arefe.av
عضو جدید
1 - در يازدهمين سال توليد برنامه نود، واقعيت مهمي كه كماكان جلب توجه ميكند آن است كه اين شوي فوتبالي، كماكان يك گام بسيار بلند جلوتر از بضاعت، موجودي و داراييهاي تلويزيون ايران در حركت است. برنامه عادل كه در عصر ركود و انجماد برنامههاي چالشي در تلويزيون ظهور كرد، به سرعت توانست بسياري از مرزها را در سيما جابهجا كند و بهرغم همه كاستيهايي كه از آن رنج ميبرد، به كعبه آمال تعداد زيادي از توليدكنندگان تلويزيوني در حوزههاي گوناگون تبديل شود. اينكه همين حالا زمزمههاي قدرتمندي در مورد ضبط برنامههايي موسوم به «نود سياسي» يا «نود سينمايي» در محافل اجتماعي و خبري به وجود آمده، به خودي خود دال بر ارزشهاي ساختارشكنانه و جسورانهاي است كه نود فردوسيپور از آن سود ميبرد. آخرين برنامه عادل كه دوشنبه گذشته روي آنتن رفت، به وضوح نشان داد نود چرا اينقدر محبوب و مقبول است و چطور توانسته خودش را به طور كامل از بدنه تلويزيون دولتي ايران جدا كند.
2 - بعد از ماجراي جنجالي انتخاب محبوبترين تيم ايران در مسابقه پيامكي نود هفته گذشته، حواشي زيادي عليه اين برنامه و مجري جوانش به وجود آمد. طرفداران تراكتورسازي و حتي سپاهان و استقلال كه طاقت شكست را نداشتند، عليه عادل طغيان كردند و در اين راستا، عهدشكني غيرقابل توجيه سرمربي «حراف» تيم تبريزي كه به افشاي يك راز قديمي و دوستانه در مورد فردوسيپور انجاميد، عرصه را بر او تنگ و تنگتر كرد. پس از آنكه جمعه و شنبه گذشته نود و عوامل توليدش آماج شديدترين و بيرحمانهترين انتقادات، اعتراضات و حتي هتاكيها قرار گرفتند، بسياري منتظر نود اين هفته بودند تا واكنش آقاي مجري را ببينند. گمانهزنيها حاكي از آن بود كه وي احتمالا بدون پرداختن به آنچه گذشته، سعي خواهد كرد موضوع را به دست «مرور زمان» بسپارد تا به تدريج آبها از آسياب بيفتد. با اين همه اما، عكسالعمل عادل در اين زمينه، حقيقتا شوكه كننده بود. تا آنجا كه خط قرمزهاي عرضي و اخلاقي يك برنامه زنده تلويزيوني اجازه ميداد، فردوسيپور همه دشنامها را عليه خودش روي آنتن فرستاد، كاريكاتورش را در چندين نوبت پخش كرد و بسياري از اعتراضات را در قالب فيلم و تصوير پوشش داد. او در اين راه تا آنجا پيش رفت كه حتي تصوير «آفتابه» را – كه طبعا آلت دلچسبي نيست و خيليها بابت اسم بردن از آن هم اكراه دارند- پخش كرد و حتي از پوشش نقدي كه با اين شي بر او وارد آمده بود غافل نشد... نقدپذيري مردي كه كارش انتقاد كردن است، باعث شد خيليها غافلگير شوند و البته همين برنامه پريشب هم به جمع بهترينهاي نود اضافه شود. با اين همه به نظر من مهمترين امتياز برنامه اخير نود، نكتهاي بسيار ارزشمندتر از اين حرفها بود، آنجا كه يك برنامه فوتبالي در تلويزيون، توانست به همقطاران سياسي- اجتماعياش يك درس تاريخي بدهد؛ انتشار صداي مخالف، علاوه بر آنكه يك رسالت محسوب ميشود، ميتواند يك معامله دو سر برد هم باشد!
