طنز: اندر حکایت بزغاله بودن

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ بزغاله بودن کار هر کسی نیست. اگر فکر می کنید که بزغاله بودن به همین آسانی است و می توان به راحتی یک بزغاله بود، سخت در اشتباهید؛ اصولاً بزغالگی ویژگیهای خاصی می طلبد که در ظرف وجود هر کسی نمی گنجد.
نخست اینکه یک بزغاله تفاوتهای ظاهری زیادی با هم خانواده های خود یعنی گوسفندان عزیز و بره های نازنین دارند. گوشهای بزها و بزغاله ها معمولاً افتاده است که باعث می شود تمام اوامر چوپان را به درستی نشنوند و در نتیجه اجرا نکنند! اصولاً بزغاله ها حرف شنوی خوبی ندارند و بخاطر همین مساله کتکها و ترکه های فراوانی را از چوپانها نوش جان می کنند و از این حیث می توان گفت که چوپانها عاشق گوسفندانشان هستند چون هرچه بگویند و هرچه بخواهند به درستی توسط ایشان اجرا می شود. و از طرف دیگر بزها و بزغاله ها برخلاف گوسفندان که پشم دارند، دارای مو و کرک هستند که از این لحاظ هم نمی توانند در مقابل گوسفندان پر از پشم! که هزار و یک خاصیت جور واجور دارد حرفی برای گفتن داشته باشند. نکته سوم اینکه بزها دارای شاخ هستند و از این نظر هم مانند گوسفندان گوگوری مگوری، حیوانات بی خطری محسوب نمی شوند چراکه در مواقع لازم و زمانی که خطری تهدیدشان کند می توانند از خود دفاع کنند؛ چه این خطر از طرف دیگر حیوانات باشد و چه از طرف چوپان. از این زاویه هم گوسفندان بی خطر، از بزها و بزغاله هایی که بالقوه خطرناک هستند، برتر و محترم تر هستند. در مجموع می توان گفت که اغلب چوپانها از بزغاله ها و بزها ناراضی اند چراکه بسیار بازی گوشند و دائماً این طرف و آن طرف می روند و کار چوپان را برای کنترل و هدایت گله سخت می کنند.
بیشتر بزغاله ها می خواهند دائماً این طرف و آن طرف سرک بکشند و از همه چیز سر در بیاورند؛ در واقع حیوانات بسیار چموش و نافرمانی هستند. وقتی چوپان به گوسفندی اخطار می کند که چیزی را نباید بخوری و یا جایی نباید بروی، گوسفند بلا درنگ اطاعت می کند اما بزغاله ها اینگونه نیستند و حاضر نیستند هر غذایی که چوپان می دهد بخورند و هر جایی که چوپان می خواهد بروند و هر وقت که چوپان اراده کند شیرشان را بدوشد. بزغاله ها هرجایی که بخواهند و یا بتوانند می روند و هر چیزی که به نظرشان خوشمزه بیاید می خورند و حتی روی دو پای عقب خود می ایستند و یا از درختان بالا می روند تا هم از برگ درختان هم استفاده کنند- برگهای خوشمزه ای که گوسفندان هرگز طعم واقعی و تازه آن را نمی چشند- و هم از بالای درخت مناظر دلپذیر و تازه ای را تماشا کنند که گوسفندان در عمر کوتاه یا بلند خود هیچگاه آنها را نخواهند دید و حتی تصوری هم از وجود آنها نخواهند داشت.
