قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

baran-bahari

کاربر بیش فعال
من و تنهايي
در گوشه ايي از زمان
انتظار امدن كسي داريم
روز در پي زور
شب در پي شك وترديد
همسان با امدن افتاب حجمي از خاطره هاي بد
پاك ميشود
روزنه نور پيش از طلوع
جاري مي شود
انجا كه دل پر مي كشد
ابي نيست
من بي بال وپر در فكر پروازم
شايد كه جفت من
در اسمان باشد
حرف هاي تكراري
ديگر براي من
ميسر ازادي است
كو عروسكم
كو اشك مادرم
كو هجوم خاطره ها
من كودكم تا بي نهايت وجود
شايد پرنده ايي
در ميان گيسويم
لانه اي سازد
يا در دوچشمم
پيله اي پروانه ايي
باشد
اري من تا ابد
دوست دارم
تنها كودكي باشم
بازيگوش
كه همراه باد بادك ها
با ابي اسمان
يكي مي شود
 
آخرین ویرایش:

هزاردستان

کاربر فعال
بهار

بهار

صبح نوروز دميده است و كنون گشته بهار
از رخ بــاغ و گـلستـــــان بــزدايـــد زنــگــار
.
گل سرخي كه ز ســرماي زمستـان پژمرد
زنـده گــردد بـــه دم عيســــوي بــاد بهــار
.
باد گويا كه سحــر صــور قيـامت زده است
خيـــز اين لحظــه قيامـت بنگـــر در گلــزار
.
بيـــد مجنـــون شــده از جـامه سبز بدنش
ديگــرش با رخ گلگـــونه ليليـش چــه كار؟
.
بلبــل از عشــق تو اي غنچــه بــرآورد آواز
چشم وگوشت بگشاغنچه،سرازخواب برآر
.
بوي خوش نيست مگر عطرسحرگاهي باغ
من ندانم كه چه در شيشـه فروشـد عطـار
.
سرو از شوق عجب قامتي افراشته است
ليك بـايد كه خجـــالـت برد از قـــامــت يــار
.
خاصــه ياري كه همـه خرمي باغ از اوست
هم ز خورشيد رخش خلق شود ليل و نهار
.
خلق افســانه شمــارند چنيــن يــار عـزيـز
تو به نزديـك منش جـان همه خلـق شمار
.
گــر چه با هــر نظــرش صـد دل ديـوانه برد
ليك پيش نظـــرش جـــز دل ديــوانه ميــار
.
من همـــان شيـــر گرفتـــار غـــزال چمنـم
چنـد روزي است كه صيــاد نيامـد به شكار
.
هــر چه را خـواستــه ام زود بـه نـزديك آمد
تو چه­هستي كه­ به صدحيله نيايي به كنار
.
بي قراريــم چـــو از شهــر تـو بيـرون برويم
هــم مگـر بر ســـر كــوي تو بيــابيم قـــرار
.
من كه فـــارغ ز همـــه عالـــم و آدم بـودم
يــادت امــروز به انديشــه مــرا كرده دچـار
.
دفــع ديــو از پري اسـت آنچه كه ديوار كند
من اگـر ديــو نيـم بشكــن و بركــن ديـــوار
.
تازه شدسال و چه خوش باشداگر بار دگر
بــاز با يار خوشـــم تـــازه بگـــردد ديــــدار
 
آخرین ویرایش:

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد

آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد

بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام

لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد

مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود

آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد

شهر را از تب بیماری من جایی نیست

راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد

اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود

جام اندوه تو مرا همره و همرام کرد
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش ياد تو از اين كوچه غمگين برود
خاطرت از پس اين سايه سنگين برود
از شميم نفست هر چه در اين نزديكيست
به نسيمي گذرا ، تلخ چه شيرين برود




هستيم در نفس چون تو كسي نيست دگر
دل من جايگه خار و خسي نيست دگر
در سراي من اگر پا بنهي مي بيني
اين سرا منزل هر بلهوسي نيست دگر


