alirezam
عضو جدید
[FONT=Tahoma !important]اشعار زیبایین در مدح مولایمان امام علی علیه السلام.... امیدوارم خوشتون بیاد:
برگرفته از کتاب سیمای علی (ع) در آینه شعر فارسی نوشته میر صادق سیدنژاد[FONT=Tahoma ! important]
[/FONT]
[/FONT]علی بود
[FONT=Tahoma ! important]مولانا جلال الدین مولوی[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT][FONT=Tahoma ! important] بنده اهل بیت [/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT] [FONT=Tahoma ! important]ابوالقاسم فردوسی[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT][FONT=Tahoma ! important] در پی سیمرغ[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT] [FONT=Tahoma ! important]استاد محمدحسین شهریار[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT]
برگرفته از کتاب سیمای علی (ع) در آینه شعر فارسی نوشته میر صادق سیدنژاد[FONT=Tahoma ! important]
[/FONT]
[/FONT]علی بود
| تا صورت پیوند جهان بود، علی بود | تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود |
| شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود | سلطان سخا و کرم و جود، علی بود |
| هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس | هم صالح پیغمبر و داود، علی بود |
| هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب | هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود |
| مسجود ملایک که شد آدم زعلی شد | آدم چو یکی قبله و سجود علی بود |
| هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن | هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود |
| آن لَحمُک لحمی بشنو تا که بدانی | آن یار که او نفس نبی بود، علی بود... |
[FONT=Tahoma ! important]مولانا جلال الدین مولوی[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT][FONT=Tahoma ! important] بنده اهل بیت [/FONT][FONT=Tahoma ! important]
| چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی | خداوند امر و خداوند نهی |
| که من شهر علمم، علیم در است | درست این سخن گفت پیغمبر است |
| اگر خلد خواهی به دیگر سرای | به نزد نبی و وصی گیر جای |
| منم بنده اهل بیت و نبی | ستانیده خاک پاک وصی |
| گرت زاین بد آید گناه من است | چنین دان و این راه، راه من است |
| بر این زادم و هم بر این بگذرم | یقین دان که خاک پی حیدرم... |
[/FONT] [FONT=Tahoma ! important]ابوالقاسم فردوسی[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT][FONT=Tahoma ! important] در پی سیمرغ[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
| شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست | بروی شاه ولایت، چرا که بود خسی |
| علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل | چرا که او کس هر بی کس است و دادرسی |
| سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار | علی چنین هنری کرد و او چنین هوسی |
| فضول گفت که ارفاق تا بدین حد بس | که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی |
| جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم | که نان و آب نبندد کسی به روی کسی |
| غلام همت آن قهرمان کون و مکان | که بی رضای الهی نمی زند نفسی |
| تو هم بیاد تماشای حق و باطل کن | ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی |
[/FONT] [FONT=Tahoma ! important]استاد محمدحسین شهریار[/FONT][FONT=Tahoma ! important]
[/FONT]