parichehr16
عضو جدید
طبيعىترين شكل ازدواج، تك همسرى است؛ چون اين نوع ازدواج از پراكنده شدن احساسات و عواطف زن و شوهرى و تمتّعات جنسى آنان از يكديگر جلوگيرى مىكند. و چنانكه بيان شد، اسلام تعدد زوجات را وضع نكرده است بلكه اين عمل در امتها و اديان گذشته وجود داشته است. «پلوتارخ» اين موضوع را راجع به دستهاى از جوانان ارتش ذكر كرده است. «اروپليدس» و «افلاطون» نيز از اين موضوع دفاع كردهاند و اين قانون براى نخستين بار در سال 393 ميلادى در دوران سلطنت «تئودوسيوس و هرونيوس و آركاويوس» ممنوع اعلام شد. [3]
جان ديون پورت مىگويد: «محمد صلى الله عليه وآله وسلم عملى را آغاز كرد كه نه فقط محترم بود بلكه در ادوار سابق از جانب خداوند، مورد بركت و رحمت واقع و در دوران جديد مشروع و محترم اعلام شد؛ در اين صورت او بايد از اين تهمت كه تعدد زوجات را تشريع كرد و شهوت پرستى را رواج داد، مصون و مبرّا باشد. [4]
تعدد زوجات پيش از اسلام در مشرق زمين وجود داشته است و اديان شرقى آن را مجاز دانستهاند و نصّى هم بر منع تعدد زوجات وجود ندارد. [5]
در بعضى امتهاى گذشته مثل اقوام يهود و عرب، گاهى يك مرد با حتى بيست زن و بيشتر هم ازدواج مىكرد. در تاريخ، تعداد زنهاى حضرت سليمان را صدها نفر شمردهاند. [6]
قرآن كريم مىفرمايد: « فَأنْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ فَاِنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا»؛ [7] با زنان پاك ازدواج كنيد! دو يا سه يا چهار همسر، و اگر مىترسيد عدالت را درباره آنان اجرا نكنيد فقط يك همسر بگيريد يا از زنانى كه مالك آنهاييد (كنيزان) استفاده كنيد اين كار از ستم، بهتر جلوگيرى مىكند.
اين آيه شريفه سه مطلب را بيان مىكند:
1. تعدد زوجات كه در عصر جاهليت، عدد معينى نداشت، در اسلام عدد معينى براى آن مشخص شد.
2. رعايت عدالت بين همسران، شرط اساسى تعدد زوجات است.
3. اگر كسى نتواند در همسردارى عدالت را رعايت كند نبايد بيش از يك همسر داشته باشد.
با توجه به اين مطالب مىتوان گفت: علل تشريع تعدّد ازدواج در اسلام چند چيز است:
1. تكثير نسل مسلمانان؛
يكى از مهمترين اهداف تعدد زوجات، افزون شدن نسل مسلمانان در دنياى كفر است. اين مسأله علاوه بر توليد و كار بيشتر، سدّ محكمى مقابل كفّار به شمار مىآيد؛ به گونهاى كه از تسلّط آنان بر منافع و منابع اقتصادى مسلمانان جلوگيرى مىكند.
2. جلوگيرى از فساد و فحشا؛
وقوع جنگها و حوادث ديگر، سبب مىشود مردان بسيارى بميرند؛ در نتيجه زنان بىشوهر، در جامعه، فراوان مىشوند؛ براى نمونه در عصر امروز يكى از حوادث مهم، تصادفات رانندگى است كه عده كثيرى به سبب آن مىميرند و بيشتر آنان مردان هستند، چنانكه بر اساس آمار نظام پزشكى كشور، در نيمه اول سال 1383، حدود چهارده هزار و پانصد نفر در حوادث رانندگى كشته شدند كه هشتاد و يك درصد آنان، مردان و نوزده درصد زنان بودند. [8]
حال مىتوان پرسيد: نياز جنسى اين زنان بىسرپرست چگونه برآورده شود؟ چاره چيست؟ آيا بايد آنان نياز طبيعى خود را سركوب كنند و عمرى به مبارزه با يك خواسته طبيعى بپردازند؟ يا اينكه به زنا و فحشا رو آورند و از طريق غير مشروع خود را ارضا كنند؟
اسلام راه حل مناسب را ازدواج مجدد و يا موقت مى داند؛ تا زن مجبور نشود با غريزه طبيعى خود مقابله كند يا به گناه و آلودگى كشيده شود.
