elma
عضو جدید
[FONT="]مي ارزه وقت بذاريد بخونيد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]اين نوشته ها مربوط به يک گروه در فيسبوکه به اسم [/FONT][FONT="]"شما يادتون نمياد[/FONT][FONT="]".[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيشتر اعضاي گروه متولد دهه پنجاه هستند و يک عالمه خاطرات مشترک دارند[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]که اونجا با هم به اشتراک ميگذارند، اينها تعداد کمي از هزاران خاطره اي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]هست که افراد مختلف اونجا نوشتند. ممکنه بعضيهاش رو بزرگترها هم به ياد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيارن. اميدوارم خوشتون بياد و شما هم يادتون بياد[/FONT][FONT="] !!! [/FONT][FONT="]؛[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز مي گرفتيم، بعد با خودکار[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيک روي جاي گازمون ساعت مي کشيديم .. مامانمون هم واسه دلخوشيمون ازمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي پرسيد ساعت چنده، ذوق مرگ مي شديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، وقتي سر کلاس حوصله درس رو نداشتيم، الکي مداد رو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بهانه ميکرديم بلند ميشديم ميرفتيم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشيم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، يک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستيکي صورتيا[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي پوشيدن که دورش پشمالوهاي سفيد داره[/FONT][FONT="] !
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، تيتراژ شروع برنامه کودک[/FONT][FONT="]: [/FONT][FONT="]اون بچه هه که دستشو ميذاشت[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]پشتش و ناراحت بود و هي راه ميرفت، يه دفعه پرده کنار ميرفت و مينوشت[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]وگ، وگ[/FONT][FONT="]...
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد که کانال هاي تلويزيون دو تا بيشتر نبود، کانال يک و کانال دو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، دوست داشتيم مبصر صف بشيم تا پاي بچه ها رو سر صف جفت کنيم[/FONT][FONT="].....
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، عيدا ميرفتيم خريد عيد، ميگفتن کدوم کفشو ميخواي چه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ذوقي ميکرديم که قراره کفشمونو انتخاب کنيم))) کفش تق تقي هم فقط واسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]عيدا بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: خانوم اجازهههههههه سعيدي جيش کرددددددد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، مقنعه چونه دار ميکردن سر کوچولومون که هي کلمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بياد رو گوشمون [/FONT][FONT="]))
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، بچه که بوديم وقتي ميبردنمون پارک، ميرفتيم مثل مظلوما[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي چسبيديم به ميله ي کنار تاب، همچين ملتمسانه به اونيکه سوار تاب بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]نگاه ميکرديم، که دلش بسوزه پياده شه ما سوار شيم، بعدش که نوبت خودمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميشد، ديگه عمرا پياده مي شديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، پاکن هاي جوهري که يه طرفش قرمز بود يه طرفش آبي، بعد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]با طرف آبيش مي خواستيم که خودکارو پاک کنيم، هميشه آخرش يا کاغذ رو پاره[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي کرد يا سياه و کثيف مي شد[/FONT][FONT="].
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، وقتي مشق مينوشتيم پاک کن رو تو دستمون نگه ميداشتيم،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بعد عرق ميکرد، بعد که ميخواستيم پاک کنيم چرب و سياه ميشد و جاش ميموند،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ديگه هر کار ميکرديم نميرفت، آخر سر مجبور ميشديم سر پاک کن آب دهن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بماليم، بعد تا ميخواستيم خوشحال بشيم که تميز شد، ميديديم دفترمون رو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سوراخ کرده[/FONT][FONT="]
Top of Form
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: از جلو نظااااااااااااااااام[/FONT][FONT="] ...
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، اون قديما هر روزي که ورزش داشتيم با لباس ورزشي مي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]رفتيم مدرسه... احساس پادشاهي مي کرديم که ما امروز ورزش داريم، دلتون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بسوزه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز مي کرديم تا واسه رفيق[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]فابريکمون جا بگيريم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: آن مان نماران، تو تو اسکاچي، آني ماني کَ. لا. چي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، گوشه پايين ورقه هاي دفتر مشقمون، نقاشي مي كشيديم[/FONT][FONT="].
