عجیب ترین اختلالات روانی از سندروم پاریس تا استکهلم

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

عجیب ترین اختلالات روانی از سندروم پاریس تا استکهلم؛ شاید شما هم مبتلا باشید​




عجیب-ترین-اختلالات-روانی


برخی از عجیب ترین اختلالات روانی با نام شهرهای بزرگ دنیا عجین شده‌اند.از سندروم پاریس گرفته تا اختلال روانی استکهلم. بسیاری از این اختلالات روانی بسیار کوتاه‌مدت هستند و معمولا مرتبط با یک اتفاق و اثرات روانی آن اتفاق نامگذاری شده‌اند. در نگاه اول به نام برخی از کشورهای زیبای دنیا، تنها جاذبه توریستی آن‌ها به چشم می‌آید. اما همه چیز منتهی به این جاذبه‌ها نیست. برخی شهرها باعث بروز اختلالات عجیب و غریبی در افراد می‌شوند.

سندروم استکهلم از عجیب ترین اختلالات روانی​


عجیب-ترین-اختلالات-روانی


یکی از عجیب ترین اختلالات روانی سندروم روانی بسیار شناخته شده سندروم استکهلم است. نام این سندروم برگرفته از حادثه آدم‌ربایی در استکهلم و احساس همدلی با آدم‌ربایان است. یکی از مشکلات جدی که افراد مبتلا به سندروم، آسیب‌های روانی است که این افراد در محیط کار به خود می‌زنند. بسیاری از افرادی که مبتلا به این سند را می‌شوند حتی از ابتلا به آن آگاه نیستند.

سندروم روانی استکهلم معمولاً در موقعیت گروگانگیری اتفاق می‌افتد. درست زمانی که گروگان‌ها شروع به همدردی با گروگانگیر خود می‌کنند. گفته می‌شود این اختلال روانی که جز عجیب ترین اختلالات روانی محسوب می‌شود، پس از حادثه گروگانگیری در یک بانک در استکهلم نام‌گذاری شد. مدت زمانی که گروگان‌ها در اسیر گروگانگیرها بودند، وابستگی عاطفی به آن‌ها پیدا کردند. این وابستگی تا حدی بود که از همکاری با پلیس سر باز زدند. در زندگی مدرن بارها شاهده بروز سندروم استکهلم در محیط‌های کاری بوده‌ایم. این عارضه زمانی اتفاق می‌افتد که کارمندان وفاداری بسیار زیادی به سیستم اداری پیدا می‌کنند. بنابراین کارفرما تا حد ممکن از کارمندان سوء‌استفاده می‌کند.

عجیب-ترین-اختلالات-روانی


کسانی که مبتلا به این اختلال روانی هستند، مدام فکر می‌کنند که کار خود را به خوبی انجام نمی‌دهند و از کارفرما مدام عذرخواهی می‌کنند. در صورتی که در مقابل کارفرما شرایط مساعد کاری را برای آنها فراهم نمی‌کند. ساعت کاری طولانی، حقوق ناکافی و بدون مزایا باعث نمی‌شود تا آن‌ها محیط کار را ترک کنند و یا حتی از کارفرما شکایت کنند. کسانی که دچار این اختلال روانی عجیب هستند، معمولاً رابطه احساسی با محیط کار خود برقرار می‌کنند. علی‌رغم شرایط نامساعد حس چسبندگی دارند. این همان رابطه گروگان و گروگانگیر است. حتی در مواقعی از رفتار نامساعد کارفرما دفاع هم می‌کنند.


سندروم پاریس یکی دیگر از عجیب ترین اختلالات روانی​


عجیب-ترین-اختلالات-روانی


از جمله عجیب ترین اختلالات روانی که با نام یک شهر زیبا شهر عجین شده، سندروم پاریس است. گفته می‌شود بیشتر کسانی که دچار سندروم روانی پاریس می‌شوند معمولاً ژاپنی هستند. تقریباً از هر شش میلیون ژاپنی که برای اولین بار از پاریس دیدن می‌کند یک نفر دچار اختلال روانی سندروم پاریس می‌شود. این اختلال روانی معمولاً کوتاه مدت است و با علائمی چون توهم، خشم و غضب و اضطراب همراه است.

افزایش ضربان قلب از دیگر علائم مبتلایان به سندروم پاریس است. گفته می‌شود دلیل اصلی بروز چنین سندرومی شوک حاصل از تفاوت‌های فرهنگی و آداب و رسوم میانه ملیت‌های مختلف به ویژه فرهنگ ژاپنی و فرانسوی است. این تفاوت‌ها باعث ارتباط سخت با اطرافیان شده و به هذیان گویی منجر می‌شود.