زنان و دختران در جامعه، زودتر از مردان و پسران، آمادگى ازدواج پيدا مىكنند. همانگونه كه بلوغ تكليفى دختران زودتر از پسران است، رسيدن به سن ازدواج آنان نيز، به ويژه در مناطق گرمسير زودتر از پسران است و اين مسأله موجب مىشود جمعيت زنان و دختران آماده ازدواج از مردان بيشتر باشد.
آمار نشان مىدهد عمر زنان، از مردان بيشتر است اين مسأله نيز موجب مىشود تعداد زنان بىشوهر در جامعه فزونى يابد در اين صورت چه راه حلى براى پركردن خلاء بىشوهرى اين گونه زنان وجود دارد؟ به يقين ازدواج مجدد و به عبارت ديگر چند همسرى اين مشكل را حلّ مىكند.
3. جلوگيرى از التهابات جنسى؛
گاهى شوهر به لحاظ جنسى، از همسرش قوىتر است خصوصاً اگر مرد گرم مزاج امّا همسرش سرد مزاج باشد. در مواردى هم زن به علت داشتن امراض خاص نمىتواند غريزه شوهرش را ارضا كند. او مدتى از ايام زناشويى به حاملگى يا عادات ماهيانه مبتلا است و روابط زناشويى برايش ممنوع است. در اينگونه موارد اگر شوهر نتواند غريزه جنسىاش را كنترل كند ممكن است به روابط نامشروع و فساد و فحشا رو آورد. از اين رو مىتواند به دستور اسلام ازدواج مجدد يا موقت كند تا از امراض مختلف مانند ايدز در امان بماند و كارش نيز مشروع باشد و از فروپاشى كانون گرم خانوادهاش جلوگيرى كند.
4. زنان در پنجاه سالگى به يائسگى مىرسند و ديگر قدرت توليد نسل ندارند اما مردان تا آخر عمر ممكن است آمادگى توليد نسل داشته باشند حال اگر مردى بخواهد فرزندان بيشترى داشته باشد امّا همسرش يائسه باشد چه بايد بكند؟ مگر نه اين است كه داشتن فرزندان فراوان دليل قوت و قدرتمندى است و شخص مىتواند به منابع مالى بيشترى در برطرف كردن نيازهاى طبيعى خود دست بيابد؟ [9] بنابراين ازدواج مجدّد و چند همسرى مىتواند انسان را در رسيدن به اين هدف يارى كند.
شهيد مطهرى رحمه الله فزونى عدد زنان بر مردان را كه عمدهترين مشكل اين عصر است، مهمترين عامل لزوم چند همسرى مىداند؛ و اين حقّى است براى زن و تكليفى است بر عهده مرد و اجتماع، و به عبارت ديگر، حق تأهّل، حقى است كه هر فردى بر اجتماع خود دارد و اجتماع نمىتواند كارى بكند كه گروهى از اين حق، محروم شوند. از اينرو قانون انحصار ازدواج به تك همسرى، با چنين حق طبيعىاى منافات دارد و خلاف حقوق طبيعى بشر است. [10]
بنابراين بشر براى حل مشكل فزونىِ تعداد زنانِ آماده ازدواج سه راه دارد:
1. دختران و زنان براى هميشه از حق طبيعى ازدواج محروم بمانند و عمرى غريزه جنسىشان را سركوب كنند و از نداشتن يك زندگى آرام در كنار همسر و فرزندان، حسرت بخورند و هميشه با مشكلات روحى و روانى زندگى كنند كه اين با طبيعت بشر و حقوق او مخالف است و اسلام و دانايان جهان، آن را نمىپذيرند.
2. اينگونه زنان و دختران براى رسيدن به حقوق خود و ارضاى غريزه جنسى، به روسپيگرى و فساد و فحشا و زنا روآورند و جامعه و نسلى را به فساد گرفتار كنند. اين راه حل را نيز عاقلان جهان قبول ندارند و اسلام آن را تأييد نمىكند. زيرا علاوه بر آنكه موجب شيوع فساد و زنا مىشود، آرامش را از شخص مىگيرد و هميشه او را به عذاب وجدان و بيمارىهاى روحى و جسمى گرفتار مىكند.
3. اينگونه افراد، در پناه ازدواج مجدد يا موقت، تشكيل خانواده دهند و مرد، با اجراى عدالت بين همسران، زندگى سالم و آرامى را براى آنان فراهم كند.
اسلام اين راه حل را در قالب تجويز چند همسرى به جوامع بشرى پيشنهاد مىكند.
جان ديون پورت مىگويد: «محمد صلى الله عليه وآله وسلم عملى را آغاز كرد كه نه فقط محترم بود بلكه در ادوار سابق از جانب خداوند، مورد بركت و رحمت واقع و در دوران جديد مشروع و محترم اعلام شد؛ در اين صورت او بايد از اين تهمت كه تعدد زوجات را تشريع كرد و شهوت پرستى را رواج داد، مصون و مبرّا باشد. [4]
تعدد زوجات پيش از اسلام در مشرق زمين وجود داشته است و اديان شرقى آن را مجاز دانستهاند و نصّى هم بر منع تعدد زوجات وجود ندارد. [5]
در بعضى امتهاى گذشته مثل اقوام يهود و عرب، گاهى يك مرد با حتى بيست زن و بيشتر هم ازدواج مىكرد. در تاريخ، تعداد زنهاى حضرت سليمان را صدها نفر شمردهاند. [6]
قرآن كريم مىفرمايد: « فَأنْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ فَاِنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا»؛ [7] با زنان پاك ازدواج كنيد! دو يا سه يا چهار همسر، و اگر مىترسيد عدالت را درباره آنان اجرا نكنيد فقط يك همسر بگيريد يا از زنانى كه مالك آنهاييد (كنيزان) استفاده كنيد اين كار از ستم، بهتر جلوگيرى مىكند.
اين آيه شريفه سه مطلب را بيان مىكند:
1. تعدد زوجات كه در عصر جاهليت، عدد معينى نداشت، در اسلام عدد معينى براى آن مشخص شد.
2. رعايت عدالت بين همسران، شرط اساسى تعدد زوجات است.
3. اگر كسى نتواند در همسردارى عدالت را رعايت كند نبايد بيش از يك همسر داشته باشد.
با توجه به اين مطالب مىتوان گفت: علل تشريع تعدّد ازدواج در اسلام چند چيز است:
1. تكثير نسل مسلمانان؛
يكى از مهمترين اهداف تعدد زوجات، افزون شدن نسل مسلمانان در دنياى كفر است. اين مسأله علاوه بر توليد و كار بيشتر، سدّ محكمى مقابل كفّار به شمار مىآيد؛ به گونهاى كه از تسلّط آنان بر منافع و منابع اقتصادى مسلمانان جلوگيرى مىكند.
2. جلوگيرى از فساد و فحشا؛
وقوع جنگها و حوادث ديگر، سبب مىشود مردان بسيارى بميرند؛ در نتيجه زنان بىشوهر، در جامعه، فراوان مىشوند؛ براى نمونه در عصر امروز يكى از حوادث مهم، تصادفات رانندگى است كه عده كثيرى به سبب آن مىميرند و بيشتر آنان مردان هستند، چنانكه بر اساس آمار نظام پزشكى كشور، در نيمه اول سال 1383، حدود چهارده هزار و پانصد نفر در حوادث رانندگى كشته شدند كه هشتاد و يك درصد آنان، مردان و نوزده درصد زنان بودند. [8]
حال مىتوان پرسيد: نياز جنسى اين زنان بىسرپرست چگونه برآورده شود؟ چاره چيست؟ آيا بايد آنان نياز طبيعى خود را سركوب كنند و عمرى به مبارزه با يك خواسته طبيعى بپردازند؟ يا اينكه به زنا و فحشا رو آورند و از طريق غير مشروع خود را ارضا كنند؟
اسلام راه حل مناسب را ازدواج مجدد و يا موقت مى داند؛ تا زن مجبور نشود با غريزه طبيعى خود مقابله كند يا به گناه و آلودگى كشيده شود.
زنان و دختران در جامعه، زودتر از مردان و پسران، آمادگى ازدواج پيدا مىكنند. همانگونه كه بلوغ تكليفى دختران زودتر از پسران است، رسيدن به سن ازدواج آنان نيز، به ويژه در مناطق گرمسير زودتر از پسران است و اين مسأله موجب مىشود جمعيت زنان و دختران آماده ازدواج از مردان بيشتر باشد.
