[عناصر معماری ایرانی]: پاسیو - حیاط خلوت

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
"پاسیو"چگونه از غرب به ایران بازگشت



پادیاو یکی از جذابترین فضاهای معماری ایرانی است که به غرب رفته و حالا به سبب غرب زدگی معماران ایرانی و به نام پاسیودر بازگشت به ایران و لیبرالیزه شدنش، به فضایی سخیف و تهی از معنا بدل شده است.
امروزه هنگامی که نام "پاسیو" را از یاد می‌‌گذرانیم، بی درنگ تصویری از چاهکی در ذهنمان نقش می‌‌بندد که نهایتا طبق قوانین شهرداری مساحتی حدود 24 متر دارد، و دور تا دور آن را پنجره‌‌های همسایه‌‌ها احاطه کرده است. کولرهای آبی دودکش ها و ... دکوراسسیون خاصی به آنداده و برخی هم همکف آن را سقف زده‌‌اند و برای خودش انباری‌‌ای شده است.

اگر بخواهیم کمی فارسی‌‌تر از مفهوم"پاسیو"(1) یاد کنیم، می‌‌گوییم "حیاط خلوت". اما امروزه خلوتی آن بیشتر به این خاطر است که کسی جرات حضور بی پروا را در آن ندارد، بس که همواره در دید و منظر همسایگان است؛ نه آن‌‌که حیاط خلوت، خلوت انس بدون حضورنامحرمان باشد. پس این فضا در مرور زمان کاربری خود را به دلیل لیبرالیزه شدن تغییر داده و به یک نورگیر ساده تبدیل شده است. البته در شرایطی که هنوز برای معماری حیایی باقی باشد، وگرنه از اشرافیت همسایگان به پنجره های اتاق خواب‌‌ها وو آشپزخانه‌‌ها و پذیرایی و...که پنجره ‌‌ای جهت جذب ور دسته دوم گشوده‌‌اند مفرّی نیست!

پاسیو هنوز اسمش پاسیوست اما کاربری‌‌اش تغییر یافته!

پاسیو کلمه‌‌ای است که شاید فکر کنیدنامی غربی برای فضای نورگیر داخلی است و به همین خاطر فضایی اساساً غربی است که وارد معماری ایرانی شده ؛ اما واکاوی این واژه، قصه غم‌‌انگیزی از غرب‌‌زدگی ولیبرالیزه(2) شدن معماری ما را در بطن خود محاکات می‌‌کند، که تبیین آن، ماموریت این نوشته است.

پاسیو اگرچه لفظی اسپانیایی است که به صورت patio نوشته می‌‌شود،و در زبان انگلیسی هم patio نوشته می‌‌شود؛اما این مفهوم ریشه در مفهومی به نام "پادیاو" دارد، که لفظی عمیقافارسی است. (3)

پادیاو عنصری کهن در معماری ایرانی ا ست که زیبایی و کارایی و فخر آن موجب شده تا پهنه‌‌ی معماری جهان را از هند تاآندلس(4) در گذشته فتح نماید و امروزه با فراگیر شدن معماری گذشته در جهان، این عنصر ارزشمند معماری ایرانی در همه جای جهان یافت می‌‌شود.

پادیاو ایرانی در گرانادای اسپانیا

" پادیاو" در فارسی کهن به معنای طهارت و شستشوست و به آن، پادیاب یا پادیاوی نیز می گفته‌‌اند. همچنین طشت آب را از این حیث که با آن شستشو می‌‌کرده‌‌اند، پادیاب‌‌دان می‌‌گفته‌‌اند.هنگامی که این مفهوم به صورت یک فضای معماری برای طهارت و پاکی شکل مى‌‌گیرد وجایگاه‌‌هایی براى شست‌‌و‌‌شو ساخته مى‌‌شود، پادیاو نامیده مى‌‌شود و فضاى پادیاودر معمارى ایران زمین متولد می‌‌شود.(5)

شکل‌‌گیرى پادیاو در معمارى ایرانى نشان از آن دارد که فرهنگ ایرانى و آداب و رسوم و سبک زندگى آنان، قدر و قیمت آبرا براى طهارت و پاکى خوب مى‌‌داند و براى طهارت و پاکى جایگاه ارجمندى قائل است.چه این‌‌که پرستش‌‌گاه‌‌ها را در مسیر آب‌‌ها ولب چشمه‌‌ساران برپا مى‌‌کرده‌‌اندتا عبادت‌‌کنندگان پیش از ورود به مهرابه‌‌ها و نیایشگاه‌‌ها خود را با آب تطهیرکنند و جامه‌‌اى سفید و منزه برتن کنند و با پاک‌‌ترین حال به مهرابه عبادت بایستند.(6)

در برهه تاریخى صدراسلام ، با وروداسلام به ایران (7)، تغییرات و تبادلات فرهنگى زیادى رخ داد و ایرانیان فرهنگ تطهیر خود را با آموزه هاى اسلامى غنى‌‌تر کردند که اسلام به پاکى بها مى‌‌داد وبا مناسکى که براى پاکى روحى و جسمى مسلمین در نظر گرفته بود، آیین هاى تطهیرمسلمانان به وضو و غسل‌‌هاى مختلف مزین شده بود و نیاز مردمان به فضاهاى تطهیرازجمله وضوخانه‌‌ها و حمام‌‌ها براى غسل‌‌ها و... افزوده شد. از قِبَل این تغییرات فرهنگى و نیازهاى جدید، فضاهاى معمارى جدید شکل گرفته و فضاهاى پادیاو به معمارى مساجد و اماکن مذهبى ورود پیدا کرد.

پادیاو، این عنصر معمارى ایرانى، پیشاز اسلام به صورت چهاردیوار کوچک بوده است، که جوى آب یا برکه یا حوضچه‌‌اى درمیان و رختکن‌‌ها و طاق نماهایى در پیرامون خود تعریف کرده است( چنانکه نمونه هاى آن در اطراف و اکناف بلاد ایران از جمله در تپه میل ورامین مشهود است) و پس ازورود اسلام به ایران، به تناسب فضاى فرهنگى جدید و به فراخور نیاز جدید ایرانیان مسلمان، پادیاو خود را به روز کرده و در کنار ورودى مساجد و زیارتگاه‌‌ها، به صورت وضوخانه در آمده است.
از سوی دیگر، ورود اسلام به ایران وتاثیر شگرف فرهنگی آن به تکامل پادیاو، این عنصر گرانقدر معماری ایرانی انجامید ودر عصر پس از اسلام، به دلیل جاری بودن آئین‌‌ها و مناسک اسلامی در زندگی روزمره مردم ایران، پس از ورود به مدارس و ایجاد گودال-باغچه‌‌ ها (8) در میان‌‌سرای آ نها، در خانه‌‌های ایرانیان نیز بار می‌‌یابد و گودال‌‌باغچه‌‌ها را در فضای حیاط مرکزی شکل داده و حیاط خانه را به پادیاوی موسّع و دلنشین تبدیل می‌‌کند، که سایه درختانش بر سر اهالی خانه در کنار حوض آب و محل تطهیر گسترده است.