حتی برخی دیگر علت بروز این سندروم موقت را تفاوت در تصویر ایده‌آلی که ژاپنی‌ها از شهر پاریس برای خود ساخته‌اند، با تصویر واقعی شهر پاریس عنوان می‌کنند. اینکه پاریس سرزمین عشق، زیبایی و فرهنگ است. آن‌ها پس از بازدید از پاریس متوجه تفاوت‌ها می‌شوند و این شهر را آن طور که در ذهن خود ساخته‌اند، نمی‌بینند. همه چیز برخلاف تصورشان پیش می‌رود و بنابراین دچار اختلال روانی سندروم پاریس می‌شوند. تفاوت‌های زیاد زبان فرانسوی و ژاپنی و مشکلات زیاد در برقراری ارتباط باعث سردرگمی ژاپنی‌ها می‌شود. بنابراین این به سندروم کوتاه ‌مدت پاریس مبتلا می‌شوند.


سندروم فلورانس یکی از عجیب ترین اختلالات روانی​


سندروم فلورانس یا همان اختلالات روانی مشابه با پارانوئید از جمله بیماری‌های است که در اثر شوک هنری ایجاد می‌شود. گفته می‌شود افرادی که در یک مدت زمان بسیار کوتاه با آثار هنری شگفت‌انگیزی مواجه می‌شوند، دچار یک شوک می‌شوند. این شوک یکی از عجیب ترین اختلالات روانی را رقم می‌زند. این اختلال روانی با حس افسردگی، شور و هیجان، تپش قلب، تعریق، گرگرفتگی و ترس همراه است.

سندروم فلورانس انواع مختلف و درجه‌بندی‌های مختلفی دارد و آن را پارانوئید زود گذر نیز می‌نامند. احساس خستگی و سرگیجه نیز از جمله علائم اصلی سندروم پاریس است. این سندروم معمولاً برای گردشگرانی که علاقه زیادی به هنر دارند، اتفاق می‌افتد. سندروم پاریس قرار گرفتن در مرز بین توهم و واقعیت است. برخی معتقدند این سندروم یکی از عجیب‌‌ ترین اختلالات روانی است که جنبه خیالی دارد و افراد آن را در ذهن خود می‌پرورانند. اما با این حال علائم جسمی این سندروم بسیار مشهود است. نام سندروم فلورانس از نویسنده مشهور فرانسوی و سفر او به فلورانس گرفته شده است. زمانی که مشغول دیدن آثار هنری بود، آنقدر مسحور می‌شود که با علائمی چون هیجان، اضطراب و برانگیختگی مواجه می‌شود. همان علائمی که حالا جزو ویژگی‌های بارز سندروم فلورانس است.


اختلال عجیب سندرم روانی هلسینکی​


عجیب-ترین-اختلالات-روانی


سندرم روانی هلسینکی یکی از عجیب ترین اختلالات روانی است که مربوط به عدم تصمیم‌گیری در جلسات کاری است. اینکه تعداد زیادی از افراد در یک جلسه حضور پیدا می‌کنند. اما بعد از جلسه هیچ تصمیم درست، منطقی و جدی گرفته نمی‌شود. تصمیماتی که گرفته می‌شود معمولا بسیار ضعیف و بی‌اساس و کاملاً ایدئالیستی است. مشکلات هرگز حل نمی‌شوند و فقط تصمیمات ایدئالیستی درمورد آن‌ها گرفته می‌شود. در دنیای مدرن افراد زیادی دچار سندرم روانی هلسینکی هستند. کسانی که مبتلا به سندروم روانی هلسینکی هستند، معمولاً تصمیمات ایدئالیستی بزرگ می‌گیرند که کاملاً حسی بوده ولی پایه و اساسی نداشته و قابل اجرا نیستند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🏴اختلال سوگ پیچیده‌ی دائم
Persistent Confiplex Bereavement Disoder

🔸اختلال سوگ پیچیده‌ی دائم فقط زمانی دیاگنوز (تشخیص) می‌شود که حداقل ۱۲ ماه (در مورد کودکان، ۶ماه) از زمان مرگ یکی از عزیزان فرد، که با او رابطه‌ی نزدیکی داشت، گذشته است.
🔸این چاچوبِ زمانی ماتم نرمال را از ماتم دائمی تفکیک می‌کند. افراد مبتلا به این عارضه معمولا به‌طور دائم حسرت متوفی یا آرزوی او را دارند که ممکن است با افسوس قوی و گریه‌های فراوان یا با مشغله‌ی ذهنی درباره‌ی متوفی همراه باشد.
🔸فرد ممکن است راجع به نحوه‌ی مردن متوفی نیز دائم فکر کند.
🔸شش سمپتوم دیگر نیز لازم هستند، از جمله: فرد در پذیرفتن این‌که عزیزش مرده است مشکل دارد (مثلا برایش غذا درست می‌کند)، باور ندارد که فرد مرده است، خاطراتی رنج‌آور از متوفی را به یاد می‌آورد، از مردن او خشمگین است، در رابطه با متوفی یا مرگ او ارزیابی‌های ناسازگارانه از خودش دارد، و به‌طور مفرط از هرچیزی که او را به یاد مرگ عزیزش می‌اندازد اجتناب می‌کند، فرد ممکن است علاقه‌ی خود به مردن را نشان دهد زیرا آرزو دارد به متوفی بپیوندد، نسبت به دیگران بی‌اعتماد باشد، احساس انزوا کند؛ باور داشته باشد زندگی بدون فرد متوفی هیچ معنا یا هدفی ندارد، احساسِ هویتش کاهش یافته باشد از این لحاظ که احساس می‌کند بخشی از خودش نیز مرده است یا از دست رفته است؛ یا در مشارکت در فعالیت‌ها، ادامه دادن دوستی‌ها، یا برنامه‌ریزی برای آینده مشکل داشته باشد.
🔸اختلال سوگ پیچیده‌ی دائم مستلزم دیسترس یا دیسفانکشن از لحاظ بالینی معنادار در عملکرد روانی-اجتماعی است.
🔸ماهیت و شدت سوگ باید فراتر از هنجارهای مورد انتظار برای ستینگ فرهنگی مرتبط، گروه مذهبی، یا مرحله‌ی رشدی باشد.


