من هر وقت به گذشته فکر می کنم از این که یه روزی فلان تفکر رو داشتم یا فلان کار رو کردم پیش خودم خجالت می کشم و با خودم می گم چقدر من خنگ بودم
حدس می زنم دلیلش اینه که دوست ندارم بفهمیم یه مدت زیادی تو جهل بودیم تا اینکه مجبور بشیم بپذیریم
نه به نظر من نمیشه.
مخالفت با شدت الزاما بعد از تمسخر میاد.
چون تمسخر یکی از راه های نشان دادن خشم هست که کم هزینه ترینش هست.
وقتی این راه کم هزینه جواب نداد، باید با تمام قوا بری به جنگ اون حقیقت جدید، چون منافعت رو تهدید میکنه.
یعنی هیچ نظری تا حالا با افکارت نخونده؟
مگه میشه؟
بحث نظر نیست، بحث درباره حقایق جدیدی هست که یک باور قدیمیتو نشانه میگیره.
مثلا من معتقدم زمین روی شاخ گاوه، چون اجدادم گفتن و مثلا فلان کتاب که خیلی معتبره در گذشته تایید کرده.
حالا یکی مثل گالیله میگه زمین کروی هست و میچرخه.
من در نگاه اول میخندم و مسخره اش میکنم، دیدم قضیه داره جدی میشه مجبور میشم به تهدید لفظی و سپس تهدید فیزیکی روی بیارم.
چرا؟
چون باورش برام سخته به چیزی که عمری باور داشتم و بهش اعتماد داشتم، یک دروغ بزرگ بوده.
اما گذشت زمان چه با تفکر چه جبر، حقیقت جدید رو جایگزین حقیقت قدیمی میکنه.
و این روند جایگزینی حقیقت ها و واکنش آدم ها همواره ادامه دارد........
از عمق حقیقتی که توی نوشته در وصف دروغ بود !چی شد رویای یخی؟
چرا اینجور تعجب کردی؟
بدبختی این که به باورت تبدیل شد رو فردا اگه نقضش اومد چیکار باید کرد؟ یا باید قید باور رو بزنی و زندگیتو رو محور تردیدهات بذاری که به تجربه می گم تحملش آسون نیست... یا باید همون روند احمقانه ی همیشگی رو ادامه داد! باورها تقدس ها نقض ها جنگ ها .... دنیای مسخره ایه!در مورد سه مرحله کاملا درسته
و مهمترین عوامل که یه باور چطور می تونه جای باور قبلی رو بگیره خیلی فرآیندها دخیل ، با اینم موافقین که این باور جدید شاید حق نباشه؟؟
، به نظرم مهمترین چیزی که می تونه به این روند تسریع بده هدف قرار دادن نکات ضعف باور قبلی این اولین مرحله می تونه باشه ، تو این مرحله فرد دچار ترس میشه شروع به مسخره کردن باور جدید میکنه! مرحله دوم که به نظرم خیلی مهم باور جدید چیزی داشته باشه که جای این ترس بگیره!! به یک نیاز اساسی انسان پاسخ بده (مثل آزادی ، ترس از مرگ و..)
مثلا دین از یک دنیای دیگه صحبت کرد که انسان از بند ظلم و نا عدالتی که مهمترین دغدغه بشر بوده نجات می ده(کار به درست و غلط ندارم)
خب اگه یه تفکر جدید بتونه دست بزاره که من در همین دنیا واست فراهمش میکنم چی میشه(داستان نقد بچسب) که فعلا کسی نتونسته!
پس باور جدید باید نیازهای اساسی انسان پاسخ بده تا قشر عام جامعه حسش کنه! تشنش بشه ! این موقع می شه که دیگه نمی فهمی که کی به باورت تبدیل شده!
بدبختی این که به باورت تبدیل شد رو فردا اگه نقضش اومد چیکار باید کرد؟ یا باید قید باور رو بزنی و زندگیتو رو محور تردیدهات بذاری که به تجربه می گم تحملش آسون نیست... یا باید همون روند احمقانه ی همیشگی رو ادامه داد! باورها تقدس ها نقض ها جنگ ها .... دنیای مسخره ایه!
تا حالا پیش اومده که باوری رو بفهمین غلطه و باور جدیدی جایگزینش بشه
اما بعد از مدتی دوباره بفهمین این همه غلط بوده
برای این مورد مثال جهانی هم میشه یافت که خیلی از مردم دچار این اشتباه بشن؟
یعنی باور جدید باید منفعت جدیدی برای ما بیاره تا پذیرشش ممکن شه؟ نمی دونم... این مقایسه ی سودها و زیانها خودش باز یه مساله س... بهتر نیست همه چیزو 50-50 درنظر بگیریم؟به نظرم پشت هر باوری یک منفعت طلبی واسه انسان هست ، کدوم باور هست که در پشتش به فکر منفعت خودمون نیستیم؟؟
من خودم این تغییر باور تجربه کردم ولی جای سرزنش نیست آدم اگه تغییر نکته که...
عجب حرفی بود! ممنون حقیقته.تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشتهاند: ...اول، مورد تمسخر واقع شدهاند. دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است. سوم، به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شدهاند .
مثلا" چه حقایقی؟؟حقیقت همیشه تلخه ==== متاسفانه ما داریم تو دهن نهنگ زندگی می کنیم و معلوم نیست کی ازون میایم بیرون
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
علت تاخیر افتادن در امر ازدواج جوانان چیست ؟ | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
علت بدجنس بودن و دخالت و بخیل بودن | گفتگوی آزاد | 6 | |
![]() |
علت غیبت و دخالت در زندگی دیگران | گفتگوی آزاد | 1 | |
![]() |
علت بدبینی نسبت به روحانیت چیست!؟ | گفتگوی آزاد | 21 | |
![]() |
علت حرمت گوشت خوک در اسلام!. | گفتگوی آزاد | 53 |