غیبت امام زمان (عج)

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز

غيبت ولي عصر عليه‏السلام از رازهاي بسيار پيچيده ‏اي است كه با ظهور او همه حقيقت روشن مي‏ گردد.
عبدالله بن فضل هاشمي مي‏ گويد :
امام صادق عليه‏السلام فرمود : حضرت صاحب ‏الامر ناچار غيبتي خواهد داشت ، به طوري كه گمراهان در شك واقع مي‏ شوند.
سؤال كردم : چرا ؟ فرمود : مأذون نيستيم علتش را بيان كنيم.
گفتم : حكمتش چيست ؟
فــرمود : همان حكمتي كه در غيبت حجت ‏هاي گذشته وجود داشت ، در غيبت آن جناب وجود دارد. اما حكمتش جز بعد از ظهور او ظاهر نمي‏ شود ، چنان كه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار به دست حضرت خضر عليه‏السلام براي حضرت موسي عليه‏السلام آشكار نشد جــز هنگامي كه مي‏ خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل ! موضوع غيبت ، سرّي از اسرار خدا و غيبي از غيوب الهي است ، چون خدا را حكيم مي دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش از روي حكمت صادر مي ‏شود ، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد. (1)
از ايـن حديث استفاده مي ‏شود كه علت اصلي و اساسي غيبت به دليل اينكه اطلاع بر آن به صلاح مردم نبوده ، يا استعداد فهمش را نداشته‏ اند ، بيان نشده است.
در عين حال به مواردي از فلسفه غيبت در بعضي از روايات اشاره شده است كه به صورت اختصار بيان م‏ی كنيم :

1ـ آزمايش مردم :

يكي از سنّت‏ هاي الهي آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امّت‏ هاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن كريم مي‏ فرمايد : «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنَ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ» (2)
«آيــا مــردم خـيـال مـي ‏كنند كــه همين كــه گفتند ايـمـان آورديم رها شده و ديگر امتحان نمي‏ شوند. كساني را كه قبل از آن‏ها بودند ، آزمايش
كرديم تا خداوند راستگويان و دروغ‏گويان را مشخص كند.»

با توجه به آيه فوق ، خداوند متعال در هر زمان و دوره‏اي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار مي ‏دهد تا مؤمنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان ، متفاوت و متناسب با رشد و كمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت كبري ، با غايب شدن حجت خدا ، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان مي ‏شوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر كدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
سدير مي‏گويد : در خدمت مولايمان امام صادق عليه‏السلام بوديم ، امام عليه‏السلام روي زمين نشسته و عبائي بي‏يقه و با آستين كوتاه پوشيده بود ، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه مي‏ كرد ، آثار حزن از رخسار مباركش نمايان بود و مي‏ فرمود : آقاي من ! غیبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب كرده است.
آقاي من ! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين كرده مثل كسي كه تمام بستگانش را يكي پس از ديگري از دست مي‏دهد و تنها مي‏ ماند.
سدير مي ‏گويد : از ناله ‏هاي جانگداز حضرت ، پريشان شده و عرض كردم : اي فرزند رسول خدا ! خداوند ديدگان شما را گريان نكند ، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستي ؟
امام صادق عليه‏السلام آه سوزناكي كشيد و [بدين مضمون] فرمود : «قائم ما غيبت طولاني كرده و عمرش طولاني مي‏ شود. در آن زمان اهل ايمان امتحان مي‏ شوند و به واسطه طول غيبتش شك و ترديد در دل آن‏ها پديد مي ‏آيد و بيشتر ، از دين خود بر مي‏ گردند.»
(دقت کنید ، اهل ایمان امتحان می شوند و لا غیر ...)

2ـ بيم از كشته شدن :

زراره گويد : امام صادق عليه ‏السلام فرمود : «براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است.»
پرسيدم : چرا ؟
فرمود : بر جانش از كشته شدن مي‏ ترسد.» (3)