📕راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5). انجمن روان‌پزشکی آمریکا. مترجم: مهدی گنجی. ویراستار: دکتر حمزه گنجی. نشر ساوالان.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀تشخیص افتراقی اختلال "افسردگی یا ملال پیش از قاعدگی" با "سندروم پیش از قاعدگی" و "دیسمنوریا"

۱.💭 سندروم پیش از قاعدگی:
🔸وجه تفاوت سندروم پیش از قاعدگی (PMS) با اختلال افسردگی یا ملال پیش از قاعدگی (PMDD) این است که برای PMS نیازی نیست که حداقل پنج سمپتوم حضور داشته باشند، و همچنین، برای افراد مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی نیازی به نام بردن "سمپتوم‌های عاطفی" وجود ندارد.
🔸سندروم پیش از قاعدگی (PMS) ممکن است رایج‌تر از PMDD باشد، هرچند برای سندروم پیش از قاعدگی شیوع‌های مختلفی تخمین زده شده است.
🔸وجه مشترک هردو عارضه این است که سمپتوم‌های آنها در طول فازِ پیش از قاعدگیِ سیکل ماهانه ظاهر می‌شوند، با این‌حال، PMS معمولا یا به‌طور کلی خفیف‌تر از PMDD محسوب می‌گردد.
🔸اگر فرد در فازِ پیش از قاعدگی، سمپتوم‌های فیزیکی یا رفتاری داشته باشد اما سمپتوم‌های عاطفی لازم را نشان ندهد، احتمالا معیارهای لازم برای PMS را برآورده خواهد کرد نه معیارهای لازم برای PMDD را.

۲.💭 دیسمنوریا:
🔸دیسمنوریا (dysmenorrhea) سندرومِ قاعدگی‌های دردناک است، اما سندرومی نیست که مشخصه‌ی اصلی آن تغییرات عاطفی باشد. علاوه بر آن، سمپتوم‌های دیسمنوریا با آغاز قاعدگی شروع می‌شوند، درحالی که سمپتوم‌های PMDD، طبق تعریف، قبل از آغاز قاعدگی‌ها شروع می‌شوند، حتی اگر تا چند روز اول قاعدگی‌ها ادامه یابند.


📕راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5). انجمن روان‌پزشکی آمریکا. مترجم: مهدی گنجی. ویراستار: دکتر حمزه گنجی. نشر ساوالان.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀اختلال شخصیت مرزی

🔸بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (borderline) در مرز "روان‌نژندی" و "روان‌پریشی" قرار دارند و مشخصه آنها ناپایداریِ حالت عاطفی، خلق، رفتار، روابط ابژه‌ای، و خودانگاره‌ی (self-image) آنها است.

❄️این اختلال را به نام‌های:
▪️"اسکیزوفرنی موقت" (ambulatory)،
▪️"شخصیت انگاری" ([as-if personality] اصطلاحی که Helene Doutsch وضع کرده است)،
▪️"اسکیزوفرنی شبه نوروتیک" (که پاول هوخ و فیلیپ پولیتن وصف کرده‌اند)،
▪️و "اختلال منش سایکوتیک" (که جان‌فُرش ذکر کرده است) نیز خوانده‌اند.

✔️در ICD-10 نیز "اختلال شخصیت دارای بی‌ثباتی هیجانی" (emotionally unstable) نامیده شده است.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀سه نوع ناهنجاری کروموزومی در "سندرم داون" شناسایی شده است که مساله علت را پیچیده‌تر کرده است. این سه نوع ناهنجاری عبارتند از:

۱.💭 بیماران مبتلا به تریزومی ۲۱ (۳کروموزوم ۲۱ بجای ۲ کروموزوم معمولی) اکثریت عمده را تشکیل می‌دهند. این بیماران ۴۷ کروموزوم دارند، با یک کروموزوم ۲۱ اضافی. کاریوتایپ‌های مادر طبیعی است. جدا نشدن زوج‌های کروموزومی ضمن میوز (به دلیلی که هنوز معلوم نیست) مسئول این اختلال شمرده می‌شود.

