ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



در بند هواييم، يا ضامن آهو!
در فتنه رهاييم، يا ضامن آهو!
بی تاب و شکيبيم، تنها و غريبيم
بی سقف و سراييم، يا ضامن آهو!
عريانی پاييز، خاموشی پرهيز
بی برگ و نواييم، يا ضامن آهو!
سرگشته‌تر از عمر، برگشته‌تر از بخت
جويای وفاييم، يا ضامن آهو!
آلوده‌ی بدنام، فرسوده‌ی ايام
با خود به جفاييم، يا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
اين گونه که ماييم، يا ضامن آهو!
پوچيم و کم از هيچ، هيچيم و کم از پوچ
جز نام نشاييم، يا ضامن آهو!
ننگينی ناميم، سنگينی ننگيم
در رنج و عناييم، يا ضامن آهو!
بی رد و نشانيم، از ديده نهانيم
امواج صداييم، يا ضامن آهو!
صيد شب و روزيم، پابند هنوزيم
در چنگ فناييم، يا ضامن آهو!
چندی است به تشويش، با چيستی خويش
در چون و چراييم، يا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموش‌تر از کوه
فرياد رساييم، يا ضامن آهو!
مجبور مخيّر، ابداع مکرر
تقدير قضاييم، يا ضامن آهو!
افتاده به عصيان، تن داده به کفران
آلوده‌رداييم، يا ضامن آهو!
حيران شده‌ی رنج، طوفان‌زده‌‌ی درد
دريای بکاييم، يا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناييم
بنگر به کجاييم، يا ضامن آهو!
با رنج پياپی، در معرکه‌ی ری
بی قدر و بهاييم، يا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناييم، يا ضامن آهو!
در غربت يمگان، در محبس شروان
زنجير به پاييم، يا ضامن آهو!
رانده ز نيستان، مانده ز ميستان
تا از تو جداييم، يا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباييم، يا ضامن آهو!
دل‌خسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماييم، يا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، يک شب به تمنا
نزد تو بياييم، يا ضامن آهو!
در صحن و سرايت، ايوان طلايت
بالی بگشاييم، يا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ايمن ز بلاييم، يا ضامن آهو!
چشم از تو نگيريم، جز تو نپذيريم
اصرار گداييم، يا ضامن آهو!
در حسرت کويت، با حيرت رويت
آيينه‌لقاييم، يا ضامن آهو!
مشتاق زيارت، تا جبهه‌ی طاعت
بر خاک تو ساييم، يا ضامن آهو!
گو هر چه نبايد، گو هر چه ببايد
در کوی رضاييم، يا ضامن آهو!
آيا بپذيری، ما را بپذيری؟
در خوف و رجاييم، يا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسليم شماييم، يا ضامن آهو!
فريادرسی تو، عيسی‌نفسی تو
محتاج شفاييم، يا ضامن آهو!
هر چند گنه‌کار، هر قدر سيه‌کار
بی رنگ و رياييم، يا ضامن آهو!
ما بنده‌ی درگاه، در پيش تو، اما
در عشق خداييم، يا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاييم، يا ضامن آهو!
ای چشمه‌ی خورشيد، مهر تو درخشيد
در عين بقاييم، يا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فريادگرشوق
آوای دراييم، يا ضامن آهو!
همخانه‌ی شبگير، همسايه تأثير
پرواز دعاييم، يا ضامن آهو!
همراز به خورشيد، دمساز به ناهيد
در شور و نواييم، يا ضامن آهو!
هم‌صحبت صبحيم، هم‌سوی نسيميم
هم‌دوش صباييم، يا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گويای ثناييم، يا ضامن آهو!
سوگند الستيم، پيمان نشکستيم
در عهد «بلی»ييم، يا ضامن آهو!
يار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاييم، يا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکين غناييم، يا ضامن آهو!
از فقر سروديم، يا فخر نموديم
فخر فقراييم، يا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جويای هداييم، يا ضامن آهو!
هنگامه‌ی وهم آن، کجراهه‌ی فهم اين
ما اهل ولاييم، يا ضامن آهو!
از گوهر پاکيم، از کوثر صافيم
فرزند نياييم، يا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداييم ، يا ضامن آهو!
ايمان به تو داريم، يونان بگذاريم
تشريک‌زداييم، يا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسله‌ی نور
با حکمت و راييم، يا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماييم، يا ضامن آهو!
تا صور قيامت، با شور ندامت
شايان جزاييم، يا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهی‌مان داد
کز تو بسراييم، يا ضامن آهو!
اين بخت سهيل است، کش سوی تو ميل است
در نور و ضياييم، يا ضامن آهو!
زين نظم بدايع، وين اختر طالع
اقبال‌هماييم، يا ضامن آهو!
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


