............شــــــــــــــــــ ـــرح منــــــــــــاجـــــــــ ــــــــــــات شعبــــــــــــــــــــــ ـانیه.......................

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
اِلهی اِنْ حَطَّتْنیِ الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقینُ اِلی کَرَمِ عَطْفِک.
معبودِ من! اگر گناهانم، مرا از اوجِ مکارم لطفت به حضیضِ بی آبروییم فروافکند، سروش یقین، مرا به کرم عطوفتت، آگهی و نوید می دهد.

خطر گناه و گوهر یقین از مسائلی است که در این فراز بدان توجه شدهاست.
«اِلهی اِنْ حَطَّتْنی...».
«گناه و اثر سوء آن در زندگی آدمی»

ارتکاب گناهان، آثار سویی بر زندگی آدمی به جای می گذارد؛ به همین سبب،آیات و روایات، همواره خطرات آنها را گوشزد نموده و انسان ها را از انجام آنهابر حذر می دارند. قرآن می فرماید:
وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْاِثْمِ وَ باطِنَهُ اِنَّ الَّذینَ یَکسِبُونَ الْاِثْمَ یَسیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ.(انعام: 120)
گناه را، چه آشکار و چه پنهان، ترک کنید. آنان که مرتکب گناه می شوند، بهسزایِ اعمالِ خود خواهند رسید.


امام علی علیه السلام نیز فرموده است:
اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النّارِ.[SUP](191)[/SUP]
بدانید که گناهان، همچون اسبان چموشی هستند که گناهکاران بر آنها نشسته ولگام هایشان را رها کرده اند و در نتیجه، گناهان، آنان را در آتش فرو می افکند.

همچنین امام کاظم علیه السلام می فرماید:
اِنَّ الْعُقَلاءَ تَرَکُوا فُضُولَ الدُّنْیا فَکَیْفَ الذُّنُوبُ؟! وَ تَرْکُ الدُّنْیا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْکُالذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ.[SUP](192)[/SUP]
همانا خردمندان، فزونی دنیا را که بدان نیاز ندارند رها کردند، چه رسد به گناهان! در حالی که ترک دنیا، فضیلت و ارزش است ولی ترک گناهان واجب است.


گناهان، آثار نامطلوبی بر روح آدمی باقی می گذارند. ولی در عین حال که آدمی به واسطه لغزش ها، در چاه تباهی فرو می افتد، ریسمان های آویزانی نیز ازطرف پروردگار، در فرا دست آدمیان نهاده شده است، تا آنکه خود را به آنهاآویخته، از حضیض رها شده و به اوج در آید:

زلفش رسنی نهاده در راه
تا هر که فتد در آرد از چاه

از جمله آن طناب ها که مناجات کننده بر آن چنگ زده است تا از انحطاط حاصل از معاصی، نجات یافته و به اوجِ معنویت ره یابد، طنابِ «یقین به کَرَم پروردگار» می باشد.


«فَقَدْ نَبَّهتِنی الْیَقین...».

گوهر یقین
برای آن کس که به کرم و لطف پروردگارش شک دارد، بهره و نصیبی از این خوان گسترده الهی نخواهد بود. باید دانست فیض و رحمت خداوندی بر قلب متزلزل و لرزان، مستقر نخواهد شد و تا قلب آدمی از ثبات یقین برخوردار نگردد،سیمرغ عنایات گسترده الهی بر آن جلوس نخواهد نمود.

قرآن کریم، «یقین» را یکی از صفات رهبری و امامت دانسته و در مقامِ اهتمام به آن چنین می فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون؛برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت کنند، بدان سبب که شکیبابودند و به آیاتِ ما یقین داشتند». (سجده: 24)

امام علی علیه السلام درباره اهمیت «یقین» می فرماید: «لَمْ یُعْطَ اَحدٌ مِثْلَ الْیَقینِ بَعْدَ الْمُعافاةِ،وَ لا اَشَدَّ مِنَ الرّیبَةِ بَعْدَ الْکُفْرِ؛ پس از عافیت، چیزی برتر از یقین، به کسی عطا نشده است و بعداز کفر، چیزی بدتر از شک به کسی داده نشده است».[SUP](193)
[/SUP]
و همچنین فرمود: «نَوْمٌ عَلی یَقینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلاةٍ فی شَکٍ؛ خوابی که با یقین همراه گردد،بهتر از نمازی است که با شک و تردید توأم باشد».[SUP](194)
[/SUP]پروردگارا! اگر دل های ما به واسطه لغزش ها، در چاه انحطاط گرفتار آمد،یقینمان به رحمت وسیع و بی کرانت را موجب رهایی مان قرار ده، و بهره ما را ازگوهر یقین، روز به روز افزون فرما!
...........................................

165. غررالحکم و درر الکلم، ج 2، ص 189.

166. همان، ص 424.
167. همان، ج 6، ص 126.
178. میبدی، کشف الاسرار، ج 5، ص 94.181. تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 706.

182. امام خمینی، آداب الصّلوة، صص 167 و 168.
183. تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 357.

185. غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 379.

186. میزان الحکمة، ج 7، ص 3403.

