شکست در عشق.....

Saman_88

عضو جدید
با شکست در عشق چه باید کرد؟



1) تمرکز این نوشتار بر روی عشق زمینی و به تعبیردیگر عشق مجازی است، که در مقابل عشق حقیقی بازشناسی شده و مراد از آن محبت شدید ( نه محبت معمولی ) بین تنها و تنها دو فرد انسانی است. عاشق و معشوقه ها در این میدان در چهار صورت قابل فرض اند: اول: عاشق و معشوق هر دو مرد باشند ؛ دوم: عاشق ومعشوق هر دو زن باشند ؛ سوم: عاشق مرد و معشوق زن باشد ؛ چهارم: عاشق زن و معشوق مردباشد. در این میدان جای سخن بسیار است و نگارنده در جای دیگر به تفصیل به ماهیت واقسام و ... عشق پرداخته است .


2) با فرض اینکه عشق بین دو فرد با تمام آثارش شکل گرفته ( که حداقل اثرش آن است که این محبت شدید ، فقط بین دو فرد ساری و جاری است و به قدری شدید است که این دو و خصوصا عاشق را از توجه به دیگران بازداشته است ). ممکن است به دلایلی عاشق و معشوق، در حالی که همچنان به هم علاقه مند و نیازمندند، مجبور شوندکه از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربه ها را قطع نموده و همدیگر را فراموش نمایند. و از آنجا که فراموش کردن و پشت سر گذاشتن فضاهای عمیق، شدید و نفذ عشق، به هیچ عنوان کار سهلی نیست و ممکن است به جد در فعالیت های عادی افرد اختلال ایجادکند، از این رو لازم است که برای بیرون رفتن از این وضعیت به چاره جویی نشست و به این سؤال پاسخ داد که در عشق ناکام و شکست خورده چه باید کرد ؟ چگونه باید از این فضا فاصله گرفت و به وضعیت عادی زندگی پرداخته و این توان و فرصت را بیابند که از زندگی لذت ببرند؟


3)در پاسخ به این مشکل و برای شکست خورده در میدان عشق، حداقل دو دسته پیشنهادات قابل توصیه اند:


الف) نسخه هایی غیر از عشق:


از آنجا که فضای عشق ، تمام وجود آدمی را اشغال می کند وبه تمام ابعاد شخصیت آدمی معنا و شکل می دهد، پس از خالی شدن چنین امر فراگیر ونفذی، آدمی در قلب و جانش خلاهای بسیار شدیدی احساس می کند که به نحوی باید این محیط خالی را پر کرد. از جمله مشغله های پیشنهادی، کارهای سخت، جسمانی، سنگین و نیز ورزشی است (کارهای یدی، کوهنوردی، دویدن، شنا و...). ممکن است فرد را به سوی امور زیبایی شناختی، لطیف، فرح زا و قلبی فراخواند که مثلا به امور هنری و ادبیات بپردازد (شعر، موسیقی، خطاطی، نقاشی، شرکت در محفل ادبی و...). ممکن است غذایی که برای عاشق شکست خورده تجویز می شود، از مقوله های جسمی و قلبی نباشد، بلکه او را به تلاش عقلانی جدی فراخواند (مثلا پژوهشهای علمی، خصوصا میدانی و تجربی و ( ....


اینگونه نسخه ها گرچه ممکن است به عنوان دارو تلقی شوند که می توانند بی قراری های شکست درعشق را موقتا آرام نمایند، اما فی الواقع اینگونه توصیه ها، نسخه های دوا نما هستند و حداکثر کارکرد آنها ایجاد نقشی مسکن و آرام بخش به صورت موقتی است و فرد بحرانزده ممکن است از این فضا قانع نشده و مجددا به حالت اول بازگردد.


ب) نسخه هایی بر مبنای عشق:


به نظر می رسد که پادزهر اصلی عشق، همان عشق است و تنها با عشق می توان توسن سرکش عشق را مهار نمود. عاشق شکست خورده در این میدان را نه می توان و نه جایز است که از نعمت وجود عشق، بازداشت. نمی توان او را از این فضا بیرون آورد، چون کسی که تجربه ی لحظه های شیرین، عمیق و جذاب عشق راداشته، با هیچ تجربه ی دیگری به آن حد و گستره از تجربه های هجر و وصل، لذت و غم،آرامش و اضطراب، نمی تواند برسد و درنتیجه، همیشه در عطش و تشنگی می ماند.