مهران
 

بارون

کاربر فعال
اگه میشه نظر بدید چون برام خیلی مهمه:
:gol:مُردَم بیا...:gol:
نذاشت خدا ببینمت
ببینمت ببوسمت
نذاشت خدا بکارمت
تو این دلم بذارمت
نذاشت خدا بخونمت
تو قصه ها بدزدمت
نذاشت خدا گلم بشی
جونم بشی
خونم بشی
مُردَم بیا...
دلم می خواد داد بزنم
دوسِت دارم،دوسِت دارم
دلم می خواد پرنده شم
حرم برم
دعا کنم
خدایی شم
دلم می خواد بارون بیاد
گریه کنم علی بیاد
حسین بیاد
خدا بیاد
مُردَم بیا...
رفتم ولی نیومد
بالای سنگِ قبرم
یک بارهم نیومد
رفتم ولی دلم بود
رسوا شدم چه بی خود...
روی سنگ قبرم حَک کنید:
دل نبود،کلاغ بود
کاسه ی زهر ما بود
اگر کسی کلاغ بود
بهش بگید الاغ بود...
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه میشه نظر بدید چون برام خیلی مهمه:
:gol:مُردَم بیا...:gol:
نذاشت خدا ببینمت
ببینمت ببوسمت
نذاشت خدا بکارمت
تو این دلم بذارمت
نذاشت خدا بخونمت
تو قصه ها بدزدمت
نذاشت خدا گلم بشی
جونم بشی
خونم بشی
مُردَم بیا...
دلم می خواد داد بزنم
دوسِت دارم،دوسِت دارم
دلم می خواد پرنده شم
حرم برم
دعا کنم
خدایی شم
دلم می خواد بارون بیاد
گریه کنم علی بیاد
حسین بیاد
خدا بیاد
مُردَم بیا...
رفتم ولی نیومد
بالای سنگِ قبرم
یک بارهم نیومد
رفتم ولی دلم بود
رسوا شدم چه بی خود...
روی سنگ قبرم حَک کنید:
دل نبود،کلاغ بود
کاسه ی زهر ما بود
اگر کسی کلاغ بود
بهش بگید الاغ بود...


زیبا بود! ولی اخرش یکم....
 

بارون

کاربر فعال
درین سرا دلم کجاست
به کی بگم
کجا برم
خدا،خدا کجاست...
نمک نریز تو این دلم
بهار اومد
پرستو باز اذان میگه
بادبادک ها خسته شدن
خدا،خدا کجاست...
بگی بمیر
عروسیمه
دلم که نیست
تنم چیه
خدا بگو کی می میرم
میرم پیشش یا نمیرم
دلم همش محرمه
هزار هزار دلم غمه
مگه علی دلی نداشت
تو آسمون خدا نداشت
منم می خوام خدا باشه
دلم باشه
چشام همش بارون میاد
کنار اشک خونم میاد
خدا تورو جون زینبت
موقعه ی مردنمون
نگی نصرانی بمیر
نگی با بدا بمیر...
افسار دست ما نیست تا عاشقان بگردیم
یا این جهان بتازیم یا آن جهان بگردیم
ما کشتگان معشوش جز داغ دل نداریم
ما کشتگان معشوق جز اشک چشم نداریم
ما کشتگان معشوق لبخند به لب نداریم
ما کشتگان معشوق تن با کفن نداریم
ما کشتگان معشوق حلاج به دار داریم
ما کشتگان معشوق فرهاد مرده داریم...
نفرین به هر چه نامرد با آبرو بگردیم...:gol:
اگه میشه نظر بدید چون نظرتون خیلی برام مهمه...
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
زمان بایست