جایی هم که همچون شهرهای حاشیه کویر،به آب در سطح زمین دسترسی نداشته‌‌اند، پادیاو به سردابه و حوضخانه‌‌ای در کنارحیاط مرکزی و میان‌‌سرا مبدل شده، تا به این صورت، خود را با بوم شهر خود موافق کند.

جالب‌‌تر آن که، اعراب که هنوز معماری شکل یافته‌‌ای نداشتند، در تبادل فرهنگی خود با ایران، پادیاو ایرانی را ازایرانیان آموختند، و هر قلمروی را که در جهان فتح نمودند و مسجد و ابنیه‌‌ای رابرپا کردند، پادیاو ایرانی را بر تارک فضاهای معماری آن نهادند؛ که جهان را از این قند پارسی شکرشکن کنند.

با بسط قلمرو اسلام، پادیاو نیز به سرعت توانست به عمق فرهنگ‌‌های همجوار نفوذ کند و به سرعت، پهنه فرهنگی نیمی ازجهان را از کرانه‌‌های هند تا آندلس دربنوردد.(9)

پس از آن ظهور پادیاو ایرانی را درحیاط مرکزی می‌‌بینیم، که محیط معماری درونگرای ایرانی را درونگراتر می‌‌کند. بدین وسیله اصل محرمیت و اصل حریم و حدود و پرهیز از اِشرافیت، به معماری جهان غربِ پیش از دوره مدرن، راه می‌‌یابد و این اصول به عنوان ارمغان پادیاو به معماری جهان تلقی می‌‌شود و حالا اگر کسی هم به آئین اسلام نباشد، اما در فضای معماری که پادیاو حضور دارد زندگی کند، خواسته یا ناخواسته گزاره های فرهنگیِ اسلام را که برپادیاو ایرانی حمل می‌‌شود، پذیرفته و به آئین اسلام(در حد گزاره های اسلامی پادیاو) زندگی می‌‌کند و آیه‌‌های تطهیری را که پادیاو بر او نازل می‌‌کند، خواسته یا ناخواسته می-پذیرد.

اکنون آثار معماری شمال آفریقا (10) وپهنه جنوب غربی اروپا حضور این عنصر معماری ایرانی را محاکات می‌‌کند و با توجه به بوم شهرهای شمال آفریقا و اروپا، از جمله شهر آندلس، زیبایی‌‌های خاصی را نیز به خود گرفته است و حتی با وجود آنکه پژوهشگران عرصه هنر و فرهنگ، ریشه همه پادیاوهارا در پادیاو ایرانی می‌‌دانند؛ به دلیل تطبیق این عنصر با بوم و متنوع شدن آن بابوم، نامهایی همچون؛ پادیاو اسپانیایی(Spanishpatio), پادیاو آندلسی(AndalusianPatio)، پادیاو ایتالیایی(Italianpatio) و پادیاو توسکان(Tuscanpatio) و پادیاو آفریقای شمالی(Moorishpatio) و پادیاو مراکشی و ... بر آن نقش زده‌‌اند.

نمونه‌‌ای نغز از نفوذ فرهنگی اسلام وتوسعه پادیاو به ممالک تحت قیومیت مسلمین، کاخ الحمرا در گرانادای اسپانیاست. به تایید پژوهشگران غربی، معماری و فرهنگ در اسپانیا با ورود مسلمانان اوج می‌‌گیرد(11)و کمال آن را در کاخ الحمرا نظاره‌‌گریم. ساختار ظریف الحمرا، جزئیات نفس‌‌گیر،تجلیل از زندگی، ترکیب طبیعت با طراحی انسان، همه بر این حقیقت صحه می‌گذارد که بازگشت مسیحیان به اسپانیا، و بازپس‌‌گیری حکومت از مسلمانان بعدها چه فاجعه‌ای به بار آورد.

در قصر الحمرا، معماران مسلمان، درطراحی پادیاو آن، با کشیدن نهرهای آب از سرچشمه ها و جویبارها، باغ های کاخ را باچشمه‌‌هایی رویایی، فواره‌‌ها و حوض‌‌هایی پرتلالو، تزیین کرده‌‌اند. موسیقی صدای آب در سرتاسر باغ‌‌ها و حوضخانه‌‌ها طنین انداز است و گوش نوازی می کند. لذت اکتشاف پادیاوهای کوچکتر، لذت سیر و سیاحت در باغ را دو چندان می‌‌کند. محوطه شیران این قصرسلطنتی از زیباترین پادیاوهای آن است.

مسجد کردوبا(قرطبه) در استان کردوبا(به اسپانیایی: Córdoba) در جنوب اسپانیا و در منطقه آندلس نیز خودْ داستان اوج گیری معماری اسلامی-ایرانی را دربطن قاره اروپا پس از فتوحات مسلمین به گونه ای دیر محاکات می‌‌کند و پادیاو آن همچون نگینی بر تارک معماری این شهر می‌‌درخشد؛ و آئین طهارت را از مسلمانان به اروپائیان می‌‌آموزد.

هنگامی که از استفاده عنصر پادیاوایرانی در معماری غربی سخن می گوییم، باید دقت نظر داشت که صرفاً بحث از حضور یک عنصر معماری نداریم؛ بلکه مراد ما تاثیر فرهنگی این عنصر و همچنین مجموعه عناصرمعماری است که پادیاو به همراه خود به معماری جهان به ارمغان داده است. چه اینکه پادیاو در حیاط مرکزی و میان‌‌سرا به کار می‌‌رود و بنابراین، حضور حیاط مرکزی موجب درونگرایی در معماری می‌‌شود؛ و در نتیجه معماری درونگرا به حفظ حریم و حدوددر خانه و در نتیجه حفظ محرمیت و پرهیز از اِشرافیت و دید نامحرمان به محیط زندگی انسان می‌‌انجامد؛ که این خود عطیه‌‌ای است از مؤکدات اسلام. این چنین زیستن درچنین خانه‌‌ای، آراستن خود به یکی از آئین‌‌های سبک زندگی محمدی است و حیات طیبه اسلامی.