حضرت همواره در معرض كشته شدن بوده و هست ؛ زيرا حكّام ستمگري كه در طول دوران اسلامي حكم رانده ‏اند (عباسيان ، عثمانيان و غير آنان از كساني كه به ويژه در خاورميانه حكومت نموده ‏اند) بيشترين تلاش و كوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليه‏السلام مي‏ نمودند ؛ خصوصا پس از آن كه مي ‏دانستند كه حضرت مهدي عليه‏السلام همان كسي است كه تخت‏ هاي حكمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده ، درهم خواهد شكست و همان كسي است كه هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و كشورها جلوگيري خواهد كرد.
هيچ يك از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند ، بلكه طاغوت‏ هاي اين امّت آنان را شهيد كردند ، با اين كه مي ‏دانستند بشارت ‏ها و اخباري كه راجع به حضرت مهدي عليه‏السلام وارد شده ، درباره آنان (يازده امام عليه‏السلام) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يك از ائمه عليهم‏السلام حتي يك حديث به اين مضمون وارد نشده كه دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام جهان حكم خواهد راند ، و تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد ، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليه‏السلام.
با چنين خبرهايي ، حكومت ‏هاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ كه مي ‏خواهد حاكميت ظلم و ستم را از بين برده و حاكميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند ، دست روي دست نگذاشته و سكوت نمي‏ كردند و همواره مترصد كشتن چنين انساني بودند.

3ـ آمادگي و استعداد مردم :

قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه مطابق تقاضا مي ‏باشد. در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست مي ‏دهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلكه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا ، عرضه بي‏ فايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين قاعده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا مي ‏كند.
در دوران غيبت ، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و سامان‏ دهنده وضع بشر ، آمادگي علمي و اخلاقي پيدا مي‏ كنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد ، بلكه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حكم به واقعيات ، و ترك تقيه و ... است ، كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و ترقي و رشد فكري و اخلاقي بشر دارد ، به طوري كه قابليت براي حكومت واحد جهاني در راستاي تحقق احكام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد كه هيئت ‏هاي حاكمه با روش‏ هاي گوناگون نمي‏ توانند از عهده اداره امور برآيند ، و مكتب‏ هاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نمي ‏كنند ، اجتماعات و كنفرانس‏ ها و سازمان ‏هاي بين ‏المللي و طرح‏ ها و كوشش‏ هاي آن‏ها به عنوان حفظ حقوق بشر نمي ‏توانند نقشي را ايفاء كنند و از تمام اين طرح ‏ها كه امروز و فردا مطرح مي‏ شود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين ، معنويت و انسانيت ، كنوني به ستوه آمدند و تاريكي و ظلمت جهان را فرا گرفت ، ظهور يك مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار مي ‏گيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يك منادي آسماني بي‏ نظير خواهد بود ، زيرا در شدّت ظلمت و تاريكي ، درخشندگي نور نمايان‏ تر مي‏ گردد.

4ـ خالي نماندن زمين از حجت :

حضرت علي عليه‏السلام فرمود : هيچگاه زمين از كسي كه قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.
از سنّت‏ هاي دائمي الهي اين است كه از آغاز آفرينش ، بشر را تحت سرپرستي يك راهنما و رهبر قرا رداده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول ، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل كرده و مردم را به اهداف الهي نزديك كرده است.
امام صادق عليه ‏السلام مي ‏فرمايد : «اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند ، يكي از آن‏ها امام و حجت خدا است.» (4)
باز مي‏ فرمايد : «آخرين كسي كه از اين دنيا خواهد رفت امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد كه از دنيا مي ‏رود ، براي اينكه كسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج كرده ، شكايت نمايد كه تكليف خود را در دنيا نمي ‏دانسته است.» (5)

حضرت علي عليه‏السلام فرمود : «بدانيد زمين از حجت خدا خالي نمي ‏ماند ، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان آن‏ها را از ديدار او كور خواهد ساخت.» (6)
با توجه به رواياتِ فوق و بررسي دوران زندگيِ امامان معصوم عليه‏السلام كه هيچ كدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند ، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نمي ‏شد و در ميان مردم حضور عادي مي‏ داشت ، يقينا به سرنوشتِ امامان ديگر دچار مي‏ شد و مردم براي هميشه از فيض ‏الهي محروم مي‏ شدند. خداوند متعال با حكمت بالغه ‏اش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
5- نداشتن يار و ياور :

يكي از علت‏ هاي غيبت امام زمان عليه‏السلام نبودِ انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است.
از روايات مختلف اين نكته برداشت مي ‏شود كه نصاب ياران حضرت مهدي عليه‏السلام 313 نفر مي ‏باشد كه با تولد و رشد آن‏ها ، يكي از موانع ظهور مرتفع مي ‏گردد. انصار و ياران حضرت را مي ‏توان به دو گروه تقسيم كرد :
1 ـ ياران خاص : كه 313 نفر مي ‏باشند و صفات و شاخصه ‏هايي كه در روايات ذكر شده ، مربوط به آن‏ها مي ‏باشد و در زمان ظهور و حكومت جهاني حضرت ، تصديِ مناسب مهم حكومتي را به عهده دارند.