دلم دیگر با من نیست


زمان بایست


مسافری در راه نیست


زمان بایست


باد در حال وزیدن است


ودستی تنهایی


در کنار دری مانده است


اینجا اسمان دل ابری است


ونوایی بی کسی جاری است


بایست وببین زمین در حال مرگ است


تنها یی در زمین جاریست


زمان بایست


که کودکی بر لب جوی حقیقت بازی کرد و رد پایش تنها باقی ماند


زمان بایست قاصدک خبر ی اورد


در خبر بوی ازادی جاری بود


من نیز رفتم تا بی نهایت حضور


از سرزمینی از جنس خاک ادمهایی مرده پرست


زمان من رفتم


ولی تو بمان


برای مردم هرزه پرست


که خود را میان هجومی از باید ها ونبایدها پنهان کردند
 
آخرین ویرایش:

baran-bahari

کاربر بیش فعال
من گذشتم
رها از خیال بودن
ارامش ابدی می خواهم
وسبزینگی گیاهی که سایه ای افکند
برگورم
وهر روز صبح مرا با نوازش خود تا ابدیت بیدار کند
من می روم
اهسته با باد
بر شاخساران بید
پرواز خواهم کرد
با اخرین پرستو
تا بی نهایت وجود
سبز خواهم شد
کنارجویبار عشق
وبه اواز خدا
گوش خواهم داد
و پر از احساس میشوم
اغاز میشود
زندگی در من
 

abc_ramak

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم داشت هضم می کرد
آنچه را که خورده بودم
و من برگهای کتابی را خورده بودم که در آن
خورشید وصف شده بود
دلم روشن شد
به نور ....
به ضعف ....
و من افتادم
از پلکان توحید
خدا یادم رفت ...
گرسنه و تنها .... مُردم
جسدم را تشریح کردند کرکسان عالِم
و میل کردند تا تَه
آنچه را که سالها فکر می کرد:
مرگ پایان نیست!



(نوشته شده در ساعت 2 بامداد 4خرداد 1388!!!)
 
آخرین ویرایش:

جابر مهدی نیا

عضو جدید
عشق اهورایی

عشق اهورایی

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مکتب عشق هم آغوشی نیست [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مسلک عشق دوری از صدای همیاری نیست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در سرت لحظه ای از عشق اهورایی نیست [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تو که رویای رهایی بودی پس چرا در سر تو عشق اهورایی نیست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]لحظه ای من نتوانم زه تو پنهان مانم [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ولی ای حیف که تو بلبل باغان باشی [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پس نکن ای که سپید روح[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بر دلم ظلم وستم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کزدر آن غر دل من[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ناله بسیار آید[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کو صدایت ای یار؟[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کو زه آن اشوه ونازت ای یار؟[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]من که از صورتتو تافته جدا مانده ام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پس نکن دور نوایت سر بده آوایت[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ای که من مانده فدای آن صدای نابت [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هدهد عشق امیدم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هوس باغ همسایه نکند رسوایت؟[/FONT] ش.ج.م 31/4/1387
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
تمنا کرده بود؟

تمنا کرده بود؟

لا لا لا لا بخواب عشقت تمومه

همه دلدادگیت رفته زه خونت

آخه منتظره عشقش بمیره

ولی حتی سراغش هم نگیره

آخه خواستنه من خیلی زیاده

که باشه این صدات لالای خوابم؟

تمنا ای خدا عمرم خزونه

تموم عاشقیم حس جنونه

رسیدم بعد عمری به سرا پوچ

منی که عشقم از سوی وفا بود

تمنا از تو ای پرودگارم

نده هیچ عاشقی سوی جفایی

همه جانم شده بی سر پناهی

امان از عاشقی دادا از جدایی

ش.ج.م 27/2/87
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
مرگ عشق

مرگ عشق

من مثل یه برگ زردم

توی صحرای وجودت

واسه عشقت من میمیرم

اما عشقت جای دیگه است

رنگ چشمات رنگ دریاست

ولی حیف برای دنیاست

خیلی وقته که می دونم

یه کسی تو قلبت پیداست

واسه ای به تو رسیدن

مثل سایه با تو همراست

من که تک سوار قلبم توی چشمت ساده جون داد

ولی شاید قلب اون کس پیش چشمات ساده گل داد

من که در غربت عشقم سر به بی کسی سپردم

فکر اینو کن محالم مثل فرهاد جان سپارم

تا همیشه توی دستات رنگ دستی رو نبینم


ش.ج.م
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
در هر ثانيه كه مي گذرد
كوچك ميشوم
وبا هر لبخند تو
مثل كودكي شاد مي شوم
باز نسيم با خود
عطر تنت را اورده
ومن باز در خيال خود
تورا با بهترين رنگها
وخط خطي هاي خويش ميكشم
دوست دارم مانند زنبور ها
به دنبال شيرين ترين
لحظات زندگي توباشم
 

