شما جای من باشید چیکار میکنید؟ چرا؟

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سربازی همزمان ازدواج و درگیری ذهنی برای امرار معاش پشت سرش خدا خودش قول داده اگه ازدواج کنی روزیتونو میرسونه یعنی حتی با فوق لیسانس یه کار عالی و با برکت پیدا میشه
همزمان با کارتون تحصیل هم میکنید ضمنا اونور هیچ خبری نیست آسمون خدا همه جا همین رنگه
بهترین دانشمندای نخبه داریم که اینجا موندن و زندگی کردن
آخه ما میخوایم زندگی کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم
شاد باش و از زندگیت همین الان لذت ببر و آینده رو با تلاش بسپار دست خودش
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- ادامه تحصیل و اخذ مدرک دکترا در داخل کشور و بعدش سربازی
2- برم سربازی و بعدش برم دنبال کار و ازدواج (ادامه تحصیل ندم)
3- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در داخل کشور
لازم نیست قبلش بری سربازی، میتونی همزمان با دکتری پروژه بگیری و حتی همون آموزشی رو هم حین دکتری بری، پس اینطوری 2 سال عمرت رو تلف کردی
4- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در خارج از کشور
5- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش کار
دو سال سربازی خانمت از کجا میخوره؟ گزینه‌ی 2 به این اولویت داره.
6- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در داخل کشور
ازدواج کنی یعنی اینکه حین تحصیل باید کار هم بکنی. حین تحصیل فوقش بتونی یه قرون برا بعد از تحصیل خودت جور کنی. اینطوری برا خودت جهنم درست میکنی، از من و هزار نفر دیگه بهت نصیحت، حالا خود دانی.
7- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در خارج از کشور
اول سربازی، بعد خواستی ازدواج کن و برو یا نرو
8- ازدواج بکنم و بعدش با همسرم برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم
بتونی کار پیدا کنی اوکیه، حالا برگردی یا برنگردی دست خودت
9- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و هرگز برنگردم
بتونی کار دانشگاه خوب یا متوسط با فاند پیدا کنی پیشنهاد منم این هست، با توجه به اینکه میخوای ازدواج هم کنی، اما خب به این راحتی هم نیست دانشگاه پیدا کنی
10- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و بعدش برگردم برم خدمت سربازی
اینم میشه، بعد از برگشتن میتونی سربازی رو تا حدودی هم پپیچونی
11- برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
اینم شدنیه اگه کار پیدا کنی
12- برم خارج از کشور واسه ادامه تحصیل و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
اینم شدنیه اگه بتونی اپلای کنی
13- سایر موارد (تو نظرات بگید)
14- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و تحصیل در داخل
فکر کنم اینو بالا هم گفته بودی. آقاجون فکر درس و زن و بچه رو همزمان از ذهنت بنداز بیرون، و الا بعد از دکتری 1 قرون توو جیبت نمیمونه چون حین دکتری که نمیتونی 24 ساعته کار کنی، در حد شکم خودتون کار میکنی، پس بعدش عملاً جیبت خالی هست

15- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج و برنگردیم دیگه
16- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برگردیم
17- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برنگردیم
اینا هم هر 3 تا میشن به شرط اینکه بتونی بری


پی نوشت: آقا گول حرف خانم‌ها رو نخور که نفسشون از جای گرم بلند میشه. تو یه آقا پیدا کن که داره دکتری میخونه و ازدواج کرده و تو رو هم توصیه به این کار میکنه، من لال میشم و دیگه هم اینجا نمیام! خدا روزی رو میرسونه و کار خوب پیدا میشه و ... خودت میدونی که همش سرابه. یعنی احتمالاً بتونی یه کاری پیدا کنی که 5 سالی که دکنری میخونی امورات خودت و زنت بگذره اما بعده 5 سال میتونی اصلاً یه خونه برا خودت رهن کنی. اگه میخوای دنیا رو برا خودت جهنم کنی و توو جوانی پیر بشی، آره این کار رو بکن. من الان باید برم یه جایی، بعداً دقیق‌تر جواب میدم.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سربازی همزمان ازدواج و درگیری ذهنی برای امرار معاش پشت سرش خدا خودش قول داده اگه ازدواج کنی روزیتونو میرسونه یعنی حتی با فوق لیسانس یه کار عالی و با برکت پیدا میشه
همزمان با کارتون تحصیل هم میکنید ضمنا اونور هیچ خبری نیست آسمون خدا همه جا همین رنگه
بهترین دانشمندای نخبه داریم که اینجا موندن و زندگی کردن
آخه ما میخوایم زندگی کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم
شاد باش و از زندگیت همین الان لذت ببر و آینده رو با تلاش بسپار دست خودش

اینم نظریه، گرچه زیاد به اینجور چیزا معتقد نیستم ولی این نگرش واسه شخصی که صاحبش هست بسیار مفید هست، باعث آرامش ذهنیش میشه. کاش میتونستم اینجوری فک کنم ولی اینجوری تربیت نشدم
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- ادامه تحصیل و اخذ مدرک دکترا در داخل کشور و بعدش سربازی
2- برم سربازی و بعدش برم دنبال کار و ازدواج (ادامه تحصیل ندم)
3- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در داخل کشور
لازم نیست قبلش بری سربازی، میتونی همزمان با دکتری پروژه بگیری و حتی همون آموزشی رو هم حین دکتری بری، پس اینطوری 2 سال عمرت رو تلف کردی
4- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در خارج از کشور
5- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش کار
دو سال سربازی خانمت از کجا میخوره؟ گزینه‌ی 2 به این اولویت داره.
6- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در داخل کشور
ازدواج کنی یعنی اینکه حین تحصیل باید کار هم بکنی. حین تحصیل فوقش بتونی یه قرون برا بعد از تحصیل خودت جور کنی. اینطوری برا خودت جهنم درست میکنی، از من و هزار نفر دیگه بهت نصیحت، حالا خود دانی.
7- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در خارج از کشور
اول سربازی، بعد خواستی ازدواج کن و برو یا نرو
8- ازدواج بکنم و بعدش با همسرم برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم
بتونی کار پیدا کنی اوکیه، حالا برگردی یا برنگردی دست خودت
9- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و هرگز برنگردم
بتونی کار دانشگاه خوب یا متوسط با فاند پیدا کنی پیشنهاد منم این هست، با توجه به اینکه میخوای ازدواج هم کنی، اما خب به این راحتی هم نیست دانشگاه پیدا کنی
10- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و بعدش برگردم برم خدمت سربازی
اینم میشه، بعد از برگشتن میتونی سربازی رو تا حدودی هم پپیچونی
11- برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
اینم شدنیه اگه کار پیدا کنی
12- برم خارج از کشور واسه ادامه تحصیل و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
اینم شدنیه اگه بتونی اپلای کنی
13- سایر موارد (تو نظرات بگید)
14- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و تحصیل در داخل
فکر کنم اینو بالا هم گفته بودی. آقاجون فکر درس و زن و بچه رو همزمان از ذهنت بنداز بیرون، و الا بعد از دکتری 1 قرون توو جیبت نمیمونه چون حین دکتری که نمیتونی 24 ساعته کار کنی، در حد شکم خودتون کار میکنی، پس بعدش عملاً جیبت خالی هست

15- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج و برنگردیم دیگه
16- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برگردیم
17- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برنگردیم
اینا هم هر 3 تا میشن به شرط اینکه بتونی بری


پی نوشت: آقا گول حرف خانم‌ها رو نخور که نفسشون از جای گرم بلند میشه. تو یه آقا پیدا کن که داره دکتری میخونه و ازدواج کرده و تو رو هم توصیه به این کار میکنه، من لال میشم و دیگه هم اینجا نمیام! خدا روزی رو میرسونه و کار خوب پیدا میشه و ... خودت میدونی که همش سرابه. یعنی احتمالاً بتونی یه کاری پیدا کنی که 5 سالی که دکنری میخونی امورات خودت و زنت بگذره اما بعده 5 سال میتونی اصلاً یه خونه برا خودت رهن کنی. اگه میخوای دنیا رو برا خودت جهنم کنی و توو جوانی پیر بشی، آره این کار رو بکن. من الان باید برم یه جایی، بعداً دقیق‌تر جواب میدم.

مرسی، اگه قبل از سربازی ازدواج کنم دو حسن داره،اول اینکه سه ماه از خدمتم کم میشه، دوم اینکه تو شهر همسرم خدمت میکنم اینجوری میتونم بعد ساعت اداری بیام پیشش، دو سال سربازی رو واسه خودم شیرین کنم!
حین تحصیل میتونم پیمانکاری و ساخت و ساز کنم با داداشم اینجوری پول دربیارم.
اون که گفتی "میتونی همزمان با دکتری پروژه بگیری و حتی همون آموزشی رو هم حین دکتری بری" رو میشه بیشتر توضیح بدی، اطلاعات دقیق میخوام . مرسی
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
ایران موندن اشتبه محضه

من سال 81 کارام جور شد که برم بخاطر خانواده موندم الان مثل ................ پشیمونم

ولی من اصلا پشیمون نیستم.همون مدتی هم که بودم ، بره و برنگرده از بس که بد بود.بله ایران شاید یه جاهایی امکانات،برنامه ریزی و ثبات بعضی کشور های خارجی رو نداشته باشه.اما به قول راهینو به چه قیمتی! آدم تنها زجرشو میکشه.حتی اونی که ادعا میکنه من اصلاااااااا .....خیلیم عالییییه.خوش میگذره.هرچقدرم به ظاهر سرشو گرم کنه.چون اکثر ما ایرانیا واقعا عاطفی هستیم.

میلیارد ها پول و مدرک پست دکترا هم جبران کننده این آسیب روحی نیست.تازه اکثر کسایی که اونجا میرن نه به میلیاردها پولش میرسن،نه پست دکتراش.چون هزینه ها در کشور های پیشرفته فوق العاده بالاست.شاید با درآمد کمتر در ایران بمونن و پس انداز کنن،خیلی بیشتر واسشون بمونه.اونم نه با زجر روحی.(فقط ایرانه که طرف میتونه چند تا حساب بانکی و چند تا خونه و زمین همزمان داشته باشه و دولت هم هیچوقت نفهمه واقعا چقدر پول داره.چون اونجا همه چیزتو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص میکنه،بیشتر بشه.) به راحتی هم نمیتونن با یه شغل پر در آمد مشغول به کار شن.خیلیا ممکنه برن رستوران تی بکشن اما به خونواده هاشون بگن مدیر ارشد یه شرکتم!

اینجوری میشه که وقتی میرن اونجا تازه با واقعیت ها رو به رو میشن که تا وقتی ایران بودن،اصلا فکرشم نمیکردن.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی من اصلا پشیمون نیستم.همون مدتی هم که بودم ، بره و برنگرده از بس که بد بود.بله ایران شاید یه جاهایی امکانات،برنامه ریزی و ثبات بعضی کشور های خارجی رو نداشته باشه.اما به قول راهینو به چه قیمتی! آدم تنها زجرشو میکشه.حتی اونی که ادعا میکنه من اصلاااااااا .....خیلیم عالییییه.خوش میگذره.هرچقدرم به ظاهر سرشو گرم کنه.چون اکثر ما ایرانیا واقعا عاطفی هستیم.

میلیارد ها پول و مدرک پست دکترا هم جبران کننده این آسیب روحی نیست.تازه اکثر کسایی که اونجا میرن نه به میلیاردها پولش میرسن،نه پست دکتراش.چون هزینه ها در کشور های پیشرفته فوق العاده بالاست.شاید با درآمد کمتر در ایران بمونن و پس انداز کنن،خیلی بیشتر واسشون بمونه.اونم نه با زجر روحی.(فقط ایرانه که طرف میتونه چند تا حساب بانکی و چند تا خونه و زمین همزمان داشته باشه و دولت هم هیچوقت نفهمه واقعا چقدر پول داره.چون اونجا همه چیزتو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص میکنه،بیشتر بشه.) به راحتی هم نمیتونن با یه شغل پر در آمد مشغول به کار شن.خیلیا ممکنه برن رستوران تی بکشن اما به خونواده هاشون بگن مدیر ارشد یه شرکتم!

اینجوری میشه که وقتی میرن اونجا تازه با واقعیت ها رو به رو میشن که تا وقتی ایران بودن،اصلا فکرشم نمیکردن.