3 - «SMS من كو؟»، «نوشتيم تراكتور، خواندند پرسپوليس» و «SMS مرا پس بده». تصاويري كه دوشنبه شب گذشته با چنين مضاميني روي آنتن تلويزيون رفت، براي خيليها تازگي نداشت. در واقع خيلي پيشتر از آنكه مسابقهاي براي تعيين محبوبترين تيمهاي فوتبال ايران برگزار شود، بسياري از شعارهاي سياسي در پي حوادث بعد از انتخابات، در همين قالب مطرح شد و آدمهاي زيادي با حضور در خيابانها، كوشيدند تا با چنين ابزار و ادواتي حرفشان را به گوش مسوولان برسانند. نكته كليدي اما، دقيقا همين جاست كه برخلاف رويكرد اخير عادل در نود، متاسفانه برنامهسازان سياسي رسانه ملي در طول برپايي اعتراضات، رويهاي كاملا جانبدارانه اتخاذ كردند و كوشيدند تا با ناديده گرفتن و به راحتي گذشتن از كنار آنچه در بطن جامعه در جريان بود، به عاديسازي اوضاع كمك كنند؛ آنچه البته تاثيري كاملا معكوس به جا گذاشت و همين حالا، هر هفته به طور مرتب از تريبونهاي خود صداوسيما - مثلا در برنامه «رو به فردا» - به چارميخ نقد كشيده ميشود. آيا كم بودند عقلا و انديشمندان و دلسوزاني كه به آن رويكرد سيما خرده گرفتند...؟!
4 - ظاهرا فوتبال كماكان حياط خلوت رسانه ملي است و آقايان ميتوانند سياستها و استراتژيهاي گوناگون را ابتدا در اين حوزه تست كنند. اگر چنين باشد، سخت اميدواريم دوستان از وقايع اخير در مورد برنامه نود درس بگيرند و سرانجام درك كنند كه پوشش دادن صداي مخالفان و معترضان، نه تنها به اعتبار يك وسيله ارتباط جمعي ميانجامد، بلكه مقبوليت و محبوبيت آن را نيز دو چندان ميكند. فراموش نكنيم عزتا... ضرغامي تنها چندي پس از انتخابات از ريزش 60 درصدي مخاطبان تلويزيون - كه بيترديد در ارتباط با رويكرد سياسي اين رسانه بود - سخن به ميان آورد، حال آنكه همين برنامه اخير نود، بهرغم پخش انبوهي از گزارشهاي اعتراضي نسبت به عادل فردوسيپور با نزديك به دو ميليون پيام كوتاه يك بار ديگر از دست مردم راي اعتماد گرفت و تمايز فوقالعادهاش را از ساير برنامههاي سيما، به آشكارترين شكل ممكن نشان داد.
نويسنده : رسول بهروش
2 - بعد از ماجراي جنجالي انتخاب محبوبترين تيم ايران در مسابقه پيامكي نود هفته گذشته، حواشي زيادي عليه اين برنامه و مجري جوانش به وجود آمد. طرفداران تراكتورسازي و حتي سپاهان و استقلال كه طاقت شكست را نداشتند، عليه عادل طغيان كردند و در اين راستا، عهدشكني غيرقابل توجيه سرمربي «حراف» تيم تبريزي كه به افشاي يك راز قديمي و دوستانه در مورد فردوسيپور انجاميد، عرصه را بر او تنگ و تنگتر كرد. پس از آنكه جمعه و شنبه گذشته نود و عوامل توليدش آماج شديدترين و بيرحمانهترين انتقادات، اعتراضات و حتي هتاكيها قرار گرفتند، بسياري منتظر نود اين هفته بودند تا واكنش آقاي مجري را ببينند. گمانهزنيها حاكي از آن بود كه وي احتمالا بدون پرداختن به آنچه گذشته، سعي خواهد كرد موضوع را به دست «مرور زمان» بسپارد تا به تدريج آبها از آسياب بيفتد. با اين همه اما، عكسالعمل عادل در اين زمينه، حقيقتا شوكه كننده بود. تا آنجا كه خط