۲.💭 جدا نشدن زوج‌های کروموزومی پس از لقاح در هر تقسیم سلولی منجر به موزائیسم می‌شود، حالتی که در آن نسوج مختلف هم سلول‌های طبیعی و هم تریزومیک یافت می‌شود.

۳.💭 در حالت جابجایی (translocation) دو کروموزوم (اکثرا ۲۱ و ۱۵) به هم چسبیده و علیرغم وجود یک کروموزوم ۲۱ اضافی تعداد کل کروموزوم‌ها ۴۶ است. این اختلال بر خلاف تریزومی ۲۱ معمولا ارثی است و کروموزوم چسبیده ممکن است در والدین یا خواهر و برادرهای غیرمبتلا نیز مشاهده شود. این ناقلین بدون علامت فقط ۴۵ کروموزوم دارند.

📕منبع: خلاصه‌ی روان‌پزشکی کاپلان و سادوک بر اساس DSM-5. بنجامین جیمز سادوک؛ ویرجینا آلکوت سادوک، پدرو روئیز. ترجمه: دکتر فرزین رضاعی. انتشارات ارجمند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀دیدگاه اجتماعی-فرهنگی دورکیم در مورد خودکشی

🔸به عقیده‌ی امیل دورکیم (Emile Durkheim) احتمال خودکشی به وسیله‌ی اینکه فرد چقدر به گروه‌های اجتماعی مانند خانواده، نهادهای مذهبی، و جامعه دلبستگی دارد تعیین می‌شود.
🔸هرچه فرد دلبستگی بیشتری داشته باشد، خطر خودکشی کمتر است. برعکس، افرادی که روابط نامناسبی با جامعه دارند بیشتر در معرض کشتن خودشان هستند.
🔸او چند طبقه از خودکشی، از جمله خودکشی "خودخواهانه"، "نوعدوستانه"، و "بی‌قانونی" را تعریف کرد.

۱.💭 افرادی دست به "خودکشی‌های خودخواهانه" (egoistic suicides) می‌زنند که جامعه بر آنها کنترل کمی دارد یا هیچ کنترلی ندارد. این افراد به هنجارها و مقررات جامعه اهمیتی نمی‌دهند و در ساختار اجتماعی نیز ادغام نمی‌شوند. به عقیده‌ی دورکیم، احتمال این نوع خودکشی در افراد منزوی، بیگانه، و غیرمذهبی بیشتر است.

۲.💭 افرادی دست به "خودکشی‌های نوعدوستانه" (altruistic suicides) می‌زنند که خیلی خوب در ساختار جامعه ادغام شده‌اند و عمدا جان خود را فدای رفاه آن می‌کنند. سربازانی که برای نجات دیگران خود را به کشتن می‌دهند، خلبانان از جان گذشته‌ی ژاپنی که در طول جنگ جهانی دوم هواپیمای خود را به کشتی‌های دشمن می‌کوبیدند، و راهبان و راهبه‌های بودایی که با سوزاندن خودشان به جنگ ویتنام اعتراض می‌کردند، ممکن است دست به خودکشی نوعدوستانه زده باشند‌ (لینراز، ۲۰۰۴؛ استک، ۲۰۰۴).

۳.💭 افرادی دست به "خودکشی‌های بی‌قانونی" (anomic suicides) می‌زنند که محیط اجتماعی‌شان ساختارهای باثبات، مانند خانواده و مذهب برای حمایت و معنی دادن به زندگی تامین نمی‌کند. این‌گونه شرایط اجتماعی که بی‌قانونی (به‌معنای دقیق کلمه "بدون قانون") نامیده شده، افراد را بدون احساس تعلق‌پذیری رها می‌سازد. بر خلاف خودکشی خودخواهانه که اقدام فردی است که ساختارهای جامعه را رد می‌کند، خودکشی بی‌قانون اقدام فردی است که جامعه‌ی آشفته، بی‌کفایت، و اغلب تباه‌کننده وی را مایوس کرده است.


📒آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. رونالد جی. کامر. مترجم یحیی سیدمحمدی. نشر ارسباران.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000053635.jpg


♻️Antisocial behavior and the law

🔸Many children and adolescents with conduct disorder wind up incarcerated in juvenile detention, or juvenile training, centers when their antisocial behaviors place them in conflict with the law. Here inmates at a juvenile detention center in Alabama spend Christmas waiting in line to go outside for physical training.


