فرهنگ لغت رزمندگان در جبهه اصطلاحات و تعبیرات فرهنگ جبهه

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز


آتش خاموش کن:آتش قبضه های خودی،وقتی نیروهای دشمن به شدت مواضع ما را می کوبیدند،با پرتاب اولین گلوله های ایران ناگهان توپ خانه شان از حملات خود می کاست و چون اصولا آتش ریختن را عراقی ها شروع می کردند نیروهای خودی "آتش خاموش کن"می شدند.

1.آجر:شهید،کد رمز در اصطلاح بی سیم.

2.آجر:پنیر مانده،خشک شده و از دهان افتاده و بی وصرف.

آجر پلاستیکی:کتلت از نوع جبهه ای آن،غذایی سخت و سفت و خفه کننده،همان خوراکی که وقتی کسی در خوردن آن به زحمت می افتاد به او می گفتند"سمبه بدهم؟با آفتابه آب بیاورم؟"

آچار فرانسه:مسئول تدارکات یگان،کسی که همه کار از او بر می آمد و به امور مختلف مسلط بود.

آچار همه کاره:چفیه،پارچه ای که از آن به جای سفره،لنگ حمام،تور ماهی گیری،حوله،باند زخم و امثال آن استفاده می کردند.




آخ جون مرخصی:جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر می شد.

کنایه است از اهل مبارزه و مقاومت نبودن!

آخرین صراط:نقطه اوج درگیری،خط پایان،محل شهادت،موضعی خطرناک و مرگ آفرین.

آخرین نامه:وصیت نامه

آخرین هشدار:تیر مستقیم تانک،نشانه ای از جدی بودن جنگ و نزدیک بودن دشمن.

آدامس شیک:کد رمز:التماس دعای مخصوص،سفارشی،شبانه،یواشکی و کامل(کوتاه شده کلمات)"




آدم خفه کن:چلو مرغ،غذای شب عملیات،کنایه از شهادت است که طبعا بعد از شام آخر احیانا محقق می شود.

آدم کُش گردان:امدادگر!کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.

آدیداس بسیجی:کفش کتانی راحت نسبت به پوتین ساق دار با بند بلند بدون زیپ.

آر.پی.جی.به برجک زدن:مرخصی گرفتن از فرماندهی در شرایط آماده باش عمومی و حساس جنگ.

آر.پی.جی.زن.سفره:فردی که لقمه های بزرگ می گرفت و غذا را نجویده می بلعید.




آسایشگاه سالمندان:تدارکات گردان و لشگر،اشاره ای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند.

آش خور های حضرت مهدی(عج):نیزو های رزمنده،بسیجیان.

آقای فروغی راد:خمپاره منور

آنتن فرماندهی:بی سیم فرماندهی

آهنگران گردان:نیروی خوش صدا.




ابراهیم:رزمنده ای که از آتش دشمن جان سالم به در می برد و کوچکترین جراحتی بر نمی داشت.



اتحادیه دکمه داران:کسانی که دکمه بالای پیراهنشان همیشه بسته بود.



احمد بودن:آمادگی رزمی داشتن،اسم رمز و کد بی سیم بود،گفته میشد:احمد باشید،یعنی آماده باشید.



اذان گفتن:گلوله باران دشمن در سپیده دم،وسیله دعوت به حق و سبب خیر شدن.

ارحم،درهم:اذیتم نکن اذیتت نکنم،کمکم کن هر چند ناچیز.


از آنها که...:الغیبه اشد من الزنا،وقتی در خلال صحبت،کسی غیبت دیگری را می کرد می گفتند:"از آنها که..."،کنایه از ادامه ندادن گفت و گو و تذکر به حدیث فوق.

از جهنم تا بهشت:از جبهه جنوب تا جبهه غرب کشور،اشاره ای است به گرمای منطقه خوزستان و سردسیری و سر سبزی غرب.



استامبولی:ماشین حمل شهید در اصطلاح بی سیم و کد رمز.گفتخ می شد:"استامبولی می خواهیم تا آجر(شهید)ها را جا به جا کند".



اسلحه بی فشنگ:آفتابه دستشویی!ئسیله ای که گفته می شد رزمندگان در تاریکی شب بارها با آن از دشمن اسیر گرفتند.

اشکانیان،صفویان،سامانیان:به ترتیب:خانواده داغدار شهدا،افراد همیشه در صف کوپن و کسانی که از این جنگ طرفی بستند و به سرو سامانی رسیدند.به مزاح،این سه دسته را سه طایفه و قشر مردم در جنگ بر می شمردند.

اصول سه گانه تدارکات:داشتیم،تمام شد،فعلا نداریم ،به شما تعلق نمی گیرد!قسمت سوم مخصوص وقتی بود که بچه ها موجودی را می دیدند و تدارکات چی دیگر اصل آن را نمی توانست حاشا کند.



اطلاعات تدارکات:بچه های شکمو،کسانی که به خاطر رودربایستی با شکمشان و مراجعه مکرر به تدارکات،به صورت علنی و پنهانی و تک و پاتک همیشه حساب موجودی آذوقه و تنقلات دستشان بود!



اطلاعات عملگی:واحد اطلاعات عملیات،واحدی که نسبت به سایر واحد های سازمان رزم گرفتاری و مسئولیت بیشتری داشت.



التماس پتو:تقاضای جای برای خوابیدن،به معنی جا باز کردن در کنار خود.



الذین امنون وقت چایی گشنه مون:درخواست چای و غذا از شهردار و مسئول سنگر یا چادر با چاشنی مزاح و بدون تحکم.




الهی ضعف بدنی و دقت جلدی:خدایا دقت کن جلد ما پاره نشود،به کنایه تعبیری بود که در مواقع بمباران و جنگیدن به کار می رفت.