اما وجه غم انگیز حکایت پادیاو آنجاهویدا می شود که معماران امروز ایران، با پذیرش عنصری از معماری غرب و سبک زندگی آپارتمانی(12) ، سبک زندگی لیبرالی درون آن را به ساکنان آن حقنه کرده‌‌اند و به ناچار برای نورگیری فضاهای پس مانده داخلی به دامان حیات‌‌خلوتی گریخته‌‌اند که نام آن "پاسیو"، تلفظ لاتین پادیاو ایرانی بوده؛ که حالا توسط روح فرهنگ لیبرالی در آپارتمان-ها، به زعم آلبر کامو (13) سخیف شده بود. بنابراین فضای مطهّرو تطهیر کننده پادیاو ایرانی به فضای آلوده پاسیو و حیات خلوت مدرن، تغییر شکل ومحتوا داد.
حالا دیگر از طهارت و پاکی و خلوت انس بودن این فضا درآپارتمان‌‌ها خبری نیست و زیر چکمه نگاه سنگین نامحرمان، که پنجره‌‌های نگاه خودرا به این خلوت گشوده‌‌اند، دیگر خلوتی باقی نیست و حضور پرمعنا، در میان‌‌سرا، ازلابه‌‌لای تلالؤ انوار شیشه-های رنگارنگ، و صدای نسیم سحر از لابه‌‌لای برگ‌‌های درختان گودال‌‌باغچه، کنار آبگیر پادیاو و سردابه، که در دل شب می‌‌شد وضو بگیری وهمان کنار اقامه ناشئه لیل کنی و ... افسوس امروزه فضای معماری ایران زیر سایه سنگین لیبرالْ‌‌معماری، در فقر چنین فضایی می‌‌سوزد.

حیاط خلوت که در لفافه به حیاط اندرونی خانه‌‌های ایرانی تنه می‌‌زند، و لفظ آن که یادگار دوران حفظ اصل حریم وحدود و رعایت محرمیت و اصل سلسله مراتب در معماری است؛ امروزه در آپارتمان‌‌ها به مشترک لفظی، تهی از معنا بدل شده، که پُتک گران لیبرالْ‌‌معماری را بر سر مردمان شهر مسلمانان می‌‌کوبد.


1 . patio (Spanish: patio 'courtyard', 'forecourt').
2 . مراد از لیبرالیزه شدن یک فضای معماری، تغییر فضای معماری در اثر فرهنگ لیبرالیسم و بناشدن فضا، فارغ ازحدود و قیود شرع می باشد. برای مطالعه بیشتر ر.ک؛ لیبرال معماری 1تا4، ارجمندی،ابراهیم؛ ارجمندی، اسماعیل.
3. ر.ک؛ پیرنیا،محمد کریم؛ «ارمغان‏هاى ایران به جهان معمارى، پادیاو»، هنر و مردم، شماره 139، ص25 ـ 31.
4 . آندَلُس (به اسپانیایی: Andalucía) یکی از 17 بخش خودمختار در کشور اسپانیا است که مسلمانان در سال 91هجری قمری آن را فتح نمودند وباب تمدنی اسلامی و نوین را به مدت حدود 800 سال به آنجا گشودند.
5. ر.ک؛ پیرنیا، محمد کریم؛«ارمغان‏هاى ایران به جهان معمارى، پادیاو»، هنر و مردم، شماره 139، ص 25 ـ 31.
6 . مانند آتشکده آذر آتشکده آذر گشسب یا آذر خسروان در تخت سلیمان در تکاب که بر لب برکه‌ای بزرگ بنا شده و یاپرستش‌گاه بیشابور (پایتخت شاهپور اول – نزدیک کازرون) که آب رودخانه‌ای که ازنزدیک آن می‌گذرد را به درون آبگیری در درون بنا هدایت نموده¬اند. و نیز آتشکده فیروزآباد فارس و پرستش¬گاه کوه بیستون که در همسایگی اش چشمه ای از دامن کوه میجوشد و برای ایرانیان باستان همیشه مقدس بوده و بیشماری پرستش گاه و مهرابه دیگر.
7. نخستین مواجهه خلفای پس ازپیامبر(ص) با ایران در سال 12هجری قمری و در عصر خلافت ابوبکر روی داد. نبردقادسیه نیز میان این دو لشگر دو سال بعد، در سال 14 ه‍ .ق رخ داد که به شکست ارتش ایران منجر شد. در نهایت در سال 21 ه‍ .ق با فتح نهاوند در همدان شرایط فتح کاملایران محقق شده و با کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سلسله ساسانی، در سال 31 ه‍.ق تاریخ پیش از اسلام ایران به پایان رسیده و ایران به مجموعه فتوحات مسلمین می پیوندد و پس از پذیرش اسلام توسط مردم ایران، حکومت ایران نیز به تسخیر حکومت خلفای صدر اسلام درآمد.
8 . گودال باغچه و یا باغچال، ازفضاهای ناب و ابتکارات اصیل معماری ایرانی است که حاصل تلاش معماران در دوره اسلامی، برای تطبیق معماری با بوم منطقه بوده است. با گود کردن فضای حیاط در اغلب خانه های منطقه مرکزی ایران، هم از خاک آن برای خشت زدن و ساخت خانه استفاده میشده است و هم با نزدیک شدن به آب های زیرزمینی و قنات ها، رطوبت زمین را افزایش داده و از آن بهره می برند، تا حیاط و میان سرایی دنج و سرسبز داشته باشند ودرختانی برای پناه گرفتن در سایه سار آن از آفتاب تند فلات مرکزی ایران، می کاشته اند و حوض آبی که رطوبت هوا را افزایش می داده و موجب طهارت و تطهیر خانه بوده؛ وسبزینه-هایی که گرد و غبار را از فضا می گرفته است.
9. در خصوص ماجرای فتح آندلس که بیشترمورد نظر این نوشته است؛ گفتنی است که در سال 92 هجرى قمرى، موسى بن نصیر (حاکم شمال آفریقا) با تهیه مقدمات لازم، لشکرى 7000 نفرى را به فرماندهى طارق بن زیادمه یاى فتح شبه جزیره ایبرى (Iberia) کرد . پس ازبه دست آوردن پیروزی هایى چند، موسى بن نصیر نیز با نیروى کمکى وارد شبه جزیره شدو طى مدت کوتاهى، تمام شبه جزیره ایبرى (اسپانیا و پرتقال) به دست مسلمانان فتح گردید، حتى آنها از سلسله جبال پیرنه گذشتند و به خاک فرانسه رسیدند و حکومت اسلامى اندلس را در شبه جزیره برقرار کردند که تا سال 897 هجرى قمرى ادامه یافت.
10 . Moorish Architecture.
11 . چنانچه «لاین پل‏» مستشرق انگلیسى مى‏نویسد: «اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن،اروپا را نورانى ساخته بود . . . علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایى رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضى، فلکى، گیاه‏شناسى، تاریخ، فلسفه وقانونگذارى فقط در اسپانیاى اسلامى تکمیل شده و نتیجه داده بود .» (ر.ک. محمدغزالى، اسلام و بلاهاى نوین، ترجمه مصطفى زمانى، انتشارات فراهانى، چاپ اول، ص 246)
همچنین دکتر «مارتینز مونتابث‏»مستشرق اسپانیایى مى‏گوید: «اگر حاکمیت هشت قرنه اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمى‏شد . این دوره در حالى که اروپاى همسایه، اسیرتیرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنایى خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد .» (رک.عبدالجبار الرفاعى، بیدارى اسلامى در اندلس امروز، ترجمه سید حسن اسلامى، مجله آینه پژوهش، مهر و آبان 1371، شماره 15، ص 49)
12. مفهوم آپارتمان یک لفظ فرانسوی است که انگلیسی ها به آن apartmentbuilding می گویند و عرب ها آن را "بناء شقة" نام نهاده اند. پسآنگونه که از این الفاظ برمی آید، آپارتمان به مفهوم زندگی کردن در جدایی از هم است که فرآورده فرهنگی از جامعه مدنی است که مردمان آن تحت فرهنگ لیبرالیسم، دچارایندیویژوالیسم(مکتب اصالت تفرد و محوریت فرد تنها) شده اند و حتی کنار هم، باز درتنهایی می زیند.
13 . آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (1913 - 1960 ). نویسنده،فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار بود.