♻️رفتار ضد اجتماعی و قانون

🔸بسیاری از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک زمانی که رفتارهای ضداجتماعی آنها را در تضاد با قانون قرار می دهد در مراکز نگهداری نوجوانان یا آموزش نوجوانان زندانی می شوند. در اینجا زندانیان در یک بازداشتگاه نوجوانان در آلاباما کریسمس را در صف انتظار می گذرانند تا برای تمرین بدنی به بیرون بروند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀باورهایی درباره‌ی مصرف مواد:

۱‌.💭 هیچ‌گونه کنترلی بر هوس به مصرف مواد ندارم.
۲.💭 وقتی که اعتیاد شروع شود، تنها راه مقابله با هوس، مصرف مواد است.
۳.💭 از ما گذشته که تغییر کنیم، هرگز نمی‌توانم شر می‌گساری را از سر خود کم کنم.
۴.💭 من اراده لازم برای کنار گذاشتن مشروب را ندارم و نمی‌توانم این کار را بکنم.
۵.💭 بدون مصرف زیاد مواد، هیچ سرگرمی در زندگی ندارم.
۶.💭 چه فایده مصرف مواد را کنار بگذارم، اصلا مهم نیست - چون هیچ‌کس دلسوز من نیست.
۷.💭 بدون پناه بردن به می‌گساری نمی‌توانم با مشکلات کنار بیایم.
۸.💭 زندگی‌ام را سال‌ها قبل بر باد دادم، من احتمالا می‌توانم مصرف مداوم را زیاد کنم.
۹.💭 هیچ‌کس نمی‌تواند مرا وادار به انجام کاری بکند، هروقت آمادگی داشتم، ترک می‌کنم.


📘منبع: آموزش درمان شناختی-رفتاری. جسی رایت، مونیکا بسکو، مایکل تیز. ترجمه: حبیب‌الله قاسم‌زاده، حسن حمیدپور. انتشارات ارجمند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀توضیح اصطلاح انگلیسی Impulse:

🔸اصطلاح impulse به معنای آرزو یا نیاز ناگهانی و قوی به انجام دادن یک کار، بدون اندکی درنگ برای فکر کردن به پیامدهای آن است.

☆مثلا، در انگلیسی گفته می‌شود:
●"من در مقابل ایمپالس برای خندیدن مقاومت کردم" (یعنی، جلوی خنده‌ی خودم را به زور گرفتم)؛
●یا "اولین ایمپالس آن مرد، فرار کردن بود" (یعنی، اولین کاری که به ذهنش رسید فرار کردن بود).
●یا "در اتاق باز بود و او از روی ایمپالس داخل آن شد" (یعنی، به محض دیدن درِ باز اتاق، بدون آنکه به عواقب کار خود فکر کند، وارد اتاق شد).

🔸روان‌شناسان ایرانی برای impulse حداقل ۲۴ مترادف انتخاب کرده‌اند و اصطلاحی که بیشتر از همه به‌کار می‌رود، "تکانش" است. Impulse به معنای یک pulse (پالس، میل، خواسته، محرک، هوس) است که به درون وارد می‌شود (پیشوند im به معنای به طرف داخل، درون، است).
🔸به‌طور کلی، impulse یعنی میل یا هوسی که به علت نوعی حالت یا احساس درونی به وجود می‌آید‌. اما pulse به معنای نبض یا تکانه نیز هست و ظاهرا در انتخاب معادل برای impulse در روان‌شناسی، به معنای دوم توجه شده است.

💬مشکل اینجاست که اصطلاح تکانش صرفا در بعضی کتاب‌های روانشناسی به‌کار می‌رود و غیر از جامعه روان‌شناسی ایران، هیچکس معنای آن را نمی‌داند. برعکس، impulse هم توسط مردم عادی و هم توسط روان‌شناسان در جوامع انگلیسی زبان به‌کار می‌رود و لغتی متناقض نیست. کلمه‌ی تکانش را حتی در لغتنامه چاپی و آنلاین دهخدا نیز نمی‌توانید پیدا کنید.

📕منبع: آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. مترجم و مولف: مهدی گنجی. ویراستار: دکتر حمزه گنجی. ویراست سوم. نشر ساوالان.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
♻️علل پزشکی متداول در حالات افسردگی و مانیک

●علل "دارویی" در "افسردگی":
•ضدحاملگی استروئیدی،
•داروهای ضدفشار خون،
•الکل و تخدیرکننده‌های دیگر،
•حشره‌کش‌هایی که باعث بازداری کلینستراز می‌شود،
•قطع آمفتامین‌ها.

○علل "دارویی" در "مانیا":
°کورتیکواستروئید
°داروهای محرک
°بازدارنده‌های مونوآمین‌اکسیداز
°ضد افسردگی‌های سه حلقه‌ای

●علت "عفونت‌ها" در "افسردگی":
•آنفلونزا
•مونو نوکلئوز عفونی
•سل
•فلج عمومی (ناشی از سفلیس)

○علت "عفونت‌ها" در "مانیا":
°آنفلونزا
°انسفالیت سنت‌لوئیس
°تب کیو
°فلج عمومی ناشی از سفلیس

●علت "غدد داخلی" در "افسردگی":
•هیپوتیروئیدیسم
•بیماری کوشینگ
•بیماری ادیسون

○علت "غدد داخلی" در "مانیا":
°تایرو تاکسیکوسز

●علت "کُلاژن" در "افسردگی":
•آرتروز رُماتوید
•نوعی التهاب مزمن پوست

○علت "کُلاژن" در "مانیا":
°کره رماتوید
°نوعی التهاب مزمن پوست

●علت "نورولوژیک" در "افسردگی":
•پارگی عروق مغزی
•تصلب متعدد مغز و نخاع
•غده‌های مغزی
•بیماری پارکینسون
•فقدان تنفس در خواب
•بیماری‌های دمانس آور در مراحل اولیه