آمار نشان مىدهد عمر زنان، از مردان بيشتر است اين مسأله نيز موجب مىشود تعداد زنان بىشوهر در جامعه فزونى يابد در اين صورت چه راه حلى براى پركردن خلاء بىشوهرى اين گونه زنان وجود دارد؟ به يقين ازدواج مجدد و به عبارت ديگر چند همسرى اين مشكل را حلّ مىكند.
3. جلوگيرى از التهابات جنسى؛
گاهى شوهر به لحاظ جنسى، از همسرش قوىتر است خصوصاً اگر مرد گرم مزاج امّا همسرش سرد مزاج باشد. در مواردى هم زن به علت داشتن امراض خاص نمىتواند غريزه شوهرش را ارضا كند. او مدتى از ايام زناشويى به حاملگى يا عادات ماهيانه مبتلا است و روابط زناشويى برايش ممنوع است. در اينگونه موارد اگر شوهر نتواند غريزه جنسىاش را كنترل كند ممكن است به روابط نامشروع و فساد و فحشا رو آورد. از اين رو مىتواند به دستور اسلام ازدواج مجدد يا موقت كند تا از امراض مختلف مانند ايدز در امان بماند و كارش نيز مشروع باشد و از فروپاشى كانون گرم خانوادهاش جلوگيرى كند.
4. زنان در پنجاه سالگى به يائسگى مىرسند و ديگر قدرت توليد نسل ندارند اما مردان تا آخر عمر ممكن است آمادگى توليد نسل داشته باشند حال اگر مردى بخواهد فرزندان بيشترى داشته باشد امّا همسرش يائسه باشد چه بايد بكند؟ مگر نه اين است كه داشتن فرزندان فراوان دليل قوت و قدرتمندى است و شخص مىتواند به منابع مالى بيشترى در برطرف كردن نيازهاى طبيعى خود دست بيابد؟ [9] بنابراين ازدواج مجدّد و چند همسرى مىتواند انسان را در رسيدن به اين هدف يارى كند.
شهيد مطهرى رحمه الله فزونى عدد زنان بر مردان را كه عمدهترين مشكل اين عصر است، مهمترين عامل لزوم چند همسرى مىداند؛ و اين حقّى است براى زن و تكليفى است بر عهده مرد و اجتماع، و به عبارت ديگر، حق تأهّل، حقى است كه هر فردى بر اجتماع خود دارد و اجتماع نمىتواند كارى بكند كه گروهى از اين حق، محروم شوند. از اينرو قانون انحصار ازدواج به تك همسرى، با چنين حق طبيعىاى منافات دارد و خلاف حقوق طبيعى بشر است. [10]
بنابراين بشر براى حل مشكل فزونىِ تعداد زنانِ آماده ازدواج سه راه دارد:
1. دختران و زنان براى هميشه از حق طبيعى ازدواج محروم بمانند و عمرى غريزه جنسىشان را سركوب كنند و از نداشتن يك زندگى آرام در كنار همسر و فرزندان، حسرت بخورند و هميشه با مشكلات روحى و روانى زندگى كنند كه اين با طبيعت بشر و حقوق او مخالف است و اسلام و دانايان جهان، آن را نمىپذيرند.
2. اينگونه زنان و دختران براى رسيدن به حقوق خود و ارضاى غريزه جنسى، به روسپيگرى و فساد و فحشا و زنا روآورند و جامعه و نسلى را به فساد گرفتار كنند. اين راه حل را نيز عاقلان جهان قبول ندارند و اسلام آن را تأييد نمىكند. زيرا علاوه بر آنكه موجب شيوع فساد و زنا مىشود، آرامش را از شخص مىگيرد و هميشه او را به عذاب وجدان و بيمارىهاى روحى و جسمى گرفتار مىكند.
3. اينگونه افراد، در پناه ازدواج مجدد يا موقت، تشكيل خانواده دهند و مرد، با اجراى عدالت بين همسران، زندگى سالم و آرامى را براى آنان فراهم كند.
اسلام اين راه حل را در قالب تجويز چند همسرى به جوامع بشرى پيشنهاد مىكند.