amator_2

عضو جدید
صداي ناي تو
كه از ترنم عشق برمي خيزد
سكوت قلبم را نوازش مي كند
قلبي كه فريادهاي عاشقيش را
زير اين سكوت آتشين مخفي كرده
از آن مي ترسم كه روزي
اين سكوت شكسته شود....
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساس:gol:






قلب تو عاشق ومغروره


احساس تو از جنس بلوره






باتو ما شدنم یه آرزوی دوره


خونه من بی تو سوت وکوره






مهربونم وجودت برام سنگ صبوره


همه ترانه هام پر از عشق وشوره






وقتی با منی همه چیز جفت وجوره


آیندم همیشه روشن وپر از نوره
 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی تو رو دارم:gol:



مهربونم وقتی تو رو دارم

هیچ غمی تو دنیا ندارم

جز دیدن روی ماه تو

من دیگه رویا ندارم










گل من وقتی تورو دارم

دیگه تکیه گاهی ندارم

جز آغوش بی ریاو پرمهرتو

من دیگه پناهی ندارم









عزیزم وقتی تو رو دارم

دیگه دلهره ودلواپسی ندارم

جز تو وعشق و محبت تو

من دیگه همنفسی ندارم










زیبای من وقتی تورو دارم

همیشه من در انتظارم

تا بی ریا بگی دوست دارم

نازنینم جز تو کسی رو ندارم
 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محبت :gol:






من بدجوری شکستم

از همه دنیا ناامیدو خستم

اماعزیزم هنوزم که هنوزه

تورو مثل خدا می پرستم










تو برام همیشه تکیه گاهی

در این آشفته بازار یه امید وپناهی

گل من بذار صادقانه بگم

من یه ستارم توتنهاماهی









دوست دارم قد تموم آسمون

رنگهای مغرور رنگینکمون

عاشقت هستم مهربون

قد قطره های زلال بارون
 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حسرت:gol:



تو یار منی اما من در حسرت نگاه تو


تومال منی اما من در حسرت پناه تو






تو عشق منی اما من در حسرت صدای تو


تو ما ل منی اما من در حسرت بی ریای تو






تو ستاره منی اما من در حسرت غرور تو


تو تکیه گاه منی اما من در حسرت وجود مغرور تو






تو کنار منی من در حسرت آغوش تو


آه عشق من چه زود شدم فراموش تو






تا ابد عزیز ترینم زندگیم با خیال تو


اما من موندم در حسرت وصال تو
 

hamid_gofteman

عضو جدید
محل درج شعرهایی که از خودتونه! خود خوتون!

محل درج شعرهایی که از خودتونه! خود خوتون!

خوشحال می شم با کسایی که از خودشون شعری دارن آشنا بشم.
یکی از شعراتون رو حداقل برام یادگاری بذارین.
منتظرم:gol:
 

hamid_gofteman

عضو جدید
من اشتباه کردم تو درست می گویی

هر چند روز یک بار
دل مادر که شور می زند
جانماز
با انحرافی ناخواسته از قبله
از فرط گرمای آفتاب
رو به قبرستان کهنه ی شهر
پهن می شود
و رکوع و سجود
و سجود و رکوع
و مادر
تکرار میکند زیر لب
سبحان ربی
ذهنش مشوش است
و چشم های ملتمسش
خواهان پایان تمام اتفاق های ناگوار
نمی دانم
شاید پدر زیاد دلش شور نمی زند
دفعات نمازش که کم تر
سجده هایش هم کوتاه تر
اصلا حسش که نباشد
شیشه های عینکش که هیچ
قابش را هم چند باره پاک می کند
به تکرار تحلیل خبر هم گوش می دهد!
جالب این که
به هنگام اصلاح
بیشتر از نمازش حس می گیرد
به هر حال
جانماز مال او هم هست!
جانماز خانه ی ما یک دریچه است
برای پدر
برای مادر
و من فریاد می زنم
آن طرف دریچه
یک صبر بزرگ است مادر!
یک سکوت ابدیست پدر!
مادر از کفر من می ترسد
و گریه می کند
پدر می رنجد!
و ناسزا می دهد
و من از گفته پشیمان می شوم!
مادر دوباره دلش شور می زند
و پدر از انتقام خدا می ترسد
من اشتباه کردم مادر
تو درست می گویی پدر
شاید این جمله بشوید گناهان مرا!