قرمزهاي عرضي و اخلاقي يك برنامه زنده تلويزيوني اجازه ميداد، فردوسيپور همه دشنامها را عليه خودش روي آنتن فرستاد، كاريكاتورش را در چندين نوبت پخش كرد و بسياري از اعتراضات را در قالب فيلم و تصوير پوشش داد. او در اين راه تا آنجا پيش رفت كه حتي تصوير «آفتابه» را – كه طبعا آلت دلچسبي نيست و خيليها بابت اسم بردن از آن هم اكراه دارند- پخش كرد و حتي از پوشش نقدي كه با اين شي بر او وارد آمده بود غافل نشد... نقدپذيري مردي كه كارش انتقاد كردن است، باعث شد خيليها غافلگير شوند و البته همين برنامه پريشب هم به جمع بهترينهاي نود اضافه شود. با اين همه به نظر من مهمترين امتياز برنامه اخير نود، نكتهاي بسيار ارزشمندتر از اين حرفها بود، آنجا كه يك برنامه فوتبالي در تلويزيون، توانست به همقطاران سياسي- اجتماعياش يك درس تاريخي بدهد؛ انتشار صداي مخالف، علاوه بر آنكه يك رسالت محسوب ميشود، ميتواند يك معامله دو سر برد هم باشد!
3 - «SMS من كو؟»، «نوشتيم تراكتور، خواندند پرسپوليس» و «SMS مرا پس بده». تصاويري كه دوشنبه شب گذشته با چنين مضاميني روي آنتن تلويزيون رفت، براي خيليها تازگي نداشت. در واقع خيلي پيشتر از آنكه مسابقهاي براي تعيين محبوبترين تيمهاي فوتبال ايران برگزار شود، بسياري از شعارهاي سياسي در پي حوادث بعد از انتخابات، در همين قالب مطرح شد و آدمهاي زيادي با حضور در خيابانها، كوشيدند تا با چنين ابزار و ادواتي حرفشان را به گوش مسوولان برسانند. نكته كليدي اما، دقيقا همين جاست كه برخلاف رويكرد اخير عادل در نود، متاسفانه برنامهسازان سياسي رسانه ملي در طول برپايي اعتراضات، رويهاي كاملا جانبدارانه اتخاذ كردند و كوشيدند تا با ناديده گرفتن و به راحتي گذشتن از كنار آنچه در بطن جامعه در جريان بود، به عاديسازي اوضاع كمك كنند؛ آنچه البته تاثيري كاملا معكوس به جا گذاشت و همين حالا، هر هفته به طور مرتب از تريبونهاي خود صداوسيما - مثلا در برنامه «رو به فردا» - به چارميخ نقد كشيده ميشود. آيا كم بودند عقلا و انديشمندان و دلسوزاني كه به آن رويكرد سيما خرده گرفتند...؟!
4 - ظاهرا فوتبال كماكان حياط خلوت رسانه ملي است و آقايان ميتوانند سياستها و استراتژيهاي گوناگون را ابتدا در اين حوزه تست كنند. اگر چنين باشد، سخت اميدواريم دوستان از وقايع اخير در مورد برنامه نود درس بگيرند و سرانجام درك كنند كه پوشش دادن صداي مخالفان و معترضان، نه تنها به اعتبار يك وسيله ارتباط جمعي ميانجامد، بلكه مقبوليت و محبوبيت آن را نيز دو چندان ميكند. فراموش نكنيم عزتا... ضرغامي تنها چندي پس از انتخابات از ريزش 60 درصدي مخاطبان تلويزيون - كه بيترديد در ارتباط با رويكرد سياسي اين رسانه بود - سخن به ميان آورد، حال آنكه همين برنامه اخير نود، بهرغم پخش انبوهي از گزارشهاي اعتراضي نسبت به عادل فردوسيپور با نزديك به دو ميليون پيام كوتاه يك بار ديگر از دست مردم راي اعتماد گرفت و تمايز فوقالعادهاش را از ساير برنامههاي سيما، به آشكارترين شكل ممكن نشان داد.
نويسنده : رسول بهروش
