با شکست در عشق چه باید کرد؟
1) تمرکز این نوشتار بر روی عشق زمینی و به تعبیردیگر عشق مجازی است، که در مقابل عشق حقیقی بازشناسی شده و مراد از آن محبت شدید ( نه محبت معمولی ) بین تنها و تنها دو فرد انسانی است. عاشق و معشوقه ها در این میدان در چهار صورت قابل فرض اند: اول: عاشق و معشوق هر دو مرد باشند ؛ دوم: عاشق ومعشوق هر دو زن باشند ؛ سوم: عاشق مرد و معشوق زن باشد ؛ چهارم: عاشق زن و معشوق مردباشد. در این میدان جای سخن بسیار است و نگارنده در جای دیگر به تفصیل به ماهیت واقسام و ... عشق پرداخته است .
2) با فرض اینکه عشق بین دو فرد با تمام آثارش شکل گرفته ( که حداقل اثرش آن است که این محبت شدید ، فقط بین دو فرد ساری و جاری است و به قدری شدید است که این دو و خصوصا عاشق را از توجه به دیگران بازداشته است ). ممکن است به دلایلی عاشق و معشوق، در حالی که همچنان به هم علاقه مند و نیازمندند، مجبور شوندکه از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربه ها را قطع نموده و همدیگر را فراموش نمایند. و از آنجا که فراموش کردن و پشت سر گذاشتن فضاهای عمیق، شدید و نفذ عشق، به هیچ عنوان کار سهلی نیست و ممکن است به جد در فعالیت های عادی افرد اختلال ایجادکند، از این رو لازم است که برای بیرون رفتن از این وضعیت به چاره جویی نشست و به این سؤال پاسخ داد که در عشق ناکام و شکست خورده چه باید کرد ؟ چگونه باید از این فضا فاصله گرفت و به وضعیت عادی زندگی پرداخته و این توان و فرصت را بیابند که از زندگی لذت ببرند؟
3)در پاسخ به این مشکل و برای شکست خورده در میدان عشق، حداقل دو دسته پیشنهادات قابل توصیه اند:
الف) نسخه هایی غیر از عشق:
از آنجا که فضای عشق ، تمام وجود آدمی را اشغال می کند وبه تمام ابعاد شخصیت آدمی معنا و شکل می دهد، پس از خالی شدن چنین امر فراگیر ونفذی، آدمی در قلب و جانش خلاهای بسیار شدیدی احساس می کند که به نحوی باید این محیط خالی را پر کرد. از جمله مشغله های پیشنهادی، کارهای سخت، جسمانی، سنگین و نیز ورزشی است (کارهای یدی، کوهنوردی، دویدن، شنا و...). ممکن است فرد را به سوی امور زیبایی شناختی، لطیف، فرح زا و قلبی فراخواند که مثلا به امور هنری و ادبیات بپردازد (شعر، موسیقی، خطاطی، نقاشی، شرکت در محفل ادبی و...). ممکن است غذایی که برای عاشق شکست خورده تجویز می شود، از مقوله های جسمی و قلبی نباشد، بلکه او را به تلاش عقلانی جدی فراخواند (مثلا پژوهشهای علمی، خصوصا میدانی و تجربی و ( ....
اینگونه نسخه ها گرچه ممکن است به عنوان دارو تلقی شوند که می توانند بی قراری های شکست درعشق را موقتا آرام نمایند، اما فی الواقع اینگونه توصیه ها، نسخه های دوا نما هستند و حداکثر کارکرد آنها ایجاد نقشی مسکن و آرام بخش به صورت موقتی است و فرد بحرانزده ممکن است از این فضا قانع نشده و مجددا به حالت اول بازگردد.
ب) نسخه هایی بر مبنای عشق:
به نظر می رسد که پادزهر اصلی عشق، همان عشق است و تنها با عشق می توان توسن سرکش عشق را مهار نمود. عاشق شکست خورده در این میدان را نه می توان و نه جایز است که از نعمت وجود عشق، بازداشت. نمی توان او را از این فضا بیرون آورد، چون کسی که تجربه ی لحظه های شیرین، عمیق و جذاب عشق راداشته، با هیچ تجربه ی دیگری به آن حد و گستره از تجربه های هجر و وصل، لذت و غم،آرامش و اضطراب، نمی تواند برسد و درنتیجه، همیشه در عطش و تشنگی می ماند.