○علت "نورولوژیک" در "مانیا":
°پارگی عروق مغزی
°تصلب متعدد مغز و نخاع
°غده‌های مغزی

📙منبع: مصاحبه‌ی تشخیصی‌. مایکل هرسن-ساموئل‌ام. ترنر. ترجمه: دکتر سعید شاملو، دکتر محمدرضا محمدی. انتشارات رشد.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀برخی از تغییرات اساسی در DSM-5 به قرار زیر هستند:

۱.💭 اضافه شدن طبقه‌ی جدید "اختلال طیف اوتیسم" که برخی از طبقات قبلی مانند "اختلال اوتیستیک" و "سندرم آسپرگر" را ترکیب می‌کند.
۲.💭 در نظر گرفتن "اختلال وسواس فکری-عملی" به صورت مشکلی که با اختلالات اضطرابی متفاوت است و دسته‌بندی آن همراه با اختلالات مشابه با وسواسی-عملی مانند "اختلال ذخیره کردن" "اختلال بدشکلی بدن"، "اختلال موکنی"، و "اختلال پوست‌کنی".
۳.💭 در نظر گرفتن "اختلال استرس پس از آسیب" به عنوان مشکلی مجزا از اختلالات اضطراب.
۴.💭 افزودن طبقات جدید "اختلال بی نظمی خلق اخلالگر"، "اختلال افسردگی مداوم"، و "اختلال ملال پیش از قاعدگی"، و دسته‌بندی آنها با انواع دیگر اختلالات افسردگی.
۵.💭 افزودن طبقه‌ی جدید "اختلال نشانه جسمانی".
۶.💭 جایگزین کردن اصطلاح جدید "اختلال اضطراب بیماری" با اصطلاح "خودبیمارانگاری".
۷.💭 افزودن طبقه‌ی جدید "اختلال پرخوری".
۸.💭 افزودن طبقه‌ی جدید "اختلالات مصرف مواد" که طبقات قبلی "سوءمصرف مواد" و "وابستگی به مواد" را ترکیب می‌کند.
۹.💭 در نظر گرفتن "اختلال قماربازی" به عنوان مشکلی که باید به عنوان اختلال اعتیادآور همراه با اختلالات مصرف مواد دسته‌بندی شود.
۱۰.💭 جایگزین کردن اصطلاح تازه‌ی "ملال جنسیتی" با "اختلال هویت جنسیتی".
۱۱.💭 جایگزین کردن اصطلاح جدید "ناتوانی عقلانی" با اصطلاح "عقب‌ماندگی ذهنی".
۱۲.💭 افزودن طبقه‌ی جدید "اختلال یادگیری خاص" که طبقات قبلی "اختلال خواندن"، "اختلال ریاضیات"، و "اختلال بیان نوشتاری" را ترکیب می‌کند.
۱۳.💭 جایگزین کردن اصطلاح تازه "اختلال عصبی-شناختی"، با اصطلاح "زوال عقل".
۱۴.💭 افزودن طبقه‌ی جدید "اختلال عصبی-شناختی خفیف".


📙منبع: آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. رونالد جی. کامر. مترجم: یحیی سیدمحمدی. نشر ارسباران.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
♻️برای متمایز کردن اختلالات تبدیلی از اختلال‌های عصب‌شناختی واقعی، معمولا چند ملاک مورد استفاده قرار می‌گیرد:

۱.💭 مطابقت نداشتن آشکار کژکاری با نشانه‌های بیماری خاص یا اختلال مشابه آن. برای مثال، در فلج‌های تبدیلی، دست و پای "فلج شده" تحلیل رفتگی (آتروفی) ندارند، مگر در موارد نادر و با دوام.

۲‌.💭 ماهیت گزینشی این کژکاری. در نابینایی تبدیلی، فرد مبتلا معمولا با اشیا یا افراد برخورد نمی‌کند، و عضلات فلج شده می‌توانند برای برخی فعالیت‌ها، نه فعالیت‌های دیگر، مورد استفاده قرار بگیرند.

۳.💭 تحت هیپنوتیزم یا خواب شیمیایی (حالت شبه‌خواب که توسط دارو‌ها ایجاد می‌شود) نشانه‌ها معمولا برطرف می‌شوند، جابجا می‌شوند، یا با تلقین درمانگر دوباره ایجاد می‌شوند. همچنین، اگر فرد ناگهان از خواب عمیق بیدار شود، ممکن است به صورت ناگهانی بتواند از دست و پای "فلج شده" استفاده کند.