جایزنیست و نباید گوهر عشق را از کسی گرفت، زیرا برای مهمترین بعد وجودی آدمی، یعن یقلب، بهترین و لذت بخش ترین غذاست. از این رو آنان که در این موضوع به دنبال پاک کردن صورت مساله اند، بسیار به خطا می روند. اینجاست که باید برای جایگزینی فضای عشق، تنها و تنها به عشق تمسک جست. به عبارت دیگر نباید عشق را در آدمیان جابجاکرد، چون نیاز جدی است و جایگزینی مناسبتر در حد خود ندارد، بلکه باید معشوق را جابه جا کرد و تغیین داد. اما مصداق معشوقها برای چنین عاشق بحران زده ای در سه سطح قابل فرض اند:


 

Saman_88

عضو جدید
اول، معشوقه ی فراانسانی:


مراد از مصادیق، معشوقه هایی هستند که جنبه ی تجرد داشته و قرار نیست عاشق با قالبی مشهود و ملموس، مثل سایر اشیاء و آدمیان سروکار داشته باشد، بلکه با امور و مصادیق مجرد، غیرملموس وغیرمشهود مواجه است. به عبارت دیگر، برای فرار از عشق مجازی، می توان به دامن عشق حقیقی چنگ زد. از آنجا که ورود به فضای عشق حقیقی، توان، ادراک، تخیل و امکانات ویژه می طلبد، که کار هر کسی نیست، عاشق ناکام از آنجا که تمرین پرواز، تلقین حرکتهای سنگین روحی، تجربه ی تخیلهای عمیق و همه جانبه را دارد، بسیار مستعد است که در سطوح بالاتری نیز پرواز نماید. از این رو می توان به این گونه عاشقها گفت، واردفضای عشق الهی و معنوی شوید، با خدا سودا کنید، با مسایل و اشخاص معنوی (مثلامعصومین) عشق بازی کنید و عطش وجودی خودتان را از سرچشمه های اصیل و سالم عشق فراانسانی سیراب کنید و با توکل و توصل به آرامش برسید.


این راه رفتنی، قابل وصول و نتیجه بخش است. (بد نیست از این زاویه تجربه های معنوی مولانا پس از ازدست دادن شمس تبریزی و استاد محمدحسین شهریار پس از نومید شدن از معشوقه اش مورد توجه وتامل قرار گیرند). اما راهی است صعب و سنگین و از این رو در حد همه ی انسانها و هرسطح از عاشق فرومانده از راه نیست. اینجاست که در چاره جویی برای فرد شکست خورده درعشق، باید وزنه های سبکتر و قابل حملتر از عشق حقیقی پیشنهاد کرد ، در عین حال که این راه را برای سالیان جدی، عاشقان توانا و روندگان با عزم جزم بازگذاشت و بر رویآن به عنوان راه حلی اساسی تکیه کرد.



دوم، معشوقه ی فروانسانی:


ممکن است به عاشق خسته گفت که چرا از طبیعت زیبا بهره نمی گیری و با آن مانوس نمی شوی؟ چرا ازاین همه پرندگان و حیوانات متنوع و دوست داشتنی غفلت می کنی و چرا خودت را پایبند امور و مصادیق غیرانسانی نمی کنی که پاسخهای مناسبی نیز از آنان دریافت کنی. مثلاچرا به تغذیه و تربیت پرندگان زیبا نمی پردازی؟ چرا با آب و گل خلوت نمی کنی وآرامشت را از این طریق نمی جویی؟ چرا با پروراندن برخی حیوانات که قدرشناس ووفادارند ، مشغول نمی شوی؟و...


گرچه اینگونه معشوقه ها نیز جذاب اند و آدمیان زیادی را نیز دلبسته ی خود کرده اند ، ولی برای کسی که تجربه ی عشق انسانی دارد وناکام مانده است ، این گونه معشوقه ها به جهت پایین بودن سطوح توانایی ها و جذابیتها ، قانع کننده نبوده و لذتش ناقص می ماند و از این رو ممکن است فضای غم و تلخی شکست مجددا برای او احیا شود. از این رو این جایگزینی در عشق، گرچه مفید است و به عنوان معادلهای غیرکامل، قابل تجویزند، اما می توان نسخه های مناسبتری نیز برای این دردتجویز نمود.