جایزنیست و نباید گوهر عشق را از کسی گرفت، زیرا برای مهمترین بعد وجودی آدمی، یعن یقلب، بهترین و لذت بخش ترین غذاست. از این رو آنان که در این موضوع به دنبال پاک کردن صورت مساله اند، بسیار به خطا می روند. اینجاست که باید برای جایگزینی فضای عشق، تنها و تنها به عشق تمسک جست. به عبارت دیگر نباید عشق را در آدمیان جابجاکرد، چون نیاز جدی است و جایگزینی مناسبتر در حد خود ندارد، بلکه باید معشوق را جابه جا کرد و تغیین داد. اما مصداق معشوقها برای چنین عاشق بحران زده ای در سه سطح قابل فرض اند:
1) تمرکز این نوشتار بر روی عشق زمینی و به تعبیردیگر عشق مجازی است، که در مقابل عشق حقیقی بازشناسی شده و مراد از آن محبت شدید ( نه محبت معمولی ) بین تنها و تنها دو فرد انسانی است. عاشق و معشوقه ها در این میدان در چهار صورت قابل فرض اند: اول: عاشق و معشوق هر دو مرد باشند ؛ دوم: عاشق ومعشوق هر دو زن باشند ؛ سوم: عاشق مرد و معشوق زن باشد ؛ چهارم: عاشق زن و معشوق مردباشد. در این میدان جای سخن بسیار است و نگارنده در جای دیگر به تفصیل به ماهیت واقسام و ... عشق پرداخته است .
2) با فرض اینکه عشق بین دو فرد با تمام آثارش شکل گرفته ( که حداقل اثرش آن است که این محبت شدید ، فقط بین دو فرد ساری و جاری است و به قدری شدید است که این دو و خصوصا عاشق را از توجه به دیگران بازداشته است ). ممکن است به دلایلی عاشق و معشوق، در حالی که همچنان به هم علاقه مند و نیازمندند، مجبور شوندکه از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربه ها را قطع نموده و همدیگر را فراموش نمایند. و از آنجا که فراموش کردن و پشت سر گذاشتن فضاهای عمیق، شدید و نفذ عشق، به هیچ عنوان کار سهلی نیست و ممکن است به جد در فعالیت های عادی افرد اختلال ایجادکند، از این رو لازم است که برای بیرون رفتن از این وضعیت به چاره جویی نشست و به این سؤال پاسخ داد که در عشق ناکام و شکست خورده چه باید کرد ؟ چگونه باید از این فضا فاصله گرفت و به وضعیت عادی زندگی پرداخته و این توان و فرصت را بیابند که از زندگی لذت ببرند؟
3)در پاسخ به این مشکل و برای شکست خورده در میدان عشق، حداقل دو دسته پیشنهادات قابل توصیه اند:
الف) نسخه هایی غیر از عشق:
از آنجا که فضای عشق ، تمام وجود آدمی را اشغال می کند وبه تمام ابعاد شخصیت آدمی معنا و شکل می دهد، پس از خالی شدن چنین امر فراگیر ونفذی، آدمی در قلب و جانش خلاهای بسیار شدیدی احساس می کند که به نحوی باید این محیط خالی را پر کرد. از جمله مشغله های پیشنهادی، کارهای سخت، جسمانی، سنگین و نیز ورزشی است (کارهای یدی، کوهنوردی، دویدن، شنا و...). ممکن است فرد را به سوی امور زیبایی شناختی، لطیف، فرح زا و قلبی فراخواند که مثلا به امور هنری و ادبیات بپردازد (شعر، موسیقی، خطاطی، نقاشی، شرکت در محفل ادبی و...). ممکن است غذایی که برای عاشق شکست خورده تجویز می شود، از مقوله های جسمی و قلبی نباشد، بلکه او را به تلاش عقلانی جدی فراخواند (مثلا پژوهشهای علمی، خصوصا میدانی و تجربی و ( ....
اینگونه نسخه ها گرچه ممکن است به عنوان دارو تلقی شوند که می توانند بی قراری های شکست درعشق را موقتا آرام نمایند، اما فی الواقع اینگونه توصیه ها، نسخه های دوا نما هستند و حداکثر کارکرد آنها ایجاد نقشی مسکن و آرام بخش به صورت موقتی است و فرد بحرانزده ممکن است از این فضا قانع نشده و مجددا به حالت اول بازگردد.
ب) نسخه هایی بر مبنای عشق:
به نظر می رسد که پادزهر اصلی عشق، همان عشق است و تنها با عشق می توان توسن سرکش عشق را مهار نمود. عاشق شکست خورده در این میدان را نه می توان و نه جایز است که از نعمت وجود عشق، بازداشت. نمی توان او را از این فضا بیرون آورد، چون کسی که تجربه ی لحظه های شیرین، عمیق و جذاب عشق راداشته، با هیچ تجربه ی دیگری به آن حد و گستره از تجربه های هجر و وصل، لذت و غم،آرامش و اضطراب، نمی تواند برسد و درنتیجه، همیشه در عطش و تشنگی می ماند.
جایزنیست و نباید گوهر عشق را از کسی گرفت، زیرا برای مهمترین بعد وجودی آدمی، یعن یقلب، بهترین و لذت بخش ترین غذاست. از این رو آنان که در این موضوع به دنبال پاک کردن صورت مساله اند، بسیار به خطا می روند. اینجاست که باید برای جایگزینی فضای عشق، تنها و تنها به عشق تمسک جست. به عبارت دیگر نباید عشق را در آدمیان جابجاکرد، چون نیاز جدی است و جایگزینی مناسبتر در حد خود ندارد، بلکه باید معشوق را جابه جا کرد و تغیین داد. اما مصداق معشوقها برای چنین عاشق بحران زده ای در سه سطح قابل فرض اند: