبز است
دست تو به رنگ خاک است
دل ما به پاکی اب
همه با هم
در بهاری جاویدان
 

hosseinassar

مدیر ارشد
سلام
این قسمت خیلی فعال نیست .
ان شاءالله از این به بعد فعال تر بشه .من سعی می کنم بیشتر به اینجا سر بزنم و بعضی وقت ها هم یه چیز هایی می گم (که نه معنی داره و نه قافیه) اینجا بذام خوشحال می شم شما اساتید ایراد ها رو بگید
چون بیشتر دو بیتی دوست دارم اکثر شعر ها هم دوبیتی هستند


شعر فقط بهانه ست
فرصت عاشقانه ست
که من بگم به دنیا
خدای من یگانه ست
 

hosseinassar

مدیر ارشد
ای کاش دلم برای او جوش نبود
از دوری او دلم سیاه پوش نبود
ماه شبهای دلم رفته و تنها شده ام
ای کاش که او برام هم آغوش نبود
 

forsha

عضو جدید
من چند وقت پیش توی یه مودی بودم و یه شعری گفتم اما نصفه موند بعدش هم دیگه نرفتم توی اون مود که شعرم رو کامل کنم حالا باید چیکار کنم؟:(:( خواهش میکنم یکی جوابمو بده آخه اون یه تیکه قشنگ شده بود اشتباهی:smile:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه صداییست، نه آوایی، نه دلگرمی‌ای ....
برای من
رها شدم .....

بیروون، جایی برای شادی نیست
خانه، اما سرد است و غمی ...

جای من کو ؟

احساس می‌کنم
مرده‌ام .....

دستانم را، به دستان ِ خدا گره زده‌ام .....

پ.ن: خدایا، درسته که ناراحتم .... ولی بهت توکل کردم، جواب رد بهم نده
 

ELLY775

عضو جدید
احساس می‌کنم
مرده‌ام
.....

دستانم را،
به دستان ِ خدا گره زده‌ام .....
واز اب ایینه عبور کرده ام
به شب سلام میکنم
به ماه لبخند میزنم
به اسمان می گوییم
که ستاره بخشی از دریاست
به بشر میگوییم
جای قاب خالی در دل
عکس خدا را بگذارند
نقشی از جنس طبیعت
به شکوه لبخند زیبا
به ارامش اغوش مادر
به ایستادگی یک پدر
سلام خدای من
پشت این همه سیاهی و ریا تو کجا
پنهان گشته ای
من از ان پشت درختان همیشه سبز امده ام
دیگر از تو نمیترسم
ببین
ببین با پای خود امده ام
و چه احساس زیبایست
وقتی تو در کنارم هستی
ومرا دوست میداری
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و زمین بهاری شد، تا با رنگ‌های دروغینش، باز دروغی باشد برای این زمین
و این زمین نیز دروغی بر مجموعه‌ دروغ ها

و خدا ...
خدا ببین، ببین این زمین ِ ناپاکت را ... پاک نبود، نبود ... نبووود ... نبوووود

کجایی خدا؟ ببین لحظه‌هام رو ... ببین دروغ ِ زمین‌ ِ ت رو
خدا ...
می‌بینی ؟ لحظه‌های تلخم رو ... می‌بینی دست‌نوشته‌های سردم رو ...

و خدا، تنها، ببین نگاهم رو، حرفی ندارم !
 

رهگذر*

کاربر بیش فعال
ماه تمام قد من ، شاهد جزر و مد من با تو تمام می شوم

سایه سرو قدمن گر تو نظر به من کنی ماه تمام می شوم

یوسف گل عذار من ،گر تو عنایتم کنی شهره عام می شوم

ساقی بی بدیل من ،گر تو اشارتم کنی من همه جام می شوم

شاهد و شهریار من آهوی وحشی توام؟ دانه بپاش بر دلم کفتر رام می شوم

یار من ای نگار من ورنه پناهی من شوی می شکنم و راهی کوچه و بام می شوم
 

ELLY775

عضو جدید
این سیاه چال زندگی من است
پر از خبرهای کوچک وبزرگ
نه
بسان کودکی ارام
که شوق بازیش را گرفته اند
غمگینم
کو هوای ازادی
مرا مست ورقصان کند
کلاغ به من گفت
ان کلاغ پیر
که در عزا وشادی
یک چیز میخواند
فرقش دستانی بود
که یا برسینه پرخون میخورد
یابر دستی دیگرکه خونین است
توزندانی نادانی منی
مگر ان روز که
باران بارید
خدا میان ابرها نبود
اوبه من گفت
من هیچ کس را در قفسی زندانی نمیکنم
پس چرا
من اینجا!
بابک انجا!
ندا در اسمان است
پس قفس یعنی چه؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شمع خلوت شد وپروانه به پرواز درامد