انجمن خروسان جنگی:نیروهای تبلیغات،بچه هایی که بخشی از وظیفه شان توجه داشتن به اوقات شرعی و اقامه نماز پنج گانه بود.



اوشین پلو:برنج سفید بدون مخلفات.



ایران تایر:پوتین های بسیجی.



ایران گونی:شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن.



ایستگاه بدنسازی:ایستگاه صلواتی.




با آفتابه چای شیرین خوردن:موفق به گرفتن مرخصی از فرمانده نشدن و با حال زار به چادر برگشتن.





با بیل خمپاره ریختن:آتش شدید دشمن روی مواضع خودی،نه یکی یکی،بلکه مثل سوخت ریختن در کوره و آتشگاه با بیل.



با جعبه گوجه حمل کردن:شهید بچه سال که میشد او را با جعبه گوجه هم حمل کرد.



با چوب کبریت خلال کردن:دست شستن از غیبت و بد گویی کردن از این و آن،وقتی کسی در جمع شروع به غیبت می کرد می گفتند:"این چوب را بگیر و لای دندانهایت را خلال کن"کنایه از این که دهان و دندان هایت آلوده به گوشت بدن برادر مرده ات شده است.



باغبان:مسئول واحد تخریب که یکی از وظایفش کاشتن مین بر سر راه نیروهای دشمن و جمع کردن مین های آنها بود.

بالش سر خود:پای مصنوعی که جانبازان در هر شرایطی آن را از جای خود در می آوردند و زیر سرشان می گذاشتند.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- زره پوش:



پوتین

در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ.

یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.





2- ذوالفقار:

قایقهای دو موتوره....

نوع پیشرفته قایق موتوریهایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قایق های
عاشورا – و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در
اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن
مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده است تا در کنار عشق و
ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را
ذوالفقار بنامد.



3- زوروی دسته:



نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب
را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس
نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل
زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.



4- زیر شلواری آستین کوتاه:



شورت پاچه بلند تا سر زانو. شورت خشت مالی، شورت با ایدئولوژی و ... همه به همین معنی بودند.



5- زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده:



نمی توانید داخل خاک عراق شوید.

وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق
بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر
پاسپورتتان....



6- ضریب زاویه صفر شده:



شهید شده است.

وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می
گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن
فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده
بگویند: ضریب زاویه...



پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام
دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود
مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را
با هم مرور می کنیم.





7- آب بیاور نَفَس تازه کن:



خسته شدی. از پا افتادی از بس با عجله خوردی. بلند شو آب بیاور بخور، نفسی تازه کن بقیه اش را بعداً بخور.

نظیر: بلند شو دست و رویت را بشور، من را هم بخور، در پشت جبهه. به این معنی که تو سیر بشو نیستی.





8- آبگرمکن نفتی:



موشک ساخت ایران. کنایه از موشکهای 9 متری و 12 متری است که در جنگ شهرها
و برای زدن تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن استفاده می شد. و اشاره دارد به
خوش هیکلی! آن؛ درست مثل آبگرمکن نفتی در مقایسه با نوع گازی و کم حجم آن،
این موشکها را بچه ها با راکتهای گرد و جمع و کوچولوی دشمن می سنجیدند و
نتیجتاً به چنین تعبیر طنز آمیزی می رسیدند.



9- آب شنگولی:



نوشیدنی خوش طعم. کمپوت سیب و گلابی و گیلاس و آلبالو. نوشابه. ساندیس.
مایعات خنک و مطبوعی که در هوای گرم، وقتی از آسمان گویی آتش می بارد، حال
بچه ها را حسابی جا می آورد، شنگولشان می کند، خصوصاً در گیرودار عملیات و
آن راهپیمایی های بعضاً هفت هشت ساعته و بعد، وقتی که روز بالا و جز
خاکریز و چاله چوله های ناشی از انفجار و احیاناً چیفه ای که می شد به سر
کشید پناهی نبود، مستقیم آفتاب می خورد تو ملاج بچه ها.



10- آب و روغن را چک کردن:



دستشویی رفتن و سر و سامان دادن به وضع خود. و مثلاً پیش بینی لازم را
کردن برای در بین راه نماندن، جایی که امکان تعویض و تخلیه نیست! درست مثل
مسافری که قبل از حرکت وسایلی مثل اتوبوس باید هر کاری دارد انجام بدهد، و
الاّ می شود عین بچه هایی که وقت و بی وقت نمی شناسند، هر کجا.... داشتند
می گویند: مامان .... اصطلاح اشاره دارد به دائم براه و سفر بودن برادران
و اینکه در بعضی شرایط نمی توانند یک وضع عادی داشته باشند و هر موقع
دلشان خواست بخورند و بیاشامند، بخوابند و استراحت کنند و به دستشویی
بروند.



11- آب زیر کار:



غواص و نیروی عملیاتی که در زیر آب کار می کند و باید از تیز هوشی و فراست
بالایی برخوردار باشد تا کارش از شامه دشمن مصون بماند و دیگر نیروها
بتوانند وارد عمل شوند.



تصرفی است در اصطلاح پشت جبهه ای «آب زیر کاه» که آدم زبر و زرنگ و مخفی کار را افاده می کند.



12- آدم دودی:



کسی که سیگاری و اهل دود و دم است، و بر وزن «ماهی دودی». برای تنبیه
افرادی که به کار می برند که از فرط استعمال دخانیات، گویی مثل ماهی
خودشان را از فرق سر تا کف پا دود داده اند. بوی دود می دهند.
 

Similar threads

بالا