خب جالب بود، برام بگو کدوم کشور بودی؛ کدوم دانشگاه، حقوقت چطور بود، چه میکردی و ... لطفا اطلاعات دقیق بده ممنون میشم ازت.
البته تو یه دختری، ممکنه واست سخت بوده باشه.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلاممم.
چرا اصرار داری دکترا بگیری؟
مگه این هفتاد و خورده ای هزار عضو هیئت علمی که دکترا دارن واقعا دکترن؟
ph.d که ایشالا میخواید بگیرید معنیش رو میدونید؟
بعد دکترایی که با سازوکار تست زدن بدست میاد چه ارزشی میتونه داشته باشه.
به نظر من شما همون ارشد رو هم اشتباه کردید گرفتید.
شما بعد از دوره لیسانس حداقل 5 سال باید برید تمام آموخته هاتون رو ریکاوری کنید (همزمان با کار) و با توجه به مشکلات حرفه ای که داخلش کار میکنید و همچنین مطالعه خیلی از مواردی که تو دانشگاه امکانش نبود به یه طرح یا ایده ای برسید بعد برید تو ارشد روش کار کنید و بعنوان پایان نامه ارائه بدید. بعد دوباره چند سال کار کنید و با دکترین خودتون برید واسه گرفتن مدرکش.
وگرنه با این سیستم کنکور و تست زدن که دکتری معنی نداره.نگاه نکنید مد شده همه دکترا میگیرن.خیلیاشون نمیدونن اصلا دکتری یعنی چی.
بحث خارج از کشور هم اکثریت قریب به اتفاق اونایی که میرن خارج واسه تحصیل هدف اصلیشون چیز دیگست.خارج از اون هدف اصلیشون صرفا یه کارگر فنی به حساب میان در اونجا.مگر اینکه طرح و ایده خیلی متفاوت و کاربردی داشته باشن.
.
.
.
همه این کارارو بکنی یهو متوجه میشی به یه سنی رسیدی و بهترین سال های عمرت رو دنبال مدرک بودی.
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اینم نظریه، گرچه زیاد به اینجور چیزا معتقد نیستم ولی این نگرش واسه شخصی که صاحبش هست بسیار مفید هست، باعث آرامش ذهنیش میشه. کاش میتونستم اینجوری فک کنم ولی اینجوری تربیت نشدم

یه مثال ادواردو آنیلی که ببخشید اصلا مسلما ن تربیت نشده بود اما راهشو پیدا کرد آخه فقط نزدیکی به الله که منبع آرامشه ،آرامش میاره نه هیچ چیزه دیگه
یه نمونش این شخصیت که همه ی چیزایی رو که من و شما میخوایم داشته باشیمرو داشت اما دنبال حقیقت بود و فقط با پیداکردن حقیقت بود که به آرامش رسید

«ادواردو آنیلی» در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت. مادر وی «مارلا کاراچولو»، یک پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانهجات اتومبیلسازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.


علاوه بر اینها، چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهامداران اصلی آنها میباشند. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانههای ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام میبرند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است.

ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.

 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلاممم.
چرا اصرار داری دکترا بگیری؟
مگه این هفتاد و خورده ای هزار عضو هیئت علمی که دکترا دارن واقعا دکترن؟
ph.d که ایشالا میخواید بگیرید معنیش رو میدونید؟
بعد دکترایی که با سازوکار تست زدن بدست میاد چه ارزشی میتونه داشته باشه.
به نظر من شما همون ارشد رو هم اشتباه کردید گرفتید.
شما بعد از دوره لیسانس حداقل 5 سال باید برید تمام آموخته هاتون رو ریکاوری کنید (همزمان با کار) و با توجه به مشکلات حرفه ای که داخلش کار میکنید و همچنین مطالعه خیلی از مواردی که تو دانشگاه امکانش نبود به یه طرح یا ایده ای برسید بعد برید تو ارشد روش کار کنید و بعنوان پایان نامه ارائه بدید. بعد دوباره چند سال کار کنید و با دکترین خودتون برید واسه گرفتن مدرکش.
وگرنه با این سیستم کنکور و تست زدن که دکتری معنی نداره.نگاه نکنید مد شده همه دکترا میگیرن.خیلیاشون نمیدونن اصلا دکتری یعنی چی.
بحث خارج از کشور هم اکثریت قریب به اتفاق اونایی که میرن خارج واسه تحصیل هدف اصلیشون چیز دیگست.خارج از اون هدف اصلیشون صرفا یه کارگر فنی به حساب میان در اونجا.مگر اینکه طرح و ایده خیلی متفاوت و کاربردی داشته باشن.
.
.
.
همه این کارارو بکنی یهو متوجه میشی به یه سنی رسیدی و بهترین سال های عمرت رو دنبال مدرک بودی.

با شما موافقم

همه این کارارو بکنی یهو متوجه میشی به یه سنی رسیدی و بهترین سال های عمرت رو دنبال مدرک بودی.[/QUOTE]
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ولی من اصلا پشیمون نیستم.همون مدتی هم که بودم ، بره و برنگرده از بس که بد بود.بله ایران شاید یه جاهایی امکانات،برنامه ریزی و ثبات بعضی کشور های خارجی رو نداشته باشه.اما به قول راهینو به چه قیمتی! آدم تنها زجرشو میکشه.حتی اونی که ادعا میکنه من اصلاااااااا .....خیلیم عالییییه.خوش میگذره.هرچقدرم به ظاهر سرشو گرم کنه.چون اکثر ما ایرانیا واقعا عاطفی هستیم.

میلیارد ها پول و مدرک پست دکترا هم جبران کننده این آسیب روحی نیست.تازه اکثر کسایی که اونجا میرن نه به میلیاردها پولش میرسن،نه پست دکتراش.چون هزینه ها در کشور های پیشرفته فوق العاده بالاست.شاید با درآمد کمتر در ایران بمونن و پس انداز کنن،خیلی بیشتر واسشون بمونه.اونم نه با زجر روحی.(فقط ایرانه که طرف میتونه چند تا حساب بانکی و چند تا خونه و زمین همزمان داشته باشه و دولت هم هیچوقت نفهمه واقعا چقدر پول داره.چون اونجا همه چیزتو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص میکنه،بیشتر بشه.) به راحتی هم نمیتونن با یه شغل پر در آمد مشغول به کار شن.خیلیا ممکنه برن رستوران تی بکشن اما به خونواده هاشون بگن مدیر ارشد یه شرکتم!

اینجوری میشه که وقتی میرن اونجا تازه با واقعیت ها رو به رو میشن که تا وقتی ایران بودن،اصلا فکرشم نمیکردن.