محفل خلوتيان باز به اواز درامد

او چو نقاش قلم زد ، در و ديوار وجود

تا به نقشش برسد باز به اغاز در امد

عاشق ار سينه ي چاكش به درايد هنوز

اين همه مدعيان باز به انكار درامد

چو سياوش دمي غافل از آن راز عبود

تا به رستم رسيد، از پي پيكاردرامد
 

koruosh

عضو جدید
*

*

سلام

لطفا فقط نقد

کسی هم نقد کرد معذرت خواهی نکنه چون من باید تشکر کنم




میگیرنم زیر کتک , بازم به جرم بچگی


سلول انفرادیو , شکنجه های زورکی





دوباره خاطراته من زنده میشن روی دیوار


شعرایی که سرودمو نوشتمش حول حولکی





روزای تاریک و سیاه که روزنه نداره


بازم کابوس تازه ای شروع میشن یواشکی







شنیدن صدای پا خبره آزادی میده


بازم بده تعهدو , ترسوندنای بچگی







بچگی میکنم بازم, بازم میگم دوست دارم


بذار بگیرنم بازم , بازم یکم آوارگی





بو میکنن دهانمو , نگفته باشم حرفمو


نمیبینن این دلمو , که مرده از دلبستگی
 

ELLY775

عضو جدید
تواز کجا امده ای
از میان برگهای رها شده در باد
تواز کجا امده ای
از بازتاب نور ماه دراب
نکند ان روز که تور در دست صیاد بود
تو میان ماهی ها بودی
شاید باغبان اشتباهی تو را چیده باشد
نه
انگار موقع اذان صبح بود
که صدایت جاری شد
از میان کوچه های ابی رنگ
میگویم نکند
خدای من اشتباهی
فرشته ای فرستاده است
اری شاید
می دانم دل تو به وسعت اقیانوس است
پر از ماهی های رنگارنگ
خلاصه سلام
یادم رفته بود
خوش امدی
مهمان من
تورا خدا
به من وپدرت داد
پاره تنم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گريستم چو شمع ،فاتح و خاموش شدم
تا به خود كرده ي تديبر، فراموش شدم
كه چه روزي برسد، باز به افروغي
از پي دانه و دامي ،جگر سوز شدم
 

siyavash51

عضو جدید
سلام

لطفا فقط نقد

کسی هم نقد کرد معذرت خواهی نکنه چون من باید تشکر کنم




میگیرنم زیر کتک , بازم به جرم بچگی


سلول انفرادیو , شکنجه های زورکی





دوباره خاطراته من زنده میشن روی دیوار


شعرایی که سرودمو نوشتمش حول حولکی





روزای تاریک و سیاه که روزنه نداره


بازم کابوس تازه ای شروع میشن یواشکی







شنیدن صدای پا خبره آزادی میده


بازم بده تعهدو , ترسوندنای بچگی







بچگی میکنم بازم, بازم میگم دوست دارم


بذار بگیرنم بازم , بازم یکم آوارگی





بو میکنن دهانمو , نگفته باشم حرفمو


نمیبینن این دلمو , که مرده از دلبستگی

درود بر کورش خوش ذوق ، جسور و اهل نقد

دوست من تو روزی شاعر خوبی خواهی شد و اگر تلاش و پشتکار بیشتری داشته باشی و کمی هم به آنچه یک شعر باید داشته باشد همچون وزن ، احساس و صور خیال ، موسیقی و ... نگاه ژرف تری بنمایید زودتر از آنچه می پنداری شاعر می شوی آن هم شاعری که در شب شعر ها و انجمن ها شعرخوانی کند . چراکه عشق و علاقه که یکی از ابزار بنیادین است در شما یافت می شود .
اما سخنی که اکنون برای نقد گذاشته اید به لحاظ مضمون و گزینش سوژه کمی در چمن تکرار می خرامد و به لحاظ ساختار نیز دارای کاستی هایی ست که در این میانه برهم خوردن وزن و ریتم نمود بیشتری دارد و دیده می شود که تا پایان چند بار وزن را در ریخت های گونه گون می آزمایید . شاید دوستانی باشند که بگویند در ترانه بهره گیری از چند وزن به آیین است ! درست چنین می تواند باشد اما بر این پایه نیز استوار نیست ... اگر به سرودن ترانه مهر بیشتری می ورزید ، می توانم بگویم کارهای جنتی عظایی ، اردلان سرافراز ، یغما گلرویی و دکتر یدالهی و قنبری چشمه های شیرینی برای نوش شماست ... می پوزم از درازگویی .
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح هجران با كه گويم ،خدايا مددي
از فراقش با كه گويم ، خدايا مددي
اين دل سوخته را كهنه دوايي هم نيست
سوختم ، سوختن را با كه گويم،خدايا مددي........

..............

............
 

siyavash51

عضو جدید
شرح هجران با كه گويم ،خدايا مددي
از فراقش با كه گويم ، خدايا مددي
اين دل سوخته را كهنه دوايي هم نيست
سوختم ، سوختن را با كه گويم،خدايا مددي........

..............



............

آفرین ، فقط کافیست اراده کنی ! خداوند توانایی سترگی را در نهاد ما نهاده است ... خوشحال می شوم اگه بتوانم کمک کنم .
 

siyavash51

عضو جدید
جز لحظه ی دیدار که با دوست بسر شد
با قی همه بر بی ثمری رفت و سمر شد

صدبرگ نوشتیم ز روی گل و لبخند
دردا ! که ز آزار حسودی همه تر شد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ان دوست كه از او اين همه لاف زديم
در بي خبري ،به قله ي قاف زديم
حالا كه رسيديم و نديديم از او يك مرهم
باري چه كنيم كه سينه ا ي چاك زديم......

....................
 
بالا