📒منبع: آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. جیمز باچر؛ جیل هولی؛ سوزان مینکا. ترجمه: یحیی سیدمحمدی. نشر ارسباران.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀فروید چهار فرآیند بنیادی را در شکل‌گیری "اختلال تبدیلی" دخیل می‌دانست:

۱.💭 نخست آن‌که فرد، یک رویداد دردناک را تجربه می‌کند که از نظر فروید، یک تعارض ناهشیارانه‌ی نامقبول بود.
۲.💭 سپس چون آن تعارض و اضطراب منتج از آن نامقبول هستند، تعارض را واپس می‌راند و ناهشیار می‌کند.
۳.💭 در فرآیند سوم، اضطراب همچنان بیشتر می‌شود و تهدید به بروز در هشیاری می‌کند و شخص، آن را به نشانه‌های بدنی "تبدیل می‌کند" تا از زیر فشار برخورد مستقیم با اضطراب خارج شود. این کاهش اضطراب را "نفع اولیه"، یا رویدادی تقویت‌کننده، می‌دانند که تبدیل نشانه را حفظ می‌کند.
۴.💭 فرآیند چهارم نیز مورد توجه واقع شدن زیاد فرد و همدردی عزیزان با او و اجتناب احتمالی از وضعیت یا تکلیف دشوار است. فروید این توجه یا اجتناب را نفع ثانویه یا مجموعه رویدادهای تقویت‌کننده‌ی ثانوی می‌دانست.

📕منبع: آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. دیوید اچ. بارلو؛ وی. مارک دیورند. مترجم: مهرداد فیروزبخت. نشر رسا.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
📝پرسشنامه افکار خودآیند (ATQ)
 

پیوست ها

  • پرسشنامه_افکار_خود_آیند_منفی_کندال.pdf
    338 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀افکار خودآیند منفی
Negative Automatic Thoughts
(NAT)

🔸افکار خودآیند منفی سطحی‌ترین لایه شناخت‌ها هستند. این افکار آشکارترین و قابل دسترس‌ترین سطح شناخت‌ها را تشکیل می‌دهند.
🔸هرچند در اختلالات روانی، افکار خودآیند منفی افزایش یافته و بسیار بارز می‌شوند؛ ولی افرادی نیز که دچار اختلال نیستند وجود این افکار را گزارش می‌کنند.
🔸به عبارت دیگر، افکار خودایند منفی در تمام افراد، اعم از بیمار یا غیر بیمار، وجود دارد. ولی این افکار در افراد دچار اختلالات روانی و افرادی که دچار این اختلالات نیستند، تفاوت‌هایی دارند:
۱.💭 نخست این‌که شدت و فراوانی افکار خودآیند منفی در افراد دچار اختلال بیشتر است.
۲.💭 دوم، طول مدت حضور این افکار در ذهن فرد در بیماران بیش از افراد غیر بیمار است.
۳.💭 و سوم، افراد دچار اختلال روانی اعتقاد بیشتری به افکار منفی خود دارند.

▪️افکار خودآیند منفی را می‌توان به سادگی و گاهی فقط با گوش دادن به صحبت‌های بیمار تشخیص داد، ولی در اکثر موارد خود فرد از آن‌ها آگاه نیست. با این حال با دادن آموزش‌هایی در مورد ماهیت، عملکرد و روش‌ شناسایی این افکار، مراجعین به راحتی می‌توانند آن‌ها را شناسایی کنند.


📗منبع: راه و رسم درمانگری در نظریه شناختی‌رفتاری. دکتر فرشته موتابی؛ دکتر لادن فتی. نشر دانژه.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
🌀نمونه‌های بالینی انواع مختلف افکار وسواسی

۱.💭 نوع فکر وسواسی: کثیفی/آلودگی
👤مثال بالینی: "چون این کتابها را لمس کردم، ممکن است با آلودگی‌های انسان‌های دیگر آلوده شده باشم." "لباس‌هایی که می‌پوشم، با کف اتاق تماس پیدا کرد، پس آلوده می‌شوم." "صندلی عمومی که رویش نشستم، آلوده به میکروب بود، پس ممکن است بیمار شوم."

۲.💭 نوع فکر وسواسی: آسیب/صدمه به خود و دیگران
👤مثال بالینی: "آیا اتفاقی کسی را نکشته‌ام؟" "به آسانی می‌توانم این چاقو را برداشته و فردی را که کنارم نشسته است، بکشم." "آیا زمانی که چهارساله بودم، توسط پرستارم مورد تعرض جنسی قرار نگرفته‌ام؟" "شاید کسی را به اشتباه در فریزر حبس کرده باشم."

۳.💭 نوع فکر وسواسی: شک و تردید مرضی
👤مثال بالینی: "آیا در مغازه به چیزی برخورد نکرده و به آنها خسارت نزده‌ام؟" "ایا تکالیف را کامل انجام دادم یا اینکه اشتباه کردم؟" "شاید فرم درخواست را قبل از اینکه در پاکت بگذارم، به‌درستی و به دقت تکمیل نکرده باشم."