از حضرت علي عليه‏السلام روايت شده است كه فرمودند : «ياران خاص قائم جوانند ، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سُرمه در چشم و يا مانند نمك در غذا كه كمترين مادّه غذا نمك است.» (7)
از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه فرمودند : «مرداني ‏اند كه گويي قلب ‏هايشان مانند پاره ‏هاي آهن است. هيچ چيز نتواند دل ‏هاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شك و ترديد سازد. سخت‏تر از سنگ هستند و .... » (8)
2ـ ياران عام : نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آن‏ها مختلف و در بعضي از آن‏ها تا 10 هزار نفر در مرحله اوّل ذكر شده است كه در مكه با حضرت پيمان مي‏ بندند.
امام زمان عليه‏السلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع مي‏كند.

6ـ تعهد نداشتن نسبت به حاكمان جور :

امام صادق عليه‏السلام فرمود : «قائم ما در حالي ظهور مي‏ كند كه در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.» (9)
برنامه مهدي موعود ، با ساير ائمه اطهار عليه ‏السلام تفاوت دارد. ائمه عليه ‏السلام مأمور بودند كه در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منكر تا سر حد امكان كوشش نمايند ، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليه‏السلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم سكوت نكرده ، با جنگ و جهاد، جور و ستم و بي‏ديني را ريشه کن مي‏نمايد.
اصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده مي‏ شود. به بعضي از امامان كه گفته مي‏ شد :
چرا در مقابل ستمكاران قيام نمي كني ؟
جواب مي‏ داد : اين كار به عهده مهدي ماست.

به بعضي از امامان اظهار مي‏ شد : آيا تو مهدي هستي ؟
جواب مي داد : مهدي با شمشير جنگ مي ‏كند و در مقابل ستم ايستادگي مي‏ نمايد ولي من چنين نيستم.

به بعضي عرض مي‏ شد : آيا تو قائم هستي ؟
پاسخ مي ‏داد : من قائم به حق هستم ، ليكن قائم معهودي كه زمين را از دشمنان خدا پاك مي ‏كند نيستم.
از اوضاع آشفته جهان و ديكتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شكايت مي‏ شد ، مي ‏فرمودند : قيام مهدي مسلم است ، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هرگونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي‏ كردند.

اكنون با اين همه انتظاراتي كه مؤمنين بلكه بشريت از مهدي موعود دارند ، آيا امكان داشت كه آن جناب با ستمكاران عصر بيعت و پيمان ببندد كه در صورت امضاء پيمان و بيعت ناچار باشد به عهد و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نكند ؛ زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده كه يكي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر عليه ‏السلام اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست ، قيام كند و بيعت كسي در گردنش نباشد.

امام حسن مجتبي عليه‏السلام فرمود : «خداوند عزوجل ولادت او را مخفي مي ‏كند و شخص او را از ديده ‏ها پنهان مي‏ سازد تا هنگامي كه ظهور مي‏ كند كسي را در گردن او بيعت نباشد.» (10)

پي نوشت :

1 ـ مجلسي ، محمد باقر ، بحارالانوار ، ج 52، ص 91
2 ـ عنكبوت/ 2
3 ـ شيخ صدوق ، كمال الدين و اتمام النعمه ، ج 2، باب 44 ، ج 11، ص 482
4 ـ علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ك. زندگاني حضرت صاحب‏الزمان، ص 164
5 ـ همان مدرك
6 ـ كافي، ج 2، ص 164؛ ر.ك مكيال المكارم، ص 160
7 ـ علامه مجلسي ، محمد باقر ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 333 ، حديث 10 ؛ غيبت نعماني ، باب بيستم
8 ـ علامه مجلسي ، محمد باقر ، بحارالانوار ، ج 52، ص 308
9 ـ اصول كافي ، ج 1، ص 342
10 ـ كامل سليمان ، يوم الخلاص ، ص 101.


 
بالا