عشق یعنی.....

کیوان.م

عضو جدید
یعنی 4_5 سال با طرف باشی بعد خانواده ها به هم نخورن
بعد دعوا
بعد مجبوربشی بد رفتار کنی که از آدم بدش بیاد
خودت داغون شی
از خودت بدت بیاد
چون دوسش داری نمی خوای بیادو عذاب بکشه
بعد با کلی خاطره.................
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق مانند عابري است كه گاه خود را به كوري مي زند تا تو ازخيابان عبورش دهي بي آنكه َبداني عبورت داد
 
آخرین ویرایش:

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی آرزو کنی معشوقت خوشبخت باشه با هر کسی که باشه فقط خوشبخت باشه:heart::heart::heart:
معشوق اگه معشوقه منه , با دیگران چیکار داره که من آرزو بکنم که خوشبخت باشه یا بدبخت.
معشوق اگه با دیگران باشه حتما معشوق اونا بوده , من این وسط چیکاره ام؟
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی همه چیز


نه تو تنها نیستی
ماهی و زورق و پارو
پس چیه؟
نه تو تنها نیستی
این همه ستاره
پس ماله کیه؟
نه تو تنها نیستی
خلوت دلکدهء نقاشیه
نه تو تنها نیستی
فکر آزادی خود زندگیه
نگو ما دوتا کمیم
من و تو این همه ایم
ای عزیز گلریز
عشق یعنی همه چیز
عشق یعنی همه چیز

نه تو تنها نیستی
نا تمام من
تمام تو می شه
نه تو تنها نیستی
دست من
سفرهء شام تو می شه
حتی تبت قدِ
بام تو می شه
ماه نقره ای
به نام تو می شه
نه تو تنها نیستی
نه تو تنها نیستی

نگو ما دوتا کمیم
من و تو این همه ایم
ای عزیز گلریز
عشق یعنی همه چیز
عشق یعنی همه چیز


درد بی دردی
دردی دل پیچ
درد بی عشقیه ما
یعنی هیچ
مثه یه آیینهء بی جیوه
خاک بی عشقِ
جهان بی میوه
نه تو تنها نیستی
نه تو تنها نیستی

دانلود
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه میخونی تا تهش باید بخونی


شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سراسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه میکنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ رابر میداره، بازش می کنه و می خونه :

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم.می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالاکه همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید،یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردیو گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالابیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمیدونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر ودیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات.دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بذارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم به جای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه.طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ....
پدرمریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده وگریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردندو بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده​


ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند.
وای چه داستانی تعریف کردی هم قلبم درد گرفت هم اشکام جاری شد
یه جورایی مثل داستان خودمه ولی من هنوز به آخرش نرسیدم هنوز امید دارم
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی تا سحر دریا شدن