شقايق سوخته دل

امروز به ميهماني رضا آمده‌ايم

با هم به گلستان صفا آمده‌ايم

مانند شقايقي همه سوخته دل

محتاج و غريب و بينوا آمده‌ايم

در سنگر عشق و كرمش پاي نهاديم

چون كفتر گنبد طلا آمده‌ايم

امروز كنار پنجره فولادي

دلخسته و با دست دعا آمده‌ايم

ما زائر بارگاه عشقش هستيم

اي دل تو مگو كنون چرا آمده‌ايم؟

محتاج كرم گشته و در بند اسيريم

با بارگنه بهر شفا آمده‌ايم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرید و زائرت از هر نژاد است
خودش روز است و با شب در تضاد است
مگر شمس جمال تو که این دل
به این خورشیدها بی اعتماد است
برای دیدنت خورشید را صبح
به دست آسمان آئینه داده است
به هر صورت که آیی می پذیرم
دل از آئینه های بی سواد است
و هر بیتم بنامت هست مفهوم
غزلهایم تمامی مستزاد است
بدون ضرب میرقصم به چرخش
خرابی مشرب هر گردباد است




 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می‌شدم

کـاش یک شب می‌گذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت می‌شدم

کـاش یـک شب می‌سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا، غزلخوان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب می‌نشستم بر ضریح چشم تو
بـاز هـم پـابـند پیمان دو چشمت می‌شدم

صحن و ایوان تو را اى کاش جارو می‌زدم
چـون کـبوترها نگهبان دو چشمت می‌شدم

ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
کـاش آهـوى بـیابان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب معرفت می‌چیدم از چشمان تو
غـرق در دریاى عرفان دو چشمت می‌شدم

کـاش یک شب می‌شدم خیس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب نور می‌نوشیدم از چشمان تو
مـی‌درخشیدم، چراغان دو چشمت می‌شدم

سخت شیرین است طعم روشن چـشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می شدم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بـى تواسیرم،اسیرم، گـریان و در هم شکسته!
درکوچه زردپاییز رنگ برگ بى روح و خسته

بى توچه سخت است پرواز،پرواز تاعمق باران!
انـگارزخمى است بالم، زخمى که خونش نبسته

من غـربت یک تغـزل بـر شاخـه هاى نسیمم
امید یک صبح آبى، از لحـظه هـایم گســسته

عاشق ترین شعر خود را دادم به چـشمان آهو
یاد نگاه قشــنگـت: آهـوى از بند رســته!

هـر چنـد باران نیامــد، از آسـمان صدایت
گفتم برایت بگویم: اى عـشـق! قلـبم شکسته
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


با دیده دل اگر رضا را بینی

مرآت جمال کبریا را بینی

گر پرده اوهام به یک سو فکنی​

اندر پس آن پرده خدا را بینی​


تا گوهر اشکم سر بازار نیاید​

کالای مرا هیچ خریدار نیاید​


خوارم من و در سینه من عشق شکفته است​

تا خلق نگویند گل از خار نیاید​


ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت​

مدح تو جز از خالق دادار نیاید​


نومیدی و درگاه تو بی سابقه باشد​

هر کار ز تو آید و این کار نیاید​


دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت​

جائی ننوشته است گنهکار نیاید​


گوئی به کجا روی کند ای همه رحمت​

گر بر در تو شخص گرفتار نیاید​


 

accounting

عضو جدید
یا امام غریب خودت می دانی غریب غریب اومدم فقط به عشق تو غریب اومدم حرمت تو شبهایی که تعداد کمی افراد تو کوچه ها بودن فقط به عشق تو امدم اقاجان برگشتم اما دلم بیشتر هوات داره برام مقدور نیست دوباره برگردم اما اقاجان تو بخوای میشه می خوام بخوای روز تولدت اونجا باشم اخه بی تو می میرم
اقاجان قبل از بیام پرپر بودم اما حالا با غم دوری چه کنم آقاجان می بینی متنم با اشک چشمام می نویسم آقاجان برگشتم اما دلم اونجاست اقاجان می گن کسی بار اول بیاد دست خالی بر نمی گرده اقاجان برگشتم اما نمی خوام دستام خالی بمونه آقاجان اونجا دلم قرص و محکم بودم فکر دست خالی به ذهنم نمی رسید اقاجان چه کنم آقاجان تو را به جوادت امیدم نا امید نکن اقاجان دلم داره می ترکه اومدم ارام شم بیشتر دلم پر کشیده اقا جان چیکار کنم که قبولم کنی اقاجان دلم ترکید دوباره می خوام بیام آقاجان از روزی که برگشتم دارم باهات حرف می زنم صبح شب فقط با تو دردل می کنم آقاجان اونجا یک اطمینان تو دلم انداختی نذار نذار از بین بره اخه صبرم کمه کمکم کن
 