منبع :سایت معماران


 
آخرین ویرایش:

محجوبیان

عضو جدید
پاسیو - حیاط خلوت

پاسیو - حیاط خلوت

مروزه هنگامی که نام "پاسیو" را از یاد میگذرانیم، بی درنگ تصویری از چاهکی در ذهنمان نقش میبندد که نهایتا طبق قوانین شهرداری مساحتی حدود 24 متر دارد، و دور تا دور آن را پنجره های همسایه ها احاطه کرده است. کولرهای آبی دودکش ها و ... دکوراسسیون خاصی به آن داده و برخی هم همکف آن را سقف زدهاند و برای خودش انباریای شده است. اگر بخواهیم کمی فارسیتر از مفهوم "پاسیو" یاد کنیم، میگوییم "حیاط خلوت". اما امروزه خلوتی آن بیشتر به این خاطر است که کسی جرات حضور بی پروا را در آن ندارد، بس که همواره در دید و منظر همسایگان است؛ نه آنکه حیاط خلوت، خلوت انس بدون حضور نامحرمان باشد. پس این فضا در مرور زمان کاربری خود را به دلیل لیبرالیزه شدن تغییر داده و به یک نورگیر ساده تبدیل شده است. البته در شرایطی که هنوز برای معماری حیایی باقی باشد، وگرنه از اشرافیت همسایگان به پنجره های اتاق خوابها و و آشپزخانهها و پذیرایی و...که پنجره ای جهت جذب ور دسته دوم گشودهاند مفرّی نیست! پاسیو هنوز اسمش پاسیوست اما کاربریاش تغییر یافته! پاسيو كلمهاي است كه شايد فكر كنيد نامي غربي براي فضاي نورگير داخلي است و به همين خاطر فضايي اساساً غربي است كه وارد معماري ايراني شده. اما واكاوي اين واژه، قصه غمانگيزي از غربزدگي و ليبراليزه شدن معماري ما را در بطن خود محاكات ميكند، كه تبيين آن، ماموريت اين نوشته است. پاسيو اگرچه لفظي اسپانيايي است كه به صورت patio نوشته ميشود، و در زبان انگليسي هم patio نوشته ميشود؛ اما اين مفهوم ريشه در مفهومي به نام "پادياو" دارد، كه لفظي عميقا فارسي است.
پادياو عنصري كهن در معماري ايراني است كه زيبايي و كارايي و فخر آن موجب شده تا پهنهی معماري جهان را از هند تا آندلس در گذشته فتح نمايد و امروزه با فراگير شدن معماري گذشته در جهان، اين عنصر ارزشمند معماري ايراني در همه جاي جهان يافت ميشود.
پادیاو ایرانی در گرانادای اسپانیا

" پادياو" در فارسي كهن به معناي طهارت و شستشوست و به آن، پادياب يا پادياوينيز مي گفتهاند. همچنين طشت آب را از اين حيث كه با آن شستشو ميكردهاند، پاديابدان ميگفتهاند. هنگامي كه اين مفهوم به صورت يك فضاي معماري براي طهارت و پاكي شكل مىگيرد و جايگاههايي براى شستوشو ساخته مىشود، پادياو ناميده مىشود و فضاى پادياو در معمارى ايران زمين متولد ميشود.
پادیاو ایرانی، کاشان