مثل یک پروانه بی پروا شدن

عشق یعنی سر به زیر انداختن

درحریم دلبری جان باختن

عشق یعنی بر سر دار آمدن

بی محابا دیدن یا ر آمدن

عشق یعنی پرزدن بی بال وپر

دیده را دریا نمودن تا سحر

عشق یعنی گفتگو با کربلا

سر کشیدن باده از جام بلا

عشق یعنی دیده برخنجرزدن

مثل طوطی درقفس پرپرزدن
عشق یعنی گم شدن در جام می

راز دل بی پرده بشنیدن زنی

عشق یعنی خاک پای خاکیان

می زدن در حلقه ی افلاکیان

عشق یعنی مثل یک گل وا شدن

فــارغ از بی تابی دنیـــا شـدن
عشق یعنی شب نشینی با خدا

گفتگو با ناله اما بی صدا

عشق یعنی پای کوبی در منا

با صفا دل را نمودن آشنا

عشق یعنی دیدن موسی به طور

یک جهان بی ناشدن ازبوی نور

عشق یعنی پای هر بت« لا» شدن

مست و مجنون درپی لیلا شدن

عشق یعنی زندگی را باختن

خانه ای در کوی دلبر ساختن

عشق یعنی از حرا تا کربلا

جان سپردن تشنه لب درنینوا
عشق یعنی چون کبوتر ساده باش

پای هر صاحب دلی افتاده باش

عشق یعنی فارغ از رنگ و ریا

دوستی با لاله و گل بی ریا

عشق یعنی کار نیکو کردن است

برصداقت راستی خوکردن است

عشق یعنی عشق بازی با چمن

گفتگو با لاله و با یاسمن

عشق یعنی مثل آب آبی شدن

هرشبی با گریه مهتابی شدن

عشق یعنی جوشش می درسبو

مستی ودیوانگی بی های وهو
عشق یعنـــی باسحرهمدم شـــدن

در دبــســتان ادب آدم شـــدن

عشق یعنی مرگ درمیدان جنگ

کشته دلدار گشتن بی درنگ

عشق یعنی بی نیاز از جام جم

شاد کردن دیده و دل وقت غم
عشق يعني انتظار و انتظار

عشق يعني هر چه بيني عکس يار

عشق يعني شب نخفتن تا سحر

عشق يعني سجده‌ها با چشم تَر

عشق يعني ديده بر در دوختن

عشق يعني از فراقش سوختن

عشق يعني سر به در آويختن

عشق يعني اشک حسرت ريختن عشق يعني لحظه‌هاي ناب ناب

عشق يعني لحظه‌هاي التهاب

عشق يعني بنده فرمان شدن

عشق يعني تا ابد رسوا شدن

عشق يعني گم شدن در کوي دوست

عشق يعني هر چه در دل آرزوست
عشق يعني يک تيمم، يک نماز

عشق يعني عالمي راز و نياز

عشق يعني يک تبسم، يک نگاه

عشق يعني تکيه‌گاه و جان پناه

عشق يعني سوختن يا ساختن

عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني همچو من شيدا شدن

عشق يعني قطره و دريا شدن

عشق يعني پيش محبوبت بمير

عشق يعني از رضايش عمر گير

عشق يعني زندگي را بندگي

عشق يعني بندگي، آزادگي

عشق یعنی...
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق بازی

عشق بازی

;)عشق یعنی بدونی که داری همه چیزتو می بازی و به جاش چیزی رو بدست میاری به اسم غم و غصه!!!;)
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصد آمد گفتــمش آن مـــاه سیمیـن بر چه گفت
گفت با عیشم بســازد گفتـمش دیـگر چه گفت
گفت دیــگر پـا ز حــّد خویــش نــگذارد بـرون
گفتمش جمع است از پا خاطرم از سر چه گفت
گفت سـر را بایــدش از خاک ره کمتــر شمـرد
گفتمش کمتر شمــارم زیـن تـن لاغــر چه گفت
گفت جسـم لاغـرش را از تعب خواهیم سوخت
گفتمش من ســوختم در باب خاکستــر چه گفت
گفت خاکستــر چو گـردد خواهمش بر بــاد داد
گفتمش بر بــاد رفتـم در صف محشـر چه گفت
گفت در محشر به یک دم زنده اش خواهیم کرد
گفتمش من زنــده گردیدم ز خیر و شر چه گفت
گفت خیــر و شــر نباشد عاشقــان را در حساب
گفتمش اینسـت احســان از لب کــوثــر چه گفت
گفت بــا مــا بــر لـب کـــوثـــر نشینــد عاقـبــت
گفتمش چون عاقبت اینست زین خوشتر چه گفت
گفت دیـــگر نــگذرد در خـــاطـــرم یـــاد فقیــــر
گفتمش دیــگر بــگو گفتـــا مـگو دیـگر چه گفت
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
تبت از نيمه های نيمه شب، لبريز بادا عشق!
لبت از جرعه های گريه ، سکر انگيز بادا عشق!
تو ، مولانا تر از ما در کدام اقليم خواهی يافت؟
قمار آلوده! شمست کو؟ که بی تبريز بادا عشق!
در اين دريای پرساحل، که هر پايان، شروعی داشت
من آن شطاح مواجم که دست آويز بادا عشق!
چه می گويی که در راهت، غلط بسيار افتاده ست؟
که می دانم و می گويم که : بی پرهيز بادا عشق!
بهار جلوه! از پژمردگی شرمت نمی آيد؟
زمستان رفت و تابستان.... که بی پائيز بادا عشق!
بنفشم، سرمه ام، نازک تراز نيلوفر طبعم
کم از خوش رنگی ی خويشم، که رنگ آميزبادا عشق!
هزاران آفرين بر ناوکت ای کج زن رندان!
که در مقصوره ی تير تو رستاخيز بادا عشق!
من، اسمائيل حلاجم . تو ، عيسی : خار آن تاجی
خدنگی ، خنجری ، خاجی ! هلا خون ريز بادا عشق!
اگر من شيخ اشراقم بگو عين القضاتم کو؟
که جلادش ، صلاح الدين تر ازچنگيز بادا عشق!
سرم گرم است: از معراج مردان با تو می کويم
صدايت بر گلویت دار، حلق آويز بادا عشق!
شهادت، سرّ شيرينی ست ، فرهاد تو می داند
نمی شايد بگويم ها.....که رعب انگيز بادا عشق!
به بزرگی خود ببخش این قلم را اگر گاهي تند مي شود که تيزي خاصيت قلم است و قلمي که تيز نبود شکسته باد.
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تک و تنها تو خيابون , به زير نم نم بارون
باز به ياد تو ميوفتم , حرفايي که با تو گفتم
گفتم عشق من يه کوهه , تو ببين چه با شکوه
عشق تو مثل سراب , عمر کوتاه حباب
عمر کوتاه حباب ...