سوم، معشوقه ی انسانی:


در اینجا توصیه و تجویز آن است که اگرمعشوقه ای به هر دلیل از دست رفت، چرا یکی دیگر در حد او و یا شد بهتر از او رابرنگزیند ؟ به جای یک انسان ، به انسان دیگری مهر ورزید و به معاشقه نشست. ممکن است گفته شود که این تجویز سطحی و غیرجامع است. زیرا کسی که غرق در فضای سنگین عشق است ،معشوقه ی سابق تمام فضای ذهنی و جانش را اشغال کرده است. او نه جایی برای مهرورزیدن ( در حد عشق ) به دیگران دارد و نه این فرصت و توان را دارد که برای جابجایی معشوق،عزم جزم کند و پا در رکاب نماید. این اشکال بی وجه نیست ، اما توصیه ی ما نیز بی قید وشرط نیست و با رعایت این قیود ، برداشتن این بار ممکن می شود. در مسیر جایگزینی معشوق ، باید به نکات زیر توجه داشت:


اولا: چنین فرد بحران زده از تجربه ی کارشناسان و از مشاوره با صاحب نظران ، هرگز غفلت نورزد. زیرا آشنایان با پیچ و خمهای وجود آدمی و بحرانهایش ، ممکن است راههای میانبر و حد و سطی را بشناسند که راه بیرون رفتن از مشکل را برای دیگران بسیار تسهیل می نمایند.


ثانیا: تغییر معشوقه ، یک شبه و در اندک زمان به سادگی ممکن نیست. از این رو به عاشق آسیب دیده باید فرصت داد تا اندکی از مشغله های وجودیش فروکش کند . تجربه های تازه تر نماید ، با حوادث و مسایل نویی دست و پنجه نرم کند و اندک اندک از شعله های فروزان عشق ، فاصله گیرد تا قابلیت و ظرفیت تجربه ی جدید و دریافت محبت فرد جدید را پیدا کند و از سویی ببیند که در درون نیازی اساسی وجود دارد و پاسخ می طلبد ، و از سوی دیگر به اینجا برسد که پاسخ شایسته برای آن حاجت ندارد ، تا به فکر غذای مناسب برای رفع آن نیازبیفتد. .


ثالثا: آدمیان بر اساس باورهایشان زندگی می کنند. انسانها در قالبهایذهنی و تصاویر ذهنی خود ، پیش فرضهایی دارند که مبنای ادراک و کنش آنان است. برخی ازاین باورها صواب اند و باید حفظ و تقویت شوند. اما بسیاری از تصاویر ذهنی اگر غلط هم باشند ، این قابلیت را دارند که جایگزینهای مناسبتری پیدا کنند ( و البته اگر غلط اند ، باید جابجا شوند ). عاشق نیز از معشوق پیشین و شرایط یک معشوق مطلوب و ... پیش فرضهایی دارد که با تامل و با راهنمایی افرد محبوب ، می تواند قالبهای ذهنی و پیش فرضهایش را جابجا کند ، آنگاه آماده ی دریافت تجربه ی جدید خواهد شد.


رابعا: برای اینکه فضای سابق مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد ، حتما باید هر اثر ، نکته ، مطلب واشیاء مربوط به فضای عشق پیشین در معرض دید و در دسترس عاشق ناکام نباشد. از این روباید هر آنچه که خاطره ی گذشته را تجدید می کند ، چاره جویی نمود و از آن عقبه رهایی یافت و فاصله گرفت، تا آنکه صفحه ی جانش آمادگی دریافت تجربه ی جدید رابیابد.



حاصل آنکه با رعایت شرایط فوق ( مشاوره ، فاصله ی زمانی ، تغییر تصویر ذهنی و محو آثار پیشین ) می توان از تجربه ی شکست در عشقی رهایی یافته و با جایگزینی معشوق جدید ، از زندگی لذت برد. واضح است که شرایط یاد شده ، بسترها را فراهم می کند و فرد بحران زده باید فعالانه بسترهای لازم را در این شرایط مناسب برای گزینش ، جایگزین مناسب فراهم کند و صفحه ی جانش را برای ورود فرد دیگر باز کند و آنگاه روح بحران زده و خسته اش به قرار برسد .
 

Similar threads

بالا