مثل تصاویر صدا و سیما است از خارج :smile:


از قوم و خویشای کامران نجف زاده نیستی؟
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه مثال ادواردو آنیلی که ببخشید اصلا مسلما ن تربیت نشده بود اما راهشو پیدا کرد آخه فقط نزدیکی به الله که منبع آرامشه ،آرامش میاره نه هیچ چیزه دیگه
یه نمونش این شخصیت که همه ی چیزایی رو که من و شما میخوایم داشته باشیمرو داشت اما دنبال حقیقت بود و فقط با پیداکردن حقیقت بود که به آرامش رسید

«ادواردو آنیلی» در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت. مادر وی «مارلا کاراچولو»، یک پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانهجات اتومبیلسازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.


علاوه بر اینها، چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهامداران اصلی آنها میباشند. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانههای ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام میبرند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است.

ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.


باز این داستان تکراری

مشکل داشته طرف - دو بار به جرم حمل مواد مخدر گرفته بودنش ولی با نفوذ خانواده آزاد میشه

تعادل شخصیتی نداشته
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
باز این داستان تکراری

مشکل داشته طرف - دو بار به جرم حمل مواد مخدر گرفته بودنش ولی با نفوذ خانواده آزاد میشه

تعادل شخصیتی نداشته

شما خدتون سر صحنه حضور داشتی؟؟؟؟؟؟؟
آره هرکی یکمی هم بره طرف اسلام انگ بهش میچسبونن
همین خود ما الان تو دنیا تروریسم هستیم
این آقا تعادل روانی نداره یا اون بیغیرتایی که هر چی به مملکتشون و دینشون توهین کنند ککشون هم نمیگزه
نمیدونم بگم برادر یا خواهر اما اینقدر زود و بدون تحقیق قضاوت نکن مثلا شما قشر تحصیل کرده ی این جامعه هستید
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بنده از شروع کننده ی محترم بینهایت پوزش میخواهم
اما وظیفه ی خودم میدانم که از این برادر شهیدم دفاع کنم



حسین عبداللهی از صمیمی ترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به ادواردو از سوی خانواده اش را غیرقابل باور توصیف می کند. او می گوید: "ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم اقتصادی کرده بودند. به گونه ای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت." حسین می گوید: "یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیط سفر به ایران تهیه کنیم. کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمی توانم برای ادواردو بلیط بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته بود و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیط صادر کند."


خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. به همین منظور وی را در یک بیمارستان روانی بستری کردند که به گفته خود ادواردو همه اعضای آن یهودی بودند. ادواردو می ترسید که در آن تیمارستان وی را تحت درمان های شستشوی مغزی قرار دهند و حتی یک بار از آنجا فرار کرده بود.

ادوارد، جانشین بزرگترین سرمایه‌دار ایتالیا و فرزند آنیلی‌ها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمان‌های مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک می‌نمود؛ به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت می‌کرد، جنایت صهیونیست‌ها را در فلسطین اشغالی محکوم می‌نمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی می‌گرفت. وی نگران سوء‌قصد از سوی صهیونیست‌ها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آن‌ها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن جنایت را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد.» حتی او را به زور و به صورت پنهانی در بیمارستانی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوییس که همه پزشکان و پرستارانش یهودی بودند، بستری کرده بودند. سرانجام، همان‌گونه که خود ادواردو پیش‌بینی کرده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۷۹ در ماجرایی ساختگی و در سن ۴۶ سالگی او را به شهادت رساندند؛

وی در آن روز برای انجام کارهای روزانه خود از منزل خارج شده بود. پیش از بیرون رفتن، به آشپز خانواده سفارش غذای دلخواهش که از گوشت حلال بود، داد، اما ساعتی بعد پیکر بی‌جان او در کنار رودخانه و زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد. در آن روز، فرانکلینی، معاون شبکه حمل و نقل تورینو ساوونا، به هنگام گشت‌زنی روزانه‌اش، به فیات کرومای خاکستری ‌رنگی برخورد که روی پل رومانو بدون سرنشین پارک شده بود؛ چراغ راهنمای ماشین روشن بود و درها قفل نشده بودند. او ابتدا فکر می‌کند که خودرو دچار نقص فنی شده و راننده آن به تعمیرگاهی در همان نزدیکی رفته است، اما هنگامی که کارکنان تعمیرگاه از مراجعه چنین شخصی اظهار ناآگاهی می‌کنند، فرانکلینی پی می‌برد که باید اتفاق بدی افتاده باشد. وی به محل خودرو بازمی‌گردد و به آرامی از نرده‌های پل به پایین نگاه می‌کند. جسد مردی را در ارتفاع یک و نیم متری می‌بیند که با صورت بر روی زمین افتاده است. بی درنگ کلانتری محل را خبر می‌کند. ساعت ۱۱ ماموران کلانتری بالای سر جسد می‌رسند؛ چهره‌اش در اثر ضربه به سختی زخمی شده بود، ولی با کارتی که در جیب کتش بدست می‌آید، ادواردو شناسایی می‌شود. ظاهراً، مزدوران اسراییل وی را کشته و از روی پل به پایین پرت کرده بودند. دادرس پرونده بدون کالبدشکافی جسد، یک روز پس از جنایت، مرگ وی را خودکشی اعلام کرد و او را در آرامگاه آنیلی به خاک سپردند. موضوع مرگ وی تا چند روز در را‌س اخبار قرار گرفت و هزاران پایگاه اینترنتی، روزنامه و شبکه تلویزیونی درباره درگذشت او خبرهایی را پخش کردند. این رسانه‌ها، ادواردو را فردی حساس، گوشه‌گیر، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف کردند، اما در میان انبوه خبرهای پخش شده، خبری از انجمن اسلامی دانش آموختگان ایرانی در ایتالیا منتشر گردید که ادواردو را مسلمانی «شیعه انقلابی» معرفی می‌کرد و یادآور می‌شد که مزدوران صهیونیست وی را به شهادت رسانده‌اند. با وجود ارسال این خبر برای رسانه‌های گوناگون، هیچ‌کدام حتی اشاره‌ای هم به آن نکردند.