حمید شفیعی
 

hamid_gofteman

عضو جدید
اینجا همیشه دیر است

اینجا همیشه دیر است

گریه کنان
می گفتی که بمان
درست می شود
همه چیز!
در عبور زمان
یادت هست ؟
من ماندم
و یک عالمه رویای جوان!
اما نشد
شد؟
که نشد!
جوان بودم و آن دم
«نشد» یک واژه بود با معنای پنهان!
و در دنیای پر امید من هم قابل کتمان!
نشد مادر نشد
برای پریدن
از این همه دیوار بلند
فرصت رفتن که نشد!
من «دیر» شدم!
«دیر» یعنی جیب خالی
گریه ی مادر
ندادن ویزا
گذشتن عمرم
«دیر» یعنی نمی روی دیگر
این بار
شاید نگفتی تو
ولی ماندم
«نشد»ها تماما شد
و شد آن چه نمی بایستی که می شد
«شدم»
یک آواره ی تنها
میان این همه بز دل
اوج افتخار مردمان شهر من لال بودن است!
«گوسفند پیغمبر» نماد اشخاص نمونه است!
برایشان که حرف می زنی
مدام به ساعت نگاه می کنند!
و «دیر» را برای خود بهانه می کنند!
غافل از این که
این جا همیشه «دیر» است!​
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی ؟
گفت : آفتاب
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی ؟
گفت : ماه
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبیدند
گفتم که هستید ؟
گفتند همه ی ستارگان دنیا
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی ؟
گفت : یک پرنده آزادی
من پنجره را با اشتیاق باز کردم

 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیراهنی ز رنگ به تن کرده
با قلب خون فشان
این لاله های شهری
از گودهای جنوب شهر
می ایند
این لاله های شهری
از نان و از رهایی
حرف می زنند
این لاله های شهری ایا
در توپخانه
در جاده قدیم شمیران
در اوین
پژمرده می شوند ؟
نه
این لاله های شهری می گویند
باید مواظب هم باشیم
نام مرامپرس
بگذار از تو من
زیاد ندانم
پیراهنی ز رنگ به تن کرده
با قلب خون فشان
این لاله های شهری
از گودهای جنوب شهر
می آمدند

 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای شادی
آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو بازایی
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد ؟
 

amator-2

عضو جدید
خداوندا اگر درياي غم باشم
به پيش موج عشق تو چه كم باشم
خداوندا اگر بيتاب و دلگيرم
دليلش اين جداي هاي جانگيرم ...
اينو همين الان گفتم
 

amator-2

عضو جدید
خدایا غم در این دنیا گران است
گران و در دل ما بیکران است
م و دردی که کشته مردمان را
غم و دردی که سوزد آشیان را
.
.
.
منم چون دیگران درگیر دردم
بسان برگ پاییزی زردم
غمم بی مهری دنیای دون است
دلم در راه این غم سرنگون است...

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هدف شعر تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خودش حق می‌دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند اهل سیاست به قداست زندگی نمی‌اندیشد بلكه زندگان را تنها به مصادر و وسایلی ارزیابی می‌کند که عندالاقتضا باید بی‌درنگ قربانی پیروزی او شود و ای بسا به همین دلیل است که باید قبول کرد در جهان هیچ چیز، شرط هیچ چیز نیست و در دنیای بی‌قانونی که اداره و هدایتش به دست اوباش و دیوانگان افتاده، هنر چیزی است در حد تنقلات و از آن امید نجات بخشیدن نمی توان داشت .

پاينده باشيد
 
بالا