[/FONT][FONT="]بعد تند برگ ميزديم ميشد انيميشن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، صفحه چپ دفتر مشق رو بيشتر دوست داشتيم، به خاطر اينکه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]برگه هاي سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولي سمت چپي ها نو بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، آرزومون اين بود که وقتي از دوستمون مي پرسيم درستون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]کجاست، اونا يه درس از ما عقب تر باشن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، براي درس علوم لوبيا لاي دستمال سبز ميکرديم و ميبرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سر کلاس پز ميداديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، با آب قند اشباع شده و يک نخ، نبات درست ميکرديم ميبرديم مدرسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، تو راه مدرسه اگه يه قوطي پيدا ميکرديم تا خود مدرسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شوتش ميکرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: دفتر پرورشي با اون نقاشي ها و تزئينات خز و خيل :دي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، يه زماني به دوستمون که ميرسيديم دستمون رو دراز[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميکرديم که مثلا ميخوايم دست بديم، بعد اون واقعا دستش رو دراز ميکرد که[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]دست بده، بعد ما يهو بصورت ضربتي دستمون رو پس ميکشيديم و ميگفتيم[/FONT][FONT="]: [/FONT][FONT="]يه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بچه ي اين قدي نديدي؟؟ (قد بچه رو با دست نشون ميداديم) و بعد کرکر[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميخنديديم که کنفش کرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد تو دبستان وقتي مشقامونو ننوشته بوديم معلم که ميومد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بالا سرمون الکي تو کيفمونو مي گشتيم ميگفتيم خانوم دفترمونو جا[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]گذاشتيم[/FONT][FONT="]!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد افسانه توشي شان رو[/FONT][FONT="]!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: چي شده اي باغ اميد، کارت به اينجا کشيد؟؟ ديدم اجاق[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]خاموشه، کتري چايي روشه، تا کبريتو کشيدم، ديگه هيچي نديدم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: شد جمهوري اسلامي به پا، که هم دين دهد هم دنيا به ما،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]از انقلاب ايران دگر، کاخ ستم گشته زير و زبر[/FONT][FONT="]...!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، برگه هاي امتحاني بزرگي که سر برگشون آبي رنگ بود و[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بالاي صفحه يه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]......
[/FONT]
[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]اين نوشته ها مربوط به يک گروه در فيسبوکه به اسم [/FONT][FONT="]"شما يادتون نمياد[/FONT][FONT="]".[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيشتر اعضاي گروه متولد دهه پنجاه هستند و يک عالمه خاطرات مشترک دارند[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]که اونجا با هم به اشتراک ميگذارند، اينها تعداد کمي از هزاران خاطره اي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]هست که افراد مختلف اونجا نوشتند. ممکنه بعضيهاش رو بزرگترها هم به ياد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيارن. اميدوارم خوشتون بياد و شما هم يادتون بياد[/FONT][FONT="] !!! [/FONT][FONT="]؛[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز مي گرفتيم، بعد با خودکار[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بيک روي جاي گازمون ساعت مي کشيديم .. مامانمون هم واسه دلخوشيمون ازمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي پرسيد ساعت چنده، ذوق مرگ مي شديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، وقتي سر کلاس حوصله درس رو نداشتيم، الکي مداد رو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بهانه ميکرديم بلند ميشديم ميرفتيم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشيم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، يک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستيکي صورتيا[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي پوشيدن که دورش پشمالوهاي سفيد داره[/FONT][FONT="] !
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، تيتراژ شروع برنامه کودک[/FONT][FONT="]: [/FONT][FONT="]اون بچه هه که دستشو ميذاشت[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]پشتش و ناراحت بود و هي راه ميرفت، يه دفعه پرده کنار ميرفت و مينوشت[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]وگ، وگ[/FONT][FONT="]...
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد که کانال هاي تلويزيون دو تا بيشتر نبود، کانال يک و کانال دو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، دوست داشتيم مبصر صف بشيم تا پاي بچه ها رو سر صف جفت کنيم[/FONT][FONT="].....