۴.💭 نوع فکر وسواسی: تقارن/دقت
👤مثال بالینی: "اگر از سمت راست بدنم زیاد استفاده کنم، باید جبران کنم و از طرف چپ بیشتر استفاده کنم". "شماره ۱۴ اضطراب‌زاست." "آنچه الان می‌خوانم را به‌طور کامل نمی‌فهمم؟"

۵‌.💭 نوع فکر وسواسی: عمل جنسی غیرقابل قبول
👤مثال بالینی: "آیا عمدا کودکی را برای اهداف جنسی لمس نکردم؟" "آیا از نظر جنسی شیفته کودکان می‌شوم؟" "زن جوانی که دیگر جنس‌خواه است، نگران است که شاید از نظر جنسی توسط زنی دیگر برانگیخته شود." "مرد متاهلی افکار مزاحمی درباره رابطه جنسی دهانی یا مقعدی با مردی دیگر دارد."

۶.💭 نوع فکر وسواسی: مذهبی
👤مثال بالینی: "خانمی هنگام خواندن کتاب مقدس، کلمات مزاحم تکرارشونده‌ای درباره کفر به خدا یا حرف‌های رکیک جنسی دارد." "آیا خدا را رنجاندم؟ یا حتما امروز خدا را رنجاندم".

۷.💭 نوع فکر وسواسی: نگرانی‌های جسمی/سلامتی
👤مثال بالینی: "تصاویر ذهنی تکرارشونده از استفراغ". "افکار مزاحم درباره احتمال بیمار شدن."

۸.💭 نوع فکر وسواسی: احتکار
👤مثال بالینی: "شاید بعدا این چیز را احتیاج داشته باشم." "باید بهترین تصمیم ممکن را بگیرم."

📘منبع: درمان شناختی رفتاری اختلال وسواس فکری و عملی. دیوید کلارک. ترجمه: راضیه ایزدی؛ دکتر محمدرضا عابدی. انتشارات کاوشیار-جنگل.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
❄️اصطلاحات کلیدی "اختلال نشانه بدنی و اختلالات مرتبط با آن"

۱.💭 اختلال نشانه بدنی و اختلالات مرتبط با آن
Somatic symptom and related disorders

۲.💭 محدودسازی توجه
Narrowing of attention (attentional narrowing)

۳.💭 اختلال اضطراب بیماری
illness anxiety disorder

۴.💭 اختلال تبدیلی (اختلال علامت نورولوژیک کارکردی)
Conversion disorder (Functional Neurological Symptom Disorder)

۵.💭 تمارض
Malingering

۶.💭 اختلالات جسمانی شکل
Somatoform disorders

۷.💭 اختلال درد
Pain disorder

۸.💭 اختلال جسمانی‌سازی
Somatization disorder

۹.💭 مهاجرت سمپتوم‌ها
Symptom migration

۱۰.💭 ناتوانی در تولید گفتار
Aphonia

۱۱.💭 توهم‌های کاذب
Pseudohallucinations

۱۲.💭 بی حسی دست‌کشی
Glove anesthesia

۱۳.💭 بی حسی جورابی
Sock anesthesia (stocking anesthesia)

۱۴.💭 هیستریا
Hysteria

۱۵.💭 اختلال ساختگی
Factitious disorder

۱۶.💭 خودبیمارانگاری
Hypochondriasis

۱۷.💭 فایده‌ی اولیه
Primary gain

۱۸.💭 فایده‌ی ثانویه
Secondary gain

۱۹.💭 مزایای بیرونی
External benefits

۲۰.💭 مقابله‌ی متمرکز بر مشکل
Problem-focused coping
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000053637.jpg

🔸تعاریف خوبی از "اضطراب" و "استرس" در این مقاله آورده شده است.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
♻️عوامل خطر برای PTSD کدامند؟

🔸️عواملی که خطر "تجربه کردن" رویدادهای آسیب‌زا را افزایش می‌دهند عبارتند از:
۱.💭 برخی مشاغل (مثل آتش‌نشانی)
۲.💭 مرد بودن
۳.💭 نداشتن تحصیلات دانشگاهی
۴.💭 مشکلات سلوک در کودکی
۵‌.💭 سطوح بالای برونگرایی و روان‌رنجورخویی
۶.💭 سابقه‌ی خانوادگی مشکلات روان‌پزشکی

🔸️عواملی که خطر "مبتلا شدن" به PTSD را افزایش می‌دهند عبارتند از:
۱‌.💭 زن بودن و داشتن حمایت اجتماعی کم
۲.💭 سطح بالاتر روان‌رنجورخویی
۳‌.💭 سابقه‌ی خانوادگی افسردگی، اضطراب و سوءمصرف مواد
۴‌.💭 مشکلات از پیش موجود در رابطه با اضطراب و افسردگی

✔️زنان مبتلا به PTSD، سطح کورتیزول خط پایه‌ی بالاتر از زنان بدون PTSD دارند‌. این در مورد مردان مبتلا به PTSD صدق نمی‌کند. افراد مبتلا به PTSD تحت شرایط استرس، پاسخ کورتیزول بیش از اندازه نشان می‌دهند.


📗منبع: آسیب‌شناسی روانی بر اساس DSM-5. جیمز باچر؛ جیل هولی؛ سوزان مینکا (۲۰۱۴). مترجم: یحیی سیدمحمدی (۱۳۹۴). نشر ارسباران.
 
بالا