اما از طرف دیگر نکته بسیار مهم و حیاتی در مورد بزها و جود دارد که معادله بین بزها و گوسفندان را بهم می ریزد و آن را کمی پیچیده می کند. این نکته مهم، یکی از مشخصه های انحصاری بزهاست که حیواناتی هستند بسیار مقاوم و پرطاقت که در همه مناطق و شرایط سخت محیطی چه کوهستانی و چه دشت و مناطق کم آب و علف می توانند به حیات خود ادامه دهند و رمز دوام و بقاء صاحبانشان هستند و این برخلاف گوسفندانی است که تا چوپان برایشان علوفه آماده نکند و یا آنها را به مرتع سرسبز و پرعلفی نبرد، نمی توانند ادامه حیات دهند. یکی از دلایل این مقاومت و سرسختی بزغاله ها و بزها همان خاصیت عدم اطاعت محض از چوپان و آزادی طلبی آنهاست که باعث می شود به نوعی خودساخته شوند و بتوانند در شرایطی که وضعیت خورد و خوراک مناسب نباشد با خوردن غذاهای دیگر و البته کم ارزش تر هم زنده و سرحال بمانند؛ اما در هر صورت نژاد بزغاله ها طوری است که این خاصیت بسیار مهم که رمز ماندگاری آنها نیز هست را با خود و بصورت ذاتی به همراه دارند، یعنی نمی توان بزغاله بود و گوسفندوار زندگی کرد؛ بزغاله بود و مثل بره ای سربه زیر اطاعت محض کرد. البته می توان گفت دو خاصیت آزادی طلبی که عدم اطاعت گوسفندوار را به همراه دارد و دوام و مقاومت زیاد در مقابل سختیها، لازم و ملزوم همدیگر هستند و اکثر بزشناسان و گوسفندشناسان و حتی چوپان شناسان نیز در این مورد با یکدیگر هم رای و هم عقیده هستند.
متاسفانه! یا خوشبختانه! نژاد بزغاله ها این گونه است و علی رغم سرمایه گذاریهای کلانی که چوپانها انجام داده اند و کارهای تبلیغاتی فراوان و حتی حشر و نشر اجباری آنها با گوسفندان و دادن غذاهای خوشمزه و بکارگیری سگهای نگهبان و نیز تهدیدات و کتک زدنها و سربریدنها، باز هم بزغاله ها تغییر رفتار نداده اند و همچنان به زندگی آزادانه فکر می کنند و به محض اینکه فرصت پیدا کنند، از مسیر مستقیم چوپانی خارج می شوند تا راه ها و جاهای جدیدی ببینند و غذاهای متفاوتی را تجربه کنند و لذت ببرند. بیشتر کارشناسان امر گوسفند پروری پس از سالها مطالعه و تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیده اند که مساله بزغاله ها، یک مساله نژادی و ذاتی است و امکان پرورش گوسفندی برای بزغاله ها وجود ندارد و چوپانها باید این گونه رفتار بزغاله ها را بپذیرند و به آنها اجازه دهند تا با طبیعت بازیگوش و آزادی طلب خود رشد کنند چراکه در مواقع بحرانی و کمبود و شرایط سخت زندگی، این بزها هستند که به کمک چوپانها می آیند و می توانند دوام آورده و به حیات خود ادامه دهند و موجبات ادامه حیات چوپانها را نیز فراهم کنند. به این دلیل است که اکثر چوپانها در قلمرو خود در نگهداری و پرورش بزغاله های چموش تردید نمی کنند و بازیگوشی و نافرمانیهای آنها را به جان می خرند اما از داشتن شان صرفنظر نمی کنند. در این مورد، تجربه نشان داده است که چوپانهایی که اصل مهم مقاوم بودن بزها و اهمیت وجود آنها در ادامه حایت خودشان را در نظر نمی گیرند و تنها به خاطر فرمان برداری محض گوسفندان و بی دردسر بودن نگهداریشان، از پرورش بزغاله ها صرفنظر می کنند و یا بزها و بزغاله های موجود را سربه نیست می کنند تا مزاحمتی برایشان نداشته باشند، خیلی زود از گردونه روزگار خارج می شوند و با اولین ناملایمت زمین یا آسمان، زمینه نابودی خودشان و گوسفندان نازپرورده شان را فراهم می کنند.
البته که بزغاله بودن در حضور چوپان و سگهای نگهبان و گوسفندان فربه و شادمان! امری است بسیار جانکاه و طاقت فرسا

منبع: وبلاگ صابر اشکوری
http://chopoz.blogfa.com/post-16.aspx
 

Similar threads

بالا