 

noosheen1

عضو جدید
سلاممم.
چرا اصرار داری دکترا بگیری؟
مگه این هفتاد و خورده ای هزار عضو هیئت علمی که دکترا دارن واقعا دکترن؟
ph.d که ایشالا میخواید بگیرید معنیش رو میدونید؟
بعد دکترایی که با سازوکار تست زدن بدست میاد چه ارزشی میتونه داشته باشه.
به نظر من شما همون ارشد رو هم اشتباه کردید گرفتید.
شما بعد از دوره لیسانس حداقل 5 سال باید برید تمام آموخته هاتون رو ریکاوری کنید (همزمان با کار) و با توجه به مشکلات حرفه ای که داخلش کار میکنید و همچنین مطالعه خیلی از مواردی که تو دانشگاه امکانش نبود به یه طرح یا ایده ای برسید بعد برید تو ارشد روش کار کنید و بعنوان پایان نامه ارائه بدید. بعد دوباره چند سال کار کنید و با دکترین خودتون برید واسه گرفتن مدرکش.
وگرنه با این سیستم کنکور و تست زدن که دکتری معنی نداره.نگاه نکنید مد شده همه دکترا میگیرن.خیلیاشون نمیدونن اصلا دکتری یعنی چی.
بحث خارج از کشور هم اکثریت قریب به اتفاق اونایی که میرن خارج واسه تحصیل هدف اصلیشون چیز دیگست.خارج از اون هدف اصلیشون صرفا یه کارگر فنی به حساب میان در اونجا.مگر اینکه طرح و ایده خیلی متفاوت و کاربردی داشته باشن.
.
.
.
همه این کارارو بکنی یهو متوجه میشی به یه سنی رسیدی و بهترین سال های عمرت رو دنبال مدرک بودی.
واقعا موافقم
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد و علت آن را استفاده بیش از حد از مواد مخدر اعلام کرد. اما دلایل روشنی وجود دارد که حاکی از قتل ادورادو است. در ادامه به ذکر این دلایل می ­پردازیم:

1) نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می­ کردند، ساعت ­ها گفت و گو می­ کرد تا آن­ها را از این کار بازدارد. دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خودش درباره یک مورد از تلاش ­های اینچنینی ادواردو می­ گوید: "در سفری که ادواردو به ایران داشت، با برادر یکی از دوستان ما که معتاد بود کلی صحبت کرد و خیلی تلاش کرد تا او را با منطق و استدلال از مصرف مواد مخدر منصرف کند." به هیچ وجه منطقی به نظر نمی­رسد که چنین فردی به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر خودکشی کند."

2) در اسلام خود کشی به شدت منع شده است. ادواردو شخصی به شدت آرمان­گرا بود که حتی مایل نبود برای کاستن از فشارها و تهدیدات، به صورت مصلحت­آمیز اعلام کند که از اسلام روی برگردانده است. هدف وی شناساندن اسلام به مردم ایتالیا و غربی­ها بود. چنین فردی چگونه می­تواند خودکشی کند؟ خودکشی اقدامی است که افراد بی­دین و کسانی که به آخر خط رسیده­اند، انجام می­دهند. این در حالی است که ادواردو به فردی کاملا معتقد تبدیل شده بود و هنوز در ابتدای راه بود و کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.

3) آشپز ادواردو می‎گوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سوال مطرح می­شود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچگونه مورد مشکوکی در میان صحبت های وی به چشم نمی خورد و وی کاملا عادی صحبت می کرد. همچنین ادواردو هیچگونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.

4) حسین عبداللهی با اشاره به برنامه های بلندمدت ادواردو می گوید: "ادواردو می گفت می خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم." محمد عبداللهی نیز می گوید: "یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی اسرائیل را به زبان ایتالیایی می خواندیم. ادواردو به من گفت می خواهد زبان عربی را فرابگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه های بلندمدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.

5) مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ­ گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبد شکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه­ ها خبر خودکشی پسر رئیس کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ گونه تحقیقی مهیا نباشد.

6) پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه­ های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچ­وجه بازتاب داده نمی­شد. در حالی که خانواده آنیلی یکی از بزرگترین خانواده­ های ایتالیا است و کوچکترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می­ شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت­ ها و زندگی وی جمع ­آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.

7) چند سال پس از قتل ادواردو، یکی از دوستان بسیار نزدیک وی به نام لوکا کائتانی لواتلی نیز با همین سناریو به قتل رسید. او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران شیعه شده بود. لوکا نیز یکی از نجیب زادگان ایتالیایی بود. پدر لوکا به سلطان شراب ایتالیا معروف بود و خانوده­اش از سرشناس­ترین خانواده­های این کشور به حساب می­آمدند. با توجه به سرنوشت مشابه او با ادواردو، به نظر می­رسد تاکتیک "خودکشی سازی" یکی از تاکتیک­ های اصلی برای از بین بردن چنین جوانانی است که حاضر نیستند در جهالت باقی بمانند.

8) دکتر مارکو باوا یکی از دوستان صمیمی ادواردو بود که به نحوه زسیدگی به پرونده ادواردو اعتراض کرد. وی در سال 2001 نامه ای به شورای عالی قضایی ایتالیا نوشت و در آن ضمن انتقاد از فرآیند رسیدگی به پرونده ادواردو، علت عدم استفاده از آدمک انسانی برای بازسازی صحنه خودکشی را جویا شد. به عقیده وی شواهد موجود درباره لباس ها و کفش ادواردو، خودکشی را تایید نمی کنند. وی همچنین عدم انجام کالبدشکافی را غیرقابل قبول خوانده بود.

مجددا از شروع کننده ی محترم mohandese.motefakker
پوزش میطلبم


 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی، اگه قبل از سربازی ازدواج کنم دو حسن داره،اول اینکه سه ماه از خدمتم کم میشه، دوم اینکه تو شهر همسرم خدمت میکنم اینجوری میتونم بعد ساعت اداری بیام پیشش، دو سال سربازی رو واسه خودم شیرین کنم!
حین تحصیل میتونم پیمانکاری و ساخت و ساز کنم با داداشم اینجوری پول دربیارم.
اون که گفتی "میتونی همزمان با دکتری پروژه بگیری و حتی همون آموزشی رو هم حین دکتری بری" رو میشه بیشتر توضیح بدی، اطلاعات دقیق میخوام . مرسی

بعد از ساعت اداری باید بری کار کنی، نه اینکه بیای پیشش. مگه اینکه نامزد بشین و دوماد سر خونه.
اون حرفم رو هم کلاً بیخیال شو، راستش رو بگم توو شما انگیزه‌ی دکتری خوندن نمی‌بینم، آدمی دکتری میخونه که به علم علاقه داشته باشه و طول تحصیل‌اش هم این رو نشون داده باشه.