accounting

عضو جدید
آقا جان دوست داشتم مجاورت می شدم هر وقت دلم تنگت می شد میامدم آقاجان دلم می خواست فراشت بودم زمین گرمت بو می کشیدم آقاجان کاری کن برگردم تو که می دانی دلم جا گذاشتم
 

accounting

عضو جدید
آقاجان الان چند روز از حرمت امدم اما هنوز حال و هوای اونجا را دارم اخه اقاجان ادمها با دلهاشون زندگی می کنند منم که دلم جا گذاشتم پیشت اقاجان از روزی که امدم منتظرم منتظرم حاجتامم اخه خودت وعده دادی اگر بنده ام برای بار اول به زیارت ام بیاد سه حاجتش براورده می کنم اقاجان من صبر ندارم خودت می دانی اقاجان طاقتم کم جز به تو پناه ببرم پناهگاهی ندارم خودت دعوتم کردی پس جوابم بده اقاجان منتظرم بیش از منتظرم نذار
 

accounting

عضو جدید
گلهای حرمت گرفتم روی پاکت می دانی آقاجان چی نوشته بود
پیامبر اعظم (ع):
هیچ دردمندی فرزندم رضا (ع) را زیارت نمی کند مگر اینکه خداوند ناراحتی و غم او را برطرف می کند.
آقاجان وقتی اونجا این متن خواندم از خوشحالی اشک تو چشمم بود می دانستم دست خالی بر نمی گردم اقاجان نوری به زندگیم بدم تا از تاریکی در بیاد
 

accounting

عضو جدید
آقا جان دوست دارم تا روز تولدت برگردم حرم چون طاقت ندارم خودت یک کاری کن می دانی واسم مقدور نیست اول ماه رمضان به این ماه عزیز قسمت می دم
آقاجان وقتی امدم گفتم ببخشم بزار روسیاه نیام بزار بدونم داری نگام می کنی اما انگار روسیاه تر از اونی بودم که فکرش می کردم اخه اقاجان دل تنگم نگاه کن درسته روسیاهم اما دل دارم که بدون نگاهت می ترکه اقاجان پس خریدار این دل سیاه کیه وقتی تو امام رئوفم نگام نکنی چیکار کنم اقاجان کاش نوشته هام بخوانی
 

accounting

عضو جدید
آقاجان درسته از زیر سایه پر مهرت اومدم اما آقاجان نباید فراموشم کنی اقاجان حاجتامو بهت گفتم به امید یاری اقاجان دلتنگیهام بهت دادم اراومم کنی اقاجان نمی دانی چرا در تب و تابم آقاجان یک کاری کن اقاجان یک کاری کن من روسیاه نگاه کن
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا شمس الشموس یا علی بن موسی الرضا

مولای من

مرا اميد وصال تو زنده ميدارد

و گر نه هر دمم از هجر توست بيم هلاک

نفـس نفـس اگر از باد نشنوم بويش

زمان زمان چو گل از غم کنم گريبان چاک :gol::gol::gol:
 

iman.mpr

عضو جدید
تا حالا نرفتم قرار شد مردادماه با خانواده برم از طرفی دانشگاه تیر میخواست ببره به خاط خانواده به دانشگاه نه گفتم بعد از چند از چند روز خانواده لغو شد درست وقتی که دانشگاه رفته بود .
خلاصه اقا به ما گفت هنوز بچه ای!
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

یا امام رضا دلم بدجوری گرفته . . .

دلم خیلی برای حیاط حرمت تنگ شده . . .




http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=23557&stc=1&d=1282587629
 

پیوست ها

  • Image0174.jpg
    Image0174.jpg
    52.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان ضامن آهو یعنی چی؟!

ضامن آهو بر میگرده به داستانی که امام رضا ضامن یه آهو میشه ...
(من داستان تقریبا میدونم ولی اصل داستان اینه)

صيادي در بياباني قصد شکار آهويي مي‌کند و آهو شکارچي را مسافت زیادی به دنبال خود مي‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام که اتفاقاً در آن حوالي تشريف‌فرما بوده است، مي‌اندازد. صياد که مي‌رود آهو را بگيرد، با ممانعت حضرت رضا عليه السلام مواجه مي‌شود. ولي چون آهو را صيد و حق شرعي خود مي‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاري مي‌کند. امام حاضر مي‌شود مبلغي بيشتر از بهاي آهو، به شکارچي بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچي نمي‌پذيرد و به عرض مي‌رساند: الا و بالله، من همين آهو را که حق خودم است، مي‌خواهم و لاغير ... و آن وقت آهو به زبان مي‌آيد و سخن گفتن آغاز مي‌کند و به عرض امام مي‌رساند که من دو بچه شيري دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شيرشان بدهم و سيرشان کنم. علت فرارم هم همين است و حالا شما ضمانت مرا نزد اين ظالم بفرماييد که اجازه دهد بروم و بچگانم را شير دهم و برگردم و تسليم صياد شوم... حضرت رضا عليه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچي مي‌فرمايد و خود را به صورت گروگاني در تحت تسلط شکارچي قرار مي‌دهد. آهو مي‌رود و به‌سرعت باز مي‌گردد و خود را تسليم شکارچي مي‌کند. شکارچي که اين وفاي به عهد را مي‌بيند، منقلب مي‌گردد و آن گاه متوجه مي‌شود که گروگان او، حضرت علي بن موسي الرضا صلوات الله عليه است. بديهي است فوراً آهو را آزاد مي‌کند و خود را به دست و پاي حضرت مي‌اندازد و عذر مي‌خواهد و پوزش مي‌طلبد. حضرت نيز مبلغ زیادی به او مرحمت مي‌فرمايد و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قيامت نزد جدش مي‌کند و صياد را خوش دل روانه مي‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت مي‌داند اجازه مرخصي مي‌طلبد و به سراغ لانه و بچگان خود مي‌دود.
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ضامن آهو بر میگرده به داستانی که امام رضا ضامن یه آهو میشه ...
(من داستان تقریبا میدونم ولی اصل داستان اینه)

صيادي در بياباني قصد شکار آهويي مي‌کند و آهو شکارچي را مسافت زیادی به دنبال خود مي‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام که اتفاقاً در آن حوالي تشريف‌فرما بوده است، مي‌اندازد. صياد که مي‌رود آهو را بگيرد، با ممانعت حضرت رضا عليه السلام مواجه مي‌شود. ولي چون آهو را صيد و حق شرعي خود مي‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاري مي‌کند. امام حاضر مي‌شود مبلغي بيشتر از بهاي آهو، به شکارچي بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچي نمي‌پذيرد و به عرض مي‌رساند: الا و بالله، من همين آهو را که حق خودم است، مي‌خواهم و لاغير ... و آن وقت آهو به زبان مي‌آيد و سخن گفتن آغاز مي‌کند و به عرض امام مي‌رساند که من دو بچه شيري دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شيرشان بدهم و سيرشان کنم. علت فرارم هم همين است و حالا شما ضمانت مرا نزد اين ظالم بفرماييد که اجازه دهد بروم و بچگانم را شير دهم و برگردم و تسليم صياد شوم... حضرت رضا عليه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچي مي‌فرمايد و خود را به صورت گروگاني در تحت تسلط شکارچي قرار مي‌دهد. آهو مي‌رود و به‌سرعت باز مي‌گردد و خود را تسليم شکارچي مي‌کند. شکارچي که اين وفاي به عهد را مي‌بيند، منقلب مي‌گردد و آن گاه متوجه مي‌شود که گروگان او، حضرت علي بن موسي الرضا صلوات الله عليه است. بديهي است فوراً آهو را آزاد مي‌کند و خود را به دست و پاي حضرت مي‌اندازد و عذر مي‌خواهد و پوزش مي‌طلبد. حضرت نيز مبلغ زیادی به او مرحمت مي‌فرمايد و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قيامت نزد جدش مي‌کند و صياد را خوش دل روانه مي‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت مي‌داند اجازه مرخصي مي‌طلبد و به سراغ لانه و بچگان خود مي‌دود.
به نظرت به این نمیگن خرافات؟ !
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرت به این نمیگن خرافات؟ !

من خودم اولین بار این داستان از زبان استاد ادبیات دانشگاهمون دکتر موسوی شنیدم که ایشون هم من شک ندارم بدون اینکه درمورد چیزی مطمئن باشن حرفی بزنن !
 

Neptune

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرت به این نمیگن خرافات؟ !

خیر. برای چی خرافه باشه ؟ ما معتقدیم امامان مقام ولایت تکوینی بر تمام عالم دارند و زبان تمام موجودات را می دانند . در قرآن هم به صراحت گفت و گوهای هدهد و حضرت سلیمان و مورچه با حضرت سلیمان آمده است. امامان تنها برای هدایت بشر نیستند بلکه کل عالم تحت ولایت آنهاست.
 

rezaonline

عضو جدید
اونقدر بامرامه که دست رد به سینه کسی نمیزنه.همه رو راضی برمیگردونه.
هر سال این موقع مشهد بودم ولی امسال قسمت نشد.
دلم تنگ شده برای صحن باصفای باب الرضا،باب الجواد و رواق های روحانیش.
خدایا دوباره قسمت کن...
امام رضا دوباره بطلب...
 

Neg@rM

عضو جدید
سلام دوستان عزیز..طاعاتتون قبول...من امشب دارم میرم مشهد ..ان شا ا... قسمت همگی شما

بشه...حلال کنید...توی شبهای قدر مارو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید...التماس دعا
 
بالا