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، عيدا ميرفتيم خريد عيد، ميگفتن کدوم کفشو ميخواي چه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ذوقي ميکرديم که قراره کفشمونو انتخاب کنيم))) کفش تق تقي هم فقط واسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]عيدا بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: خانوم اجازهههههههه سعيدي جيش کرددددددد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، مقنعه چونه دار ميکردن سر کوچولومون که هي کلمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بياد رو گوشمون [/FONT][FONT="]))
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، بچه که بوديم وقتي ميبردنمون پارک، ميرفتيم مثل مظلوما[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي چسبيديم به ميله ي کنار تاب، همچين ملتمسانه به اونيکه سوار تاب بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]نگاه ميکرديم، که دلش بسوزه پياده شه ما سوار شيم، بعدش که نوبت خودمون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميشد، ديگه عمرا پياده مي شديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، پاکن هاي جوهري که يه طرفش قرمز بود يه طرفش آبي، بعد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]با طرف آبيش مي خواستيم که خودکارو پاک کنيم، هميشه آخرش يا کاغذ رو پاره[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]مي کرد يا سياه و کثيف مي شد[/FONT][FONT="].
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، وقتي مشق مينوشتيم پاک کن رو تو دستمون نگه ميداشتيم،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بعد عرق ميکرد، بعد که ميخواستيم پاک کنيم چرب و سياه ميشد و جاش ميموند،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ديگه هر کار ميکرديم نميرفت، آخر سر مجبور ميشديم سر پاک کن آب دهن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بماليم، بعد تا ميخواستيم خوشحال بشيم که تميز شد، ميديديم دفترمون رو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سوراخ کرده[/FONT][FONT="]
Top of Form
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: از جلو نظااااااااااااااااام[/FONT][FONT="] ...
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، اون قديما هر روزي که ورزش داشتيم با لباس ورزشي مي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]رفتيم مدرسه... احساس پادشاهي مي کرديم که ما امروز ورزش داريم، دلتون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بسوزه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز مي کرديم تا واسه رفيق[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]فابريکمون جا بگيريم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: آن مان نماران، تو تو اسکاچي، آني ماني کَ. لا. چي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، گوشه پايين ورقه هاي دفتر مشقمون، نقاشي مي كشيديم[/FONT][FONT="].
[/FONT][FONT="]بعد تند برگ ميزديم ميشد انيميشن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، صفحه چپ دفتر مشق رو بيشتر دوست داشتيم، به خاطر اينکه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]برگه هاي سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولي سمت چپي ها نو بود[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، آرزومون اين بود که وقتي از دوستمون مي پرسيم درستون[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]کجاست، اونا يه درس از ما عقب تر باشن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، براي درس علوم لوبيا لاي دستمال سبز ميکرديم و ميبرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سر کلاس پز ميداديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، با آب قند اشباع شده و يک نخ، نبات درست ميکرديم ميبرديم مدرسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، تو راه مدرسه اگه يه قوطي پيدا ميکرديم تا خود مدرسه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شوتش ميکرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: دفتر پرورشي با اون نقاشي ها و تزئينات خز و خيل :دي[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، يه زماني به دوستمون که ميرسيديم دستمون رو دراز[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميکرديم که مثلا ميخوايم دست بديم، بعد اون واقعا دستش رو دراز ميکرد که[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]دست بده، بعد ما يهو بصورت ضربتي دستمون رو پس ميکشيديم و ميگفتيم[/FONT][FONT="]: [/FONT][FONT="]يه[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بچه ي اين قدي نديدي؟؟ (قد بچه رو با دست نشون ميداديم) و بعد کرکر[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]ميخنديديم که کنفش کرديم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد تو دبستان وقتي مشقامونو ننوشته بوديم معلم که ميومد[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بالا سرمون الکي تو کيفمونو مي گشتيم ميگفتيم خانوم دفترمونو جا[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]گذاشتيم[/FONT][FONT="]!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد افسانه توشي شان رو[/FONT][FONT="]!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: چي شده اي باغ اميد، کارت به اينجا کشيد؟؟ ديدم اجاق[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]خاموشه، کتري چايي روشه، تا کبريتو کشيدم، ديگه هيچي نديدم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد: شد جمهوري اسلامي به پا، که هم دين دهد هم دنيا به ما،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]از انقلاب ايران دگر، کاخ ستم گشته زير و زبر[/FONT][FONT="]...!!
[/FONT][FONT="]شما يادتون نمياد، برگه هاي امتحاني بزرگي که سر برگشون آبي رنگ بود و[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]بالاي صفحه يه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]......
[/FONT]