ولی من اصلا پشیمون نیستم.همون مدتی هم که بودم ، بره و برنگرده از بس که بد بود.بله ایران شاید یه جاهایی امکانات،برنامه ریزی و ثبات بعضی کشور های خارجی رو نداشته باشه.اما به قول راهینو به چه قیمتی! آدم تنها زجرشو میکشه.حتی اونی که ادعا میکنه من اصلاااااااا .....خیلیم عالییییه.خوش میگذره.هرچقدرم به ظاهر سرشو گرم کنه.چون اکثر ما ایرانیا واقعا عاطفی هستیم.

میلیارد ها پول و مدرک پست دکترا هم جبران کننده این آسیب روحی نیست.تازه اکثر کسایی که اونجا میرن نه به میلیاردها پولش میرسن،نه پست دکتراش.چون هزینه ها در کشور های پیشرفته فوق العاده بالاست.شاید با درآمد کمتر در ایران بمونن و پس انداز کنن،خیلی بیشتر واسشون بمونه.اونم نه با زجر روحی.(فقط ایرانه که طرف میتونه چند تا حساب بانکی و چند تا خونه و زمین همزمان داشته باشه و دولت هم هیچوقت نفهمه واقعا چقدر پول داره.چون اونجا همه چیزتو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص میکنه،بیشتر بشه.) به راحتی هم نمیتونن با یه شغل پر در آمد مشغول به کار شن.خیلیا ممکنه برن رستوران تی بکشن اما به خونواده هاشون بگن مدیر ارشد یه شرکتم!
اینجوری میشه که وقتی میرن اونجا تازه با واقعیت ها رو به رو میشن که تا وقتی ایران بودن،اصلا فکرشم نمیکردن.

هزینه بالا هست، درآمد هم بالا هست، نسبت درآمد به هزینه‌ی یک مهندس هم خیلی بیشتر از ایران هست (یک مهندس مثلاً کامپیوتر تا سالی 100,000 دلار و بیشتر هم حقوق داره که بیست درصدش بابت مالیات بره و ماکزیمم 30 هزار تا هم خرج سالیانه‌ش بشه، سالی 40 تا 50 هزار براش میمونه که با پول ایران میشه حدود 120 تا 170 میلیون). یعنی بعد از 10 سال میتونه توو بهترین جای آمریکا خونه بخره و بعد از یک سال بهترین ماشین رو بخره.
در مورد اینکه هم توو رستوران کار میکنه بله ممکنه. مهندس داریم تا مهندس. اینجا هم مهندسی داریم که مجبوره آخرش بره سر ساختمون کار کنه (سر ساختمون کار کردن آر نیست، منتهی مناسب درسی که خونده نیست). بستگی به مدرک و رزومه و جربزه‌ی خود شخص هم داره.
این حرفی هم که "همه چیز رو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص کرده بیشتر بشه" قسمت دومش اشتباه هست دولت بله حساب کتاب همه چیز رو داره و اگه دارایی‌ت از یه حدی بیشتر بشه یا پول گنده یهو به حسابت میرسه، چک می‌کنند ببینند چه خبره اما شما از راه قانونی N میلیارد در بیار و مالیاتش رو هم بده، بعد برو برا خودت یه جزیره بخر، کسی کاری به کارت نداره.
در مورد مشکلات روحی، این مشکلات بالقوه هستند ولی خوب بحث عاطفی بودن و ... رو کامل موافقم اما نرخ جمعیتی که میرن رو با نرخ بازگشتی‌ها مقایسه کنیم، حتماً یه صرفه‌ای میکنه که می‌مونند، مخصوصاً کسی که ازدواج کرده و رفته باشه و همسرش هم پایه باشه به نظرم دلیلی به موندن و سرطان گرفتن توو تهران و ... وجود نداره.

سلاممم.
چرا اصرار داری دکترا بگیری؟
مگه این هفتاد و خورده ای هزار عضو هیئت علمی که دکترا دارن واقعا دکترن؟
ph.d که ایشالا میخواید بگیرید معنیش رو میدونید؟
بعد دکترایی که با سازوکار تست زدن بدست میاد چه ارزشی میتونه داشته باشه.
به نظر من شما همون ارشد رو هم اشتباه کردید گرفتید.
شما بعد از دوره لیسانس حداقل 5 سال باید برید تمام آموخته هاتون رو ریکاوری کنید (همزمان با کار) و با توجه به مشکلات حرفه ای که داخلش کار میکنید و همچنین مطالعه خیلی از مواردی که تو دانشگاه امکانش نبود به یه طرح یا ایده ای برسید بعد برید تو ارشد روش کار کنید و بعنوان پایان نامه ارائه بدید. بعد دوباره چند سال کار کنید و با دکترین خودتون برید واسه گرفتن مدرکش.
وگرنه با این سیستم کنکور و تست زدن که دکتری معنی نداره.نگاه نکنید مد شده همه دکترا میگیرن.خیلیاشون نمیدونن اصلا دکتری یعنی چی.
بحث خارج از کشور هم اکثریت قریب به اتفاق اونایی که میرن خارج واسه تحصیل هدف اصلیشون چیز دیگست.خارج از اون هدف اصلیشون صرفا یه کارگر فنی به حساب میان در اونجا.مگر اینکه طرح و ایده خیلی متفاوت و کاربردی داشته باشن.
همه این کارارو بکنی یهو متوجه میشی به یه سنی رسیدی و بهترین سال های عمرت رو دنبال مدرک بودی.

خب اینکه اینجا فله‌ای دکتری میدن دلیل نمیشه که کسی دکتری یا ارشد نخونه. اینی که شما میگید شاید خوب باشه (به این دلیل میگم شاید که بعد از 5 سال سواد آکادمیک آدم فراموش بشه تا حدودی)، اما خیلی ایده‌آل هست. بقیه‌ی جاها هم تقریباً همینطوری مستقیم کارشناسی میخونند و بعد ارشد و بعد دکتری؛ اونا هم کم و بیش بیشتر آکادمیک هست و مسائل صنعتی رو وارد دروس نمیکنند، پس اینکه دکتری‌های ما آبکی هست یا صنعت ما عقب افتاده هست رو علتش رو در جای دیگه‌ای باید ببینیم، اون هم از نظر من تنبلی و مدیریت نامناسب (تخصیص کارها به افراد ناکاربلد) و نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه هست. مباحث آکادمیک و تئوری جای خودش، به جای اون 40 واحد درس چرت و پرت دوران کارشناسی میتونند 40 واحد درس ارتباط با صنعت بذارند و صنایع رو هم مجاب کنند. توو دکتری هم در کنار مقالات که برای رشد علمی لازم هست، جلسات ارتباط با صنعت بذارند که هم دانشجوها یه نونی داشته باشند، هم صنعتمون جلو بره. و الا تا وقتی حرف دانشجو رو قبول ندارند (کافیه به شرکت‌های دولتی و نیمه خصوصی سری بزنید) هر چی هم داد بزنیم به جایی نمیرسه.