شكلگيرى پادياو در معمارى ايرانى نشان از آن دارد كه فرهنگ ايرانى و آداب و رسوم و سبك زندگى آنان، قدر و قيمت آب را براى طهارت و پاكى خوب مىداند و براى طهارت و پاكى جايگاه ارجمندى قائل است. چه اينكه پرستشگاهها را در مسير آبها ولب چشمهساران برپا مىكردهاند تا عبادتكنندگان پيش از ورود به مهرابهها و نيايشگاهها خود را با آب تطهير كنند و جامهاى سفيد و منزه برتن كنند و با پاكترين حال به مهرابه عبادت بايستند. در برهه تاريخى صدراسلام ، با ورود اسلام به ايران، تغييرات و تبادلات فرهنگى زيادى رخ داد و ايرانيان فرهنگ تطهير خود را با آموزه هاى اسلامى غنى تر كردند كه اسلام به پاكى بها مى داد و با مناسكى كه براى پاكى روحى و جسمى مسلمين در نظر گرفته بود. آيين هاى تطهير مسلمانان به وضو و غسل هاى مختلف مزين شده بود ونياز مردمان به فضاهاى تطهير ازجمله وضو خانه ها و حمامها براى غسل ها و... افزوده شد. از قِبَل اين تغييرات فرهنگى و نيازهاى جديد، فضاهاى معمارى جديد شكل گرفته و فضاهاى پادياو به معمارى مساجد و اماكن مذهبى ورود پيدا كرد. پادياو، اين عنصر معمارى ايرانى، پيش از اسلام به صورت چهارديوار كوچك بوده است، كه جوى آب يا بركه يا حوضچهاى در ميان و رختكنها و طاق نماهايى در پيرامون خود تعريف كرده است( چنانكه نمونه هاى آن در اطراف و اكناف بلاد ايران از جمله در تپه ميل ورامين مشهود است ). پس از ورود اسلام به ايران، به تناسب فضاى فرهنگى جديد و به فراخور نياز جديد ايرانيان مسلمان، پادياو خود را به روز كرده و در كنار ورودى مساجد و زيارتگاهها، به صورت وضوخانه در آمده است. از سوي ديگر، تكامل پادياو، اين عنصر گرانقدر معماري ايراني به دليل جاري بودن آئين ها و مناسك اسلامي در زندگي روزمره مردم، پس از ورود به مدارس و ايجاد گودالباغچه ها در ميانسراي آنها، در خانههاي ايرانيان نيز بار مييابد. گودالباغچهها را در فضاي حياط مركزي شكل داده و حياط خانه را به پادياوي موسّع و دلنشين تبديل ميكند، كه سايه درختانش بر سر اهالي خانه در كنار حوض آب و محل تطهير گسترده است.
پاسیو اسپانیایی در آندلس به تقلید از پادیاو ایرانی

جايي هم كه همچون شهرهاي حاشيه كوير، به آب در سطح زمين دسترسي نداشتهاند، پادياو به سردابه و حوضخانهاي در كنار حياط مركزي و ميانسرا مبدل شده، تا به اين صورت، خود را با بوم شهر خود موافق كند. جالبتر آن كه، اعراب كه هنوز معماري شكل يافتهاي نداشتند، در تبادل فرهنگي خود با ايران، پادياو ايراني را از ايرانيان آموختند، و هر قلمروي را كه در جهان فتح نمودند و مسجد و ابنيهاي را برپا كردند، پادياو ايراني را بر تارك فضاهاي معماري آن نهادند؛ كه جهان را از اين قند پارسي شكرشكن كنند.
پاسیو اسپانیایی در آندلس به تقلید از پادیاو ایرانی

با بسط قلمرو اسلام، پادياو نيز به سرعت توانست به عمق فرهنگهاي همجوار نفوذ كند و به سرعت، پهنه فرهنگي نيمي از جهان را از هند تا آندلس دربنوردد.
پاسیو اسپانیایی در گرانادا به تقلید از پادیاو ایرانی

پس از آن ظهور پادياو ايراني را در حياط مركزي ميبينيم، كه محيط معماري درونگراي ايراني را درونگراتر ميكند. بدين وسيله اصل محرميت و اصل حريم و حدود و پرهيز از اِشرافيت، به معماري جهان غربِ پيش از دوره مدرن، راه مييابد و اين اصول به عنوان ارمغان پادياو به معماري جهان تلقي ميشود و حالا اگر كسي هم به آئين اسلام نباشد. اما در فضاي معماري كه پادياو حضور دارد زندگي كند، خواسته يا ناخواسته گزاره هاي فرهنگيِ اسلام را كه بر پادياو ايراني حمل ميشود، پذيرفته و به آئين اسلام (در حد گزاره هاي اسلامي پادياو) زندگي ميكند و آيههاي تطهيري را كه پادياو بر او نازل ميكند، خواسته يا ناخواسته ميپذيرد.
اكنون آثار معماري شمال آفريقا و پهنه جنوب غربي اروپا حضور اين عنصر معماري ايراني را محاكات ميكند و با توجه به بوم شهرهاي شمال آفريقا و اروپا، از جمله شهر آندلس، زيباييهاي خاصي را نيز به خود گرفته است. حتي با وجود آنكه پژوهشگران عرصه هنر و فرهنگ، ريشه همه پادياوها را در پادياو ايراني ميدانند؛ به دليل تطبيق اين عنصر با بوم و متنوع شدن آن با بوم، نامهايي همچون؛ پادياو اسپانيايي(Spanish patio) پادياو آندلسي(Andalusian Patio) پادياو ايتاليايي(Italian patio) پادياو توسكان(Tuscan patio) پادياو آفريقاي شمالي(Moorish patio) پادياو مراكشي و ... بر آن نقش زدهاند.
پاسیو اسپانیایی به تقلید از پادیاو ایرانی


پاسیو ایتالیایی به تقلید از پادیاو ایرانی و باغ ایرانی


پادیاو ایرانی در مراکش که به پادیاو مراکشی معروف شده است

نمونهاي نغز از نفوذ فرهنگي اسلام و توسعه پادياو به ممالك تحت قيوميت مسلمين، كاخ الحمرا در گراناداي اسپانياست. به تاييد پژوهشگران غربي، معماري و فرهنگ در اسپانيا با ورود مسلمانان اوج مي گيرد و كمال آن را در كاخ الحمرا نظارهگريم.
ساختار ظریف الحمرا، جزئیات نفسگیر، تجلیل از زندگی، ترکیب طبیعت با طراحی انسان، همه بر این حقیقت صحه می‌گذارد که بازگشت مسیحیان به اسپانیا، و بازپسگيري حكومت از مسلمانان بعدها چه فاجعه‌ای به بار آورد!
پادیاو قصر الحمرا-اسپانیا

پادیاو قصر الحمرا-اسپانیا

در قصر الحمرا، معماران مسلمان، در طراحي پادياو آن، با كشيدن نهرهاي آب از سرچشمه ها و جويبارها، باغ هاي كاخ را با چشمه هايي رويايي، فوارهها و حوضهايي كم عمق و پرانعكاس، تزيين كردهاند. موسيقي صداي زمزمه آب در سرتاسر باغها و حوضخانهها طنين انداز است و گوش نوازي مي كند. لذت اكتشاف پادياوهاي كوچكتر، لذت گشتن باغ را دو چندان مي كند. محوطه شيران اين قصرسلطنتي از زيباترين پادياوهاي آن است.
پادیاو قصر الحمرا در اسپانیا

مسجد كردوبا(قرطبه) در استان كردوبا(به اسپانیایی: Córdoba) در جنوب اسپانيا و در منطقه آندلس نيز خودْ داستان اوج گيري معماري اسلامي-ايراني را در بطن قاره اروپا پس از فتوحات مسلمين به گونه اي دير محاكات مي كند و پادياو آن همچون نگيني بر تارك معمارير اين شهر مي درخشد؛ و آئين طهارت را از مسلمانان به اروپائيان مي آموزد.
پادیاو مسجد کردوبا اسپانیا

هنگامي كه از استفاده عنصر پادياو ايراني در معماري غربي سخن مي گوييم، بايد دقت نظر داشت كه صرفاً بحث از حضور يك عنصر معماري نداريم؛ بلكه مراد ما تاثير فرهنگي اين عنصر و همچنين مجموعه عناصر معماري است كه پادياو به همراه خود به معماري جهان به ارمغان داده است. چه اينكه پادياو در حياط مركزي و ميانسرا به كار مي رود و بنابراين، حضور حياط مركزي موجب درونگرايي در معماري مي شود. در نتيجه معماري درونگرا به حفظ حريم و حدوددر خانه و در نتيجه حفظ محرميت و پرهيز از اِشرافيت و ديد نامحرمان به محيط زندگي انسان مي انجامد؛ كه اين خود عطيه اي است از مؤكدات اسلام. اين چنين زيستن در چنين خانه اي، آراستن خود به يكي از آئين هاي سبك زندگي محمدي است و حيات طيبه اسلامي. اما وجه غم انگيز حكايت پادياو آنجا هويدا مي شود كه معماران امروز ايران، با پذيرش عنصري از معماري غرب و سبك زندگي آپارتماني، سبك زندگي ليبرالي درون آن را به ساكنان آن حقنه كرده اند و به ناچار براي نورگيري فضاهاي پس مانده داخلي به دامان حيات خلوتي گريختند كه نام آن "پاسيو"، تلفظ لاتين پادياو ايراني بود كه حالا توسط روح فرهنگ ليبرالي در آپارتمان ها، به زعم آلبر كامو به فحشا كشيده شده و سخيف شده بود. بنابراين فضاي مطهّر و تطهير كننده پادياو ايراني به فضاي آلوده پاسيو و حيات خلوت مدرن، تغيير شكل و محتوا داد. حالا ديگر از طهارت و پاكي و خلوت انس بودن اين فضا در آپارتمان ها خبري نيست و زير چكمه نگاه سنگين نامحرمان، كه پنجره هاي نگاه خود را به اين خلوت گشوده اند، ديگر خلوتي باقي نيست و حضور پرمعنا، در ميان سرا، از لابه لاي تلؤلؤ انوار شيشه هاي رنگارنگ، و صداي نسيم سحر از لابه لاي برگ هاي درختان گودال باغچه، كنار آبگير پادياو و سردابه، كه در دل شب مي شد وضو بگيري و همان كنار اقامه ناشئه ليل كني و ... افسوس امروزه فضاي معماري ايران زير سايه سنگين ليبرالْ معماري، در فقر چنين فضايي مي سوزد. حياط خلوت كه در لفافه به حياط اندروني خانه هاي ايراني تنه مي زند، و لفظ آن كه يادگار دوران حفظ اصل حريم و حدود و رعايت محرميت و اصل سلسله مراتب در معماري است. امروزه در آپارتمان ها به مشترك لفظي تهي از معنا بدل شده، كه پُتك گران ليبرال معماري را بر سر مردمان شهر مسلمانان مي كوبد.
 

محجوبیان

عضو جدید
گونه شناسی عملکردی و کالبدی باغ ایرانی
چنانچه باغ ایرانی را شيوه معماري و ساماندهي فضاي زيست به منظور استفاده بيشتر از طبيعت در راستای تحقق اهداف ایرانیان تعريف كنيم، برحسب سنت جامعه ايراني، گونه های مختلفی از اين فضاسازی را مي توان شناسايي كرد.
[FONT=&quot][/FONT]ويژگي هاي اقليمي، فرهنگي و اجتماعي جامعه ايران در طول بيش از هفت هزار سال تاريخ آن، روش هاي مختلفي را براي استفاده از طبيعت در محيط زندگي و تعامل آن با انسان به وجود آورده است. چنانچه باغ ایرانی را شيوه معماري و ساماندهي فضاي زيست به منظور استفاده بيشتر از طبيعت در راستای تحقق اهداف ایرانیان تعريف كنيم، برحسب سنت جامعه ايراني، گونه های مختلفی از اين فضاسازی را مي توان شناسايي كرد. قابل ذكر است كه دستاوردهاي معماري و ساخت فضا و منظر در هر يك از اين گونه ها بر حسب شرايط، به صورت هاي متنوع مورد استفاده قرار گرفته است.

تقسيم بندي گونه اي باغ هاي ايراني می تواند به منظور شناخت دقيق تر باغ ايراني و استفاده از نتایج آن در طراحی بوستان های امروزی انجام مي گيرد. تقسيم بندي مذكور لزوماً به معني آن نيست كه هر باغي در يكي از گونه هاي تعريف شده شكل گرفته و با ساير گونه ها كاملاً متفاوت است، بلكه هر باغ مي تواند شامل تركيبي از گونه های مختلف بوده و برای چندین منظور طراحی شده باشد. شناخت و دسته بندی آنها کمکی است در جهت ترکیب فضاسازی مختلف با اصول طراحی باغ ایرانی و الگوسازی برای بسیاری از عملکردهای معاصر که می تواند به زیبایی با فضا سازی باغ ایرانی ترکیب گردد.

در این بخش گونه شناسی را می توان از دو جنبه مورد مطالعه قرار داد؛ گونه شناسی عملکردی در باغ های ایرانی و گونه شناسی کالبدی. دسته بندی فوق و ارائه گونه های مختلف بر اساس بازشناسی پیشینه باغ ایرانی بوده است، لذا با به وجود آمدن عملکردهای جدید و ترکیب آن با فضای باغ ایرانی می توان به ترکیبات دو کلمه ای دیگری نیز رسید.

الف: گونه شناسی عملکردی باغ ایرانی
باغ ایرانی فارغ از ایجاد یک فضای سبز و فرح انگیز برای استفاده کنندگان و هدف اصلی آن که ارتباط و تعامل سازنده بین انسان و طبیعت است؛ طیف گسترده ای از عملکردها را نیز شامل می شده است. ایرانیان هر جا که حداقل امکانی برای احداث باغ وجود داشت از حیاط کوچک خانه ایرانی گرفته تا باغ های حکومتی و باغ های عظیم شهری اقدام به برپا داشتن باغ با رعایت اصول باغ سازی ایرانی کردند. گونه های مختلف عملکردی باغ ایرانی برای پاسخ گویی به نیازهای مختلف عملکردی از زندگی خصوصی تا تعاملات اجتماعی به وجود آمده است. منظور از گونه شناسی عملکردی شناخت بهتر و ارائه مشخصاتی از این نوع باغ ها است که نمونه های شناخته شده آن در مطالب آتی می آید.

ب: گونه شناسی کالبدی باغ ایرانی
در این قسمت گونه هایی از باغ آورده می شود که به واسطه شکل خاصی که دارند می توان آنها در گونه های کالبدی جای داد. تأثیر اقلیم، جغرافیا، شکل و توپوگرافی زمین و گاهاً حتی نیازهای عملکردی در شکل باغ تأثیر بسزایی داشته كه منجر به ايجاد باغ هايي به شكل هاي خاص شده است‎‎‎‏‏؛ به طوري كه مي توان باغ ها را در يك گونه ديگري به نام گونه شناسي كالبدي بررسي كرد. در ادامه برخی از آنها با توضیح مختصر و بیان ویژگی های کالبدی خواهد آمد.
سلسله مراتب گونه شناسی باغ ایرانی سعی در شناخت بیشتر این پدیده عالی منظر سازی دارد، برای غنای این بخش نظرات و راهنمایی های خوانندگان محترم مورد نیاز نگارنده می باشد.


 

محجوبیان

عضو جدید
[h=2]باغ‌های ایرانی و حیاط‌ها[/h] نویسنده:
مهوش عالمی





راهی به طراحی معماری معاصر
ترجمه: مهوش عالمی و سارا کریمی

یکی از ویژگی‌های فرآیند طراحی در معماری ایرانی ترکیب اجزای مختلف است. شواهد موجود درباره‌ی عمارات دوره‌ی صفوی – چه درون باغ، چه حاوی آن- نشان می‌دهند که از تالار مقابل عمارت، برای دادن بار عام استفاده می‌شده است. این عنصر معماری که فضای ایوان یا شاه نشین را به طرف باغ گسترش می‌داد، فضای بیشتری را برای مهمان‌ها فراهم می‌کرد. اینکه تالار صفوی مدلش چه بوده موضوعی است که هنوز باید بررسی شود.

نکته‌ی قابل توجه اینکه صفویان تالارهایشان را با نیم نگاهی به تخت جمشید ساختند؛ چنانچه در شیرهای افسانه‌ای دور حوض تالار چهل ستون می‌توان دید. باید توجه کرد که ستون‌های تخت جمشید سنگی بودند؛ درحالی‌که در تالار صفوی ستون‌ها از چوب، باریکتر و پوشیده از آینه کاری هستند و حال و هوای دیگری دارند.

بنابراین نمونه‌ی اصلی [1] تالار از نو بازبینی شده تا به سلیقه و احتیاجات دوره‌ی صفوی پاسخ دهد. به نظر می‌رسد این عناصر پس از صفویه محو می‌شوند، آن‌چنان‌که در ایوان‌های زندیه و قاجاریهبیشتر مواقع دوستون نمایان می‌شود. برخی عناصر باروک اروپایی نیز در معماری قاجاری دیده می‌شوند. این تغییرات در طراحی عمارات در دوره‌های مختلف نشان می‌دهد که عمارات باغ‌ها در تداوم با مفاهیم معماری هخامنشی بوده است. به این ترتیب نمونه‌ی اصلی همواره بازبینی می‌شود و انعکاسی است از بستر فرهنگی زمان خود.

آیا شاهنامه فردوسی که در دوره‌ی صفوی دوباره احیا شد تنها برای تثبیت قدرت صفویه بود؟ آیا ریشه‌های دین باستانی آنچنان عمیق بودند که نیازی به احیای مفهوم جنگ بین خوب و بد از طریق روایت داستان‌های جدال میان قهرمانان و شاهان داشتند؟ اینکه شاهان مسلمان نوروز را جشن گرفته و بار عام می‌دادند و همچنان کوروش برایشان میوه‌های بهاری را پیشکش می‌آوردند؛ تنها به خاطر نوکردن اسطوره‌ی امپراطوری باستانی ایران بود؟

یا شاید تداوم معانی همچنان که کربن می‌گوید نتیجه تداوم تامل بر نقش «فرشته زمین»[2] از سهرودی در قرن دوازدهم تا صدرالدین شیرازی در قرن هفدهم بود؟ آیا این تشابهات معانی دلیل ریسمان تداوم میان پردیس قبل از اسلام و باغ‌های شاهی پس از آن است؟ یا اینکه تداوم شکل مراسم نوروز، خالی از مفاهیم باستانی بوده است؟ برای پاسخگویی به این پرسش‌ها نیاز به پژوهش‌های بیشتری است. آنچه واضح است این است که نمونه‌ی اصلی همواره بازتفسیر شده تا بتواند جوابگوی بستر فرهنگی نوین شود. از این رو بستر فرهنگی نویی که باغ در آن طرح می‌شود قوانین طراحی‌اش را تعیین می‌کند.

برای مثال به موضوع تالار که در دو موقعیت فرهنگی مختلف از آن برای طراحی عمارت در باغ استفاده شده است می‌پردازیم:


تصویر شماره یک- طرح باغ در رم: بورگتوفلامینیو

باید باغی در رم، شاید خیلی دور از اصفهان صفوی، طراحی می‌کردیم؛ جایی احتیاج داشتیم که آنقدر رفیع باشد تابتوان از نقطه‌دیدهای مختلف منظره‌ی تپه‌ای پوشیده از کاج‌های چتری خاص رمرا در کنار زمین تماشا کرد.

