فرشته نگهبان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

javad100

عضو جدید
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:
 

fariba khanom

عضو جدید
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:
مرسی خیلی قشنگ بود
میبینی مرداهمیشه نمک نشناسن البته باس ببخشینا:redface:
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:

ای شولوخ!!!!!!!!!!!:smile:
اولاش خوب اومدی ولی آخرشو مالوندیاااااااااااا.....اخه چرا انققد بعضی از مردا بی انصافن؟؟؟:(
 

100af

مدیر تالار مهندسی صنایع
مدیر تالار
کاربر ممتاز
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:

تکراری بود عزیز .همین دیشب خود من این تاپیک را زدم!
 

roya.b

عضو جدید
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:[/Q

موقع ازدواج تو حال خودت نبودی که. . الانو نبین صدای فرشته رو میشنوی. انوقت چنان ذوق مرگ شده بودی که فرشته دادهم میزد نمیشنیدی/:razz:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي
ازدواج پیچیده‌ترین رابطه‌ی انسانی است. در روابط انسانی بین دو نفر کمتر پیوندی مانند ازدواج می‌تواند چنان احساسات عظیم و ابدی در اشخاص تولید کند، یا آنچنان سریع بین دو قطب شادی‌های حد اعلی حرکت کند - بطوری که دو موجود یک روز با امید و عشق بهم پیوسته‌اند و روز دیگر از پله‌های محضر طلاق بالا می‌روند و دلیل جداییشان « ظلم بی حد روحی » عنوان می‌شود

«قرارداد» ازدواج‌های معمولی اغلب کار «کودک» است، که عشق در نظرش یک احساس است نه کاری که آدم مجبور باشد بکند؛ و شادی در نظرش چیزی است که آدم باید دنبالش برود نه اینکه حاصل زخمت خوشحال ساختن یک نفر دیگر باشد.

فقط زوج‌های جوانی که «والد»شان از متن یک ازدواج خوب اطلاعات کافی دارد می‌توانند شانس موفقت داشته باشند.

بیشتر مردم هیچ وقت یک «ازدواج خوب» را در عمرشان ندیده‌اند. بنابراین بیشتر اطلاعات و افکارشان را از کتاب‌ها و داستان‌های عشقی مجلات و کتاب‌ها عاریه می‌گیرند ............. (ادامه داره‌هاا )


وضعیت آخر - تامس آ.هریس

پ.ن: خیلی‌ها ارزش شادی توی زندگیشون رو ندارند و لیاقت ازدواج کردن رو، ولی متاسفانه روز به روز شاهد ازدواج‌های سطحی هستیم تا جایی که ضرب‌المثل‌هایی در این رابطه به وفور بین افراد رواج کرده که در حالی که توهین آمیز هست واقعیت روز این جامعه رو بیان می‌کنه -- در این جامعه زندگی می‌کنم پس از این جامعه صحبت کردم، دوستان نیان بگن فلان کشور هم اینجوریه که به من هیچ ربطی نداره این موضوع --- از خوده خوده خودم

 
آخرین ویرایش:

elham_kocholo

عضو جدید
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:

خیلی با حال بود:D
 

elham_kocholo

عضو جدید
پ.ن: خیلی‌ها ارزش شادی توی زندگیشون رو ندارند و لیاقت ازدواج کردن رو، ولی متاسفانه روز به روز شاهد ازدواج‌های سطحی هستیم تا جایی که ضرب‌المثل‌هایی در این رابطه به وفور بین افراد رواج کرده که در حالی که توهین آمیز هست واقعیت روز این جامعه رو بیان می‌کنه -- در این جامعه زندگی می‌کنم پس از این جامعه صحبت کردم، دوستان نیان بگن فلان کشور هم اینجوریه که به من هیچ ربطی نداره این موضوع --- از خوده خوده خودم
میشه اینو واسه کسایی گفت که تکلیف خودشون و زندگیشونو واسه خودشون معین نکردن .اصلن نمی دونن چی می خوان و دوست دارن به کجا برسن.یعنی بدون هدف یه زندگی مشترک شروع می کنن.فکر می کنن اگه عاشق همدیگه باشن و همدیگرو دوست داشته باشن همین واسه زندگی مشترک کافیه در صورتی که این فکر کاملا اشتباه است باید نیازهای دیگه رو هم در نظر گرفت و شناخت کاملی از طرف مقابل و همچنین خانواده اون داشت
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من اگه با کسی که بلوغ فکری داره ازدواج کنی بهترین لحظه زندگیته
بستگی داره از چه دیدی نگاه کنیم:redface:
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي..
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.
بهر حال نجات پيدا كرده بود.
به راهش ادامه داد.
به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پيدا كرده بود.
مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت :
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي:mad::mad::mad::mad::mad:
جمله آخر رو تصحیح میکنم.
- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي که این همسر بیچاره منو از دست من نجاتش بدی؟

 

Similar threads

بالا