عشق من شعر و شرابه , عشق تو نقش بر آب
عشق تو يک گل زرد , دستايي که سرد سرد
عشق من مثل جنون , آبي رنگ آسمون
عشق يک ماهي به درياست , عشق من ببين چه زيباست

تک و تنها تو خيابون , به زير نم نم بارون
باز به ياد تو ميوفتم , حرفايي که با تو گفتم
گفتم عشق من يه کوهه , تو ببين چه با شکوه
عشق تو مثل سراب , عمر کوتاه حباب
عمر کوتاه حباب ...

عشق تو عکساي پاره , نامه هاي نيمه کاره
حرفايي که نا تموم , ميدونم که بي دووم
عشق من سادست و آسون , پاک و ساده مثل بارون
عشق من جنس بهاره , توي قلبم موندگاره

تک و تنها تو خيابون , به زير نم نم بارون
باز به ياد تو ميوفتم , حرفايي که با تو گفتم
گفتم عشق من يه کوهه , تو ببين چه با شکوه
عشق تو مثل سراب , عمر کوتاه حباب
عمر کوتاه حباب

:: دکلمه ::
فرق بين ما يه دنياست
فرق از دروغ تا راست
قلب من اگرچه تنهاست
عشق من ببين چه زيباست ...


 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عـشـق مـن جـز غم دلواپسي نـيسـت
آخه قلـبـم مثل قـلـب کـســي نـيسـت

تو به تصويري چه کودکانـه دل باختـه اي
منو اونجوري که در بـاور خـود ساخته اي
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی

 

arasbaran

عضو جدید
عشق یعنی رفتن زیر تریلی
عشق یعنی خودکشی
عشق یعنی زندگی
عشق یعنی پوچ در پوچ
عشق یعنی یادگار
ورزشگاه یادگار امام رو میگم ها
عشق یعنی تراختور
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشقبازی به همین آسانی ست ….
که گلی با چشمی

بلبلی با گوشی

رنگ زیبای خزان با روحی

نیش زنبور عسل با نوشی

کار همواره باران با دشت

برف بر قله کوه

رود با ریشه بید

باد با شاخه و برگ

ابر عابر با ماه

چشمه ای با آهو

برکه ای با مهتاب

و نسیمی با زلف

دو کبوتر با هم

و شب و روز و طبیعت با ما

عشقبازی به همین آسانی ست …

شاعری با کلماتی شیرین

دست آرام و نوازش بخش بر روی سری

پرسشی از اشکی

….

عشقبازی به همین آسانی ست …
که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حراج کنی

رنجها را تخفیف دهی

مهربانی را ارزانی عالم بکنی

و بپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آنها بزنی

مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند ...
 

AminNePo

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله دوستان
عشق اینه که یه تایپیک بزنی
انقد طرفدار داشته باشه!!!!!!!
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون که به جای خودش
ولی این تایپیک
مرده بودا
از دیروز که اومده بالا ببین چی شده!!!!!!!!!!!

اوهــــــــــــــــــوم...........تو همیشه تاپیکات میترکونن عجیجم!!!:love::love:
من بهت افتخااااااااااااااااار موکونم!!!:love::love:
 

losi

عضو جدید
عشق یعنی هر وقت خواستی برای خودت آرزویی کنی اول برای عشقت بهترین ها رو آرزو کنی
:gol:
:gol:
:gol:
 

Similar threads

بالا