می‌بایست در سایه نشست،زیراکهدر این نقطه‌ی باغ درختی وجود نداشت و فقط با سنگ‌های مختلف فرش شده بود. متشکل از خطوط سنگی که می‌توانست با نگاه دنبال شود و به خاطرات خیابان «فلامینیا» بپیوندد. جلوی آن فضا حوض آبی به یاد «کَنوپو»[3] در ویلای امپراطور «هادرین»[4] طرح شده بود.صورت تالار چهل‌ستون تجلی یافت زیرا که با آن صورت ذهنی تطابق داشت. ستون‌های باریک و بلند آن همان فضای رفیع را ایجاد می‌کرد و سقف داربست چوبی آن سایه‌ی لازم را ایجاد می‌کرد و سَبُک بود. شاهان در آن بار عام نمی‌داند، بلکه جای خوشی در سایه برای رومیان فراهم می‌آورد.

تناسبات همان بود اما روابط فرق کرده‌ بودند. تالار دیگر به محور باغ صفوی نگاه نمی‌کرد، بلکه چکیده‌ی مناظر مختلف رومی را در برمی‌گرفت. تالار تجرید شده در شکل‌هایش و محروم شده از زمینه و مفاهیمش، جزئی از یکسری خاطرات با روابط چندگانه شده بود. گستره‌ی بازش رو به چهارسو از سطح سنگ فرش با حوض «کنوپو» تا رواق سالن موسیقی، تا تئاتری که با شخصیت‌های الهام گرفته از «دِکیریکو »[5] اجباراً به منظره‌ای تحسین‌بر‌انگیز تپه‌یکناریمی‌رسید.

مثال بالا دیدگاهی را نشان می‌دهد که در آن جزئی منفرد از باغ ایرانی در یک بستر فرهنگی کاملا متفاوت با قوانین و معانی خودش، نقل قول و بازتفسیر شده است. حال بیاییم یک روش بیشتر تیپولوژیک را بررسی کنیم. حیاط در انواع مختلف ساختمان ایرانی قلب آن و جایی که به آن رجوع می‌کنیم را تشکیل می‌دهد. مسجد، مدرسه، کاروانسرا و خانه فضاهای بسته‌ای حول یک حیاط‌اند که مقدار آسمان لازم برای زندگی را می‌بُرد. در آنجا وحدت و نظم معمارانه بدست می‌آید. ترکیب طرح، از داخل حیاط به سوی بیرون گسترش می‌یابد. در خانه ایوان واسطه‌ی گذر میان آسمان و اتاق است؛ اسامی اتاق‌ها مانند پنج‌دری و سه‌دری شمار درهایی که به سوی حیاط باز می‌شود را بیان می‌کنند و به وضوح نشان می‌دهند که حیاط نقطه عطف است.

خانه سنتی ایرانی برای خانواده‌ی گسترده، حول حیاط‌های مربوط به هم شکل می‌گرفته است. این مدل از سال‌های 1930 به بعد جای خود را به خانه‌های چندواحدی داده که شکل و روابط شهری آن فرق دارد. خیابان اهمیت بیشتری یافته و منتج به بافت شهری کاملاً متفاوتی از لحاظ شکل‌گیری[6] شده است. اگر خانه در قطعه شمالی خیابان قرار است طراحی شود، اول یک حیاط در جنوب دارد و بعد هم ساختمان واقع می‌شود؛ و اگر قطعه در جنوب خیابان باشد این طرح برعکس می‌شود و ساختمان در طرف خیابان است و حیاط بعد از آن. ولی این حیاط‌ها همان نقش سنتی را ندارند. زیرا این سازماندهی شکلی، نتیجه قوانین شهرسازی است که به سختی اجازه می‌دهند که خانه‌ حول یک حیاط باشد.


تصویر شماره دو- پلان مجموعه مسکونی ولنجک


تصویر شماره سه- برش عمودی نقشه ولنجک


تصویر شماره چهار- کوچه ورودی از خیابان


تصویر شماره پنج- ورودی پلکان اصلی از حیاط مرکزی


تصویر شماره پنج- ورودی پلکان اصلی از حیاط مرکزی

در دو طرح خانه‌های چندواحدی در ایران من سعی کردم به مدل حیاط بازگشته و علی‌رغم توجه به قوانین شهرسازی آن را به قلب طرح تبدیل کنم.یک مجموعه‌ی ده واحدی در ولنجک حول حیاطی طراحی کردم. این حیاط با افزودن حیاط‌های جانبی و در سطوح مختلف پرداخته شده و بوسیله کوچه‌ای باریک از خیابان دسترسی دارد. این گوناگونی در موضوع حیاط‌ از آنجا امکان‌پذیر بود که با مدل به عنوان یک عنصر تثبیت شده برخورد نکردم. بعضی خصوصیات مدل ماندگار شدند و به بنا حال و هوای خانه سنتی را دادند. هرچند واضح است که آپارتمان‌ها براساس طرحی تا حدی متفاوت از مدل تاریخی‌اند.


تصویر شماره هفت-پلان ساختمان پونک


تصویر شماره هشت- پلکان اصلی ساختمان پونک


تصویر شماره نه- حیاط مرکزی ساختمان پونک


تصویر شماره ده- کوچه بین حیاط مرکزی و باغ

با این حال من فکر می‌کنم پروژه‌ی پونک اهمیت حیاط را بیشتر آشکار می‌کند. اینجا چهار واحد دور یک حیاط کش داده شده‌اند و در شرق و غرب حیاط فقط دو قسمت باریک هست. این واحدها می‌توانستند به صورت متراکم‌تری یکی در شمال و یکی در جنوب حیاط با همان کاربری‌ها ساخته شوند. اما این طرح را رد کردم و نقشه کش‌داده شده هر واحد را ترجیح دادم؛ زیرا بیشتر به جوهر حیاط به عنوان قلب طرح نزدیک بود. دو قسمت خانه برای شب و روز، با پلی با پنجره‌های رو به حیاط، به هم مربوط می‌شوند. این فضا جایی است که لذت و ارزش فضایی ناشی از وجود عنصر اصلی، یعنی حیاط، بهتر از هر جای دیگر در آن حس می‌شود.

به این ترتیب آشکار می‌شود که مدل‌های تاریخی می‌توانند منبع مهمی برای طراحی امروزی نیز باشند. به شرط اینکه با موقعیت‌های متفاوت وفق پیدا کرده و خون جدیدی ناشی از مقتضیات زندگی امروز و تاثیرات فرهنگی مختلف در آن جریان پیدا کند. در محیط غنی و هیجان‌انگیزی که برای شهرهایمان لازم است، به انعکاس صدای گذشتگان و همچنین نسیمی که از دوردست تاریخ شگفت‌انگیزمان برمی‌خیزد هم احتیاج داریم.
 

Similar threads

بالا