خلاصه‌ی حرفام اینکه اگه ارتباط بین صنایع و دانشگاه به وجود بیاد، حتی به خاطر پولش هم که شده دانشجوها دست به کار میشن و حداقلش اینه که خودشون رو میتونند نشون بدن و بعداً همونجا کار کنند. این وجود نداره و الان شرکت‌های دانش‌بنیان دارن جور این عدم ارتباط رو میکشند که بانی و موسس اونها هم خود دانشجوها هستند. پس اینطوری نیست که کسی که درس میخونه علاقه‌ای به کار نداشته باشه یا کار بلد نباشه.
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کلا از من نصیحت : هر کاری می خایی بکن ولی ایران ازدواج نکن یعنی زن کافر اجنوی بگیری اونجا تو زندگی این خیلی موفق تر میشی تا با یه دکتر ایرانی ازدواج کنی.

تا موفقیت از نظر دوستان چی باشه ....
زن کافر اجنوی نه اجنبی .....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی بمیرم تو چقدر مشغله فکری دارییییییییییی
پیرمیشی پسرم
خخخخخخخ

ب نظرم بری مشاوره بهتره تا بخای ازاینجا راهنمایی بگیری

البته بچه های اینجاهم خوب بلدن راهنمایی کنن ولی مشاوره بهتره

2- برم سربازی و بعدش برم دنبال کار و ازدواج (ادامه تحصیل ندم)
ب نظرمن کارت ازهمه چ واجب تره البته بعداز سربازیت


امیدوارم بهترین و خیرترین راه رو انتخاب کنی

موفق باشی
یاعلی
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
خب اینکه اینجا فله‌ای دکتری میدن دلیل نمیشه که کسی دکتری یا ارشد نخونه. اینی که شما میگید شاید خوب باشه (به این دلیل میگم شاید که بعد از 5 سال سواد آکادمیک آدم فراموش بشه تا حدودی)، اما خیلی ایده‌آل هست. بقیه‌ی جاها هم تقریباً همینطوری مستقیم کارشناسی میخونند و بعد ارشد و بعد دکتری؛ اونا هم کم و بیش بیشتر آکادمیک هست و مسائل صنعتی رو وارد دروس نمیکنند، پس اینکه دکتری‌های ما آبکی هست یا صنعت ما عقب افتاده هست رو علتش رو در جای دیگه‌ای باید ببینیم، اون هم از نظر من تنبلی و مدیریت نامناسب (تخصیص کارها به افراد ناکاربلد) و نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه هست. مباحث آکادمیک و تئوری جای خودش، به جای اون 40 واحد درس چرت و پرت دوران کارشناسی میتونند 40 واحد درس ارتباط با صنعت بذارند و صنایع رو هم مجاب کنند. توو دکتری هم در کنار مقالات که برای رشد علمی لازم هست، جلسات ارتباط با صنعت بذارند که هم دانشجوها یه نونی داشته باشند، هم صنعتمون جلو بره. و الا تا وقتی حرف دانشجو رو قبول ندارند (کافیه به شرکت‌های دولتی و نیمه خصوصی سری بزنید) هر چی هم داد بزنیم به جایی نمیرسه.

خلاصه‌ی حرفام اینکه اگه ارتباط بین صنایع و دانشگاه به وجود بیاد، حتی به خاطر پولش هم که شده دانشجوها دست به کار میشن و حداقلش اینه که خودشون رو میتونند نشون بدن و بعداً همونجا کار کنند. این وجود نداره و الان شرکت‌های دانش‌بنیان دارن جور این عدم ارتباط رو میکشند که بانی و موسس اونها هم خود دانشجوها هستند. پس اینطوری نیست که کسی که درس میخونه علاقه‌ای به کار نداشته باشه یا کار بلد نباشه.[/QUOTE]
سلامممم.
من نگفتم کسی دنبال ارشد یا دکتری نره.ولی باید اون فلسفه دکتری رو بدونیم.عنوان ph.d که مخفف فیلاسوفی آف دکتریته به این معناست که کسی که دکتری میگیره سیر از اعتباریات تا نتیجه رو میدونه.حالا نه اینکه هر کی دکتری گرفته اینو نمیدونه ولی تعدادشون خیلی کمه.
دور از واقعیت نیست.
بعد بحث صرفا بحث رشته های صنعتی نیست.کشورهای توسعه یافته حاصل دانش آموختگان علوم انسانیه نه رشته های صنعتی.
اشکالی نداره 4 مهندس از بیرون وارد کشور بکنی مثلا برات سد یا ماشین بسازن(دارم الویت بندی هارو میگما نه اینکه این خوب باشه) ولی خیلی ایراد داره که از اون ور اقتصاد دان و حقوقدان و ... بیاریم.
خیلی از ایده هایی که دانشجوها تو همین رشته های صنعتی دارن تو همون دانشگاه باید پخته بشه.شرکت های بزرگ صنعتی دنبال سود خودشون هستن و براشون ریسکه که ایده جدیدی رو بخوان صنعتی کنن....شاید بگید مشکل همینه ولی شما هم جای اونا باشید همین کارو میکنید.
بله تو رشته های صنعتی این مسئله خیلی مهمه.رشته ما هم همینطوره ولی اینم یه ایده آله دیگه.ولی زمانی که این امکان فراهم نباشه دلیل بر فرار کردن از کشور نمیشه.شما به عنوان یه آدم معمولی میرید تو صنعت مشکلاتش رو خودتون میفهمید بعد ایده ای که در شما بوجود میاد رو میبرید تو دانشگاه تو مقطع ارشد و دکتری تئوریزه میکنید.
شما وقتی میرید با یه مهندس باتجره بالای 60 سال صحبت میکنید کوهی از ایده ست.ارتباط بین دانشگاه و صنعت این که فقط صنعت دانشگاه رو تحویل بگیره.دانشگاه هم باید از دل صنعت خیلی از مشکلاتش رو حل کنه.
این قضیه که تو رشته های علوم انسانی اسف باره.اقتصاد و جامعه شناسی و خیلی رشته های دیگه ،دکتر هاشون صرفا یه سری تحلیل کننده و ضبط صدا هستن.
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
بعد از ساعت اداری باید بری کار کنی، نه اینکه بیای پیشش. مگه اینکه نامزد بشین و دوماد سر خونه.
اون حرفم رو هم کلاً بیخیال شو، راستش رو بگم توو شما انگیزه‌ی دکتری خوندن نمی‌بینم، آدمی دکتری میخونه که به علم علاقه داشته باشه و طول تحصیل‌اش هم این رو نشون داده باشه.



هزینه بالا هست، درآمد هم بالا هست، نسبت درآمد به هزینه‌ی یک مهندس هم خیلی بیشتر از ایران هست (یک مهندس مثلاً کامپیوتر تا سالی 100,000 دلار و بیشتر هم حقوق داره که بیست درصدش بابت مالیات بره و ماکزیمم 30 هزار تا هم خرج سالیانه‌ش بشه، سالی 40 تا 50 هزار براش میمونه که با پول ایران میشه حدود 120 تا 170 میلیون). یعنی بعد از 10 سال میتونه توو بهترین جای آمریکا خونه بخره و بعد از یک سال بهترین ماشین رو بخره.
در مورد اینکه هم توو رستوران کار میکنه بله ممکنه. مهندس داریم تا مهندس. اینجا هم مهندسی داریم که مجبوره آخرش بره سر ساختمون کار کنه (سر ساختمون کار کردن آر نیست، منتهی مناسب درسی که خونده نیست). بستگی به مدرک و رزومه و جربزه‌ی خود شخص هم داره.
این حرفی هم که "همه چیز رو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص کرده بیشتر بشه" قسمت دومش اشتباه هست دولت بله حساب کتاب همه چیز رو داره و اگه دارایی‌ت از یه حدی بیشتر بشه یا پول گنده یهو به حسابت میرسه، چک می‌کنند ببینند چه خبره اما شما از راه قانونی N میلیارد در بیار و مالیاتش رو هم بده، بعد برو برا خودت یه جزیره بخر، کسی کاری به کارت نداره.
در مورد مشکلات روحی، این مشکلات بالقوه هستند ولی خوب بحث عاطفی بودن و ... رو کامل موافقم اما نرخ جمعیتی که میرن رو با نرخ بازگشتی‌ها مقایسه کنیم، حتماً یه صرفه‌ای میکنه که می‌مونند، مخصوصاً کسی که ازدواج کرده و رفته باشه و همسرش هم پایه باشه به نظرم دلیلی به موندن و سرطان گرفتن توو تهران و ... وجود نداره.



خب اینکه اینجا فله‌ای دکتری میدن دلیل نمیشه که کسی دکتری یا ارشد نخونه. اینی که شما میگید شاید خوب باشه (به این دلیل میگم شاید که بعد از 5 سال سواد آکادمیک آدم فراموش بشه تا حدودی)، اما خیلی ایده‌آل هست. بقیه‌ی جاها هم تقریباً همینطوری مستقیم کارشناسی میخونند و بعد ارشد و بعد دکتری؛ اونا هم کم و بیش بیشتر آکادمیک هست و مسائل صنعتی رو وارد دروس نمیکنند، پس اینکه دکتری‌های ما آبکی هست یا صنعت ما عقب افتاده هست رو علتش رو در جای دیگه‌ای باید ببینیم، اون هم از نظر من تنبلی و مدیریت نامناسب (تخصیص کارها به افراد ناکاربلد) و نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه هست. مباحث آکادمیک و تئوری جای خودش، به جای اون 40 واحد درس چرت و پرت دوران کارشناسی میتونند 40 واحد درس ارتباط با صنعت بذارند و صنایع رو هم مجاب کنند. توو دکتری هم در کنار مقالات که برای رشد علمی لازم هست، جلسات ارتباط با صنعت بذارند که هم دانشجوها یه نونی داشته باشند، هم صنعتمون جلو بره. و الا تا وقتی حرف دانشجو رو قبول ندارند (کافیه به شرکت‌های دولتی و نیمه خصوصی سری بزنید) هر چی هم داد بزنیم به جایی نمیرسه.

خلاصه‌ی حرفام اینکه اگه ارتباط بین صنایع و دانشگاه به وجود بیاد، حتی به خاطر پولش هم که شده دانشجوها دست به کار میشن و حداقلش اینه که خودشون رو میتونند نشون بدن و بعداً همونجا کار کنند. این وجود نداره و الان شرکت‌های دانش‌بنیان دارن جور این عدم ارتباط رو میکشند که بانی و موسس اونها هم خود دانشجوها هستند. پس اینطوری نیست که کسی که درس میخونه علاقه‌ای به کار نداشته باشه یا کار بلد نباشه.
سالی 100 هزار دلار؟!یعنی ماهی تقریبا 8330 دلار.اونوقت واسه یه دانشجویی که تازه رفته؟اینجوری باشه که اصلا نیاز به هیچ سرمایه قبلی واسه رفتن نداره،انقدر در آمدش بالاست که میتونه یه چیزی دستی هم واسه خونوادش بفرسته!ما که هرکیو دیدیم خواست بچشو بفرسته طفلک با کلی هزینه و خرج پس اندازش به زورو ضربی فرستاد.بعدشم هر دو سه ماه یه بار پول میفرسته.شاید یکی مثه پسر عموی خودم تازه الان بعد حدود 7 سال که از کانادا رفتنش میگذره مشغول به کار شده و مثه سابق محتاج پول باباش نیست.تازه اونم تا جایی که من اطلاع دارم،خونه و ماشین نداره.الان دکترا میخونه.هزینه ای هم که کرد،فوق العاده زیاد بود.من عددو رقمشو دقیق ندارم اما میدونم اگر ایران میموند،با اون پول حداقل میتونست یه خونه و ماشین اینجا بخره.
این چیزایی که شما میگین،خیلی رویاییه.هرکی بشنوه لحظه ای درنگ نمیکنه واسه رفتن.درسته که نظم،شفافیت کار و نظارت دولت در اونجا قابل مقایسه با ایران نیست اما مالیات 20%ای حداقلشه.بسته به میزان در آمد و نوع شغل ممکنه کسی تا 70% حقوقش هم مالیات بده.
 

Similar threads

بالا