189. سفینة البحار، ج 4، ص 742 (ماده وَکَل).190. در اینکه آن مردی که دو جامه سفید در بر داشت که بوده است، مرحوم شیخ عباس قمی در همانکتاب، ص 743 نقل می نماید که ظاهرا آن مرد یا فرشته ای بوده است که به صورت بشر ظهور یافت، و یااز پیامبرانی چون خضر و یا الیاس بوده است.
191. بحارالانوار، ج 78، ص 3.
192. همان، ص 301.
193. میزان الحکمه، ج 14، ص 7168.
194. غُرَرْ الْحِکَمْ وَ دُرَدُ الْکَلم،ج 6، ص 170


قسمت بیست و هفتم
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اِلهی اِنْ اَنامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الْاِسْتِعْدادِ لِلِقائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنیِ الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائک.
و معبودِ من! اگر غفلت، مرا از آمادگیِ دیدار تو بازداشت و بخوابِ غرور،مبتلی ساخت، در مقابل، معرفت به نعمت هایِ کرامتت بیدارم نمود.

بار دیگر خطر غفلت مورد توجه قرار گرفته و نسبت به اینکه می تواند آدمی را از ره یابی به دیدار خداوند باز دارد، هشدار داده شده است.

علی علیه السلام می فرماید:
فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ اَیّامِکُمْ وَ اصْبِرُوا لَها اَنْفُسَکُمْ، فَاِنَّها قَلیلٌ فی کَثیرِ الْاَیّامِ الَّتیتَکُونُ مِنْکُمْ فیهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ.[SUP](199)[/SUP]
باقیمانده ایام عمر خود را دریابید و جان های خود را برای آنها شکیبا سازید،زیرا این چند روزه، در مقابل روزهای بسیاری که در غفلت و رویگردانی ازپند و اندرز گذرانیده اید اندک است.


قسمت بیست و هشتم

اِلهی اِنْ دَعانی اِلَی النّارِ عَظیمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانی اِلَی الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِک.
معبودمن! اگر کیفر عظیم تو، مرا به آتش می خواند، پاداش سرشارت مرا به سوی بهشت فرا می خواند.

آدمی گناه می کند و در نتیجه، عقوبت پروردگار، او را به سمت آتش سوقمی دهد. همچنین عمل ثواب و کار نیک نیز انجام می دهد، در نتیجه، رحمت خداوند، او را به سوی بهشت سیر می دهد. ولی غلبه نهایی با کدام است و کدامیک، گوی سبقت را از دیگری می رباید؟


قسمت بیست و نهم
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اِلهی فَلَکَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْکَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنی مِمَّنْ یُدیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَلا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ.
معبود من! فقط از تو مسئلت می نمایم و تنها به سویِ تو، ابتهال و زاری واشتیاق دارم، و از تو می خواهم که صلوات و درود بر محمد و آلش فرستی ومرا از آنانی قرار دهی که همواره به یادِ تواند، و هرگز با تو پیمان شکنی نکنندو از شکر و سپاست لحظه ای غفلت نمی ورزند و هیچ گاه فرمانت را سبکنمی شمرند.

دوام ذکر، وفای به عهد، عدم غفلت از شکر پروردگار عالم و عدم سبک انگاشتن امرخداوند که در این فراز از مناجات ذکر گردید از موارد مورد بحث در این قسمت می باشد.
« ... وَ اَنْ تَجْعَلَنی مِمَّنْ یُدیمُ ذِکْرَکَ»

تقاضای توفیق در ذکر دائم

آنچه در این عبارت از مناجات، از خداوند مسئلت شده است، توفیق در دوام ذکر استنه اصل ذکر. یعنی از خداوند تقاضا شده است ذکر او را گاه گاه قرار ندهد، بلکه همواره به یاد پروردگار باشد، که این امر، سخت تر و مشکل تر از توفیق در اصل ذکر می باشد،زیرا بسیاری از آدمیان، اهل ذکر هستند ولی موفق به ذکر مدام نمی باشند و طبیعی استکه نتیجه و ثمره کامل در سایه ذکر دائم نصیب آدمی می گردد، نه ذکر پراکنده.

امام باقر علیه السلام می فرماید:
ثَلاثٌ مِنْ اَشَدِّ ما عَمِلَ الْعِبادُ؛ اِنْصافُ الْمَرْئِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ مُواساةُ الْاَخ، وَ ذِکْرُ اللّهِعَلی کُلِّ حالٍ، وَ هُوَ اَنْ یَذْکُرَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ، یَهِمُّ بِها فَیَحُولُ ذِکْرُ اللّهِبَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ، وَ هُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْطائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف: 201)
سه چیز از شدیدترین و سخت ترین اعمالی است که بندگان انجام می دهند:انصاف داشتن، و رعایت مواسات و برابری با یکدیگر، و سومی، همواره بهیاد خداوند بودن است. و مقصود از ذکر دائم این است که هرگاه آدمی درمعرض گناهی قرار می گیرد، نسبت به ترک آن اهتمام ورزد و به به یاد خداافتد و در نتیجه، این یاد خدا، بین او و معصیت جدایی افکند. و این همان قولخداوند عز و جل است که می فرماید:
آنها که اهل تقوایند، هنگامی که طواف کننده ای از طایفه شیطان، برایوسوسه در ارتکاب گناه به آنها نزدیک گردد، متذکر شده و به یاد خداوند میافتند، و در نتیجه به برکت یاد خداوند، بینا شده و از گناه، اجتناب می ورزند.


حکایت

شیخ ابوسعید ابوالخیر را گفتند: فلان کس بر روی آب، راه می رود! شیخ گفت:امری سهل است که وزغ نیز، بر روی آب می برود. شیخ را گفتند: فلان کس در هوا می پرد! شیخ گفت: عجیب نباشد که مگسی نیز در هوا بپرد.
او را گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود! شیخ گفت:
شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را قیمتینیست. مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بِخُسبد و با خلق، داد و ستدکند و با آنها درآمیزد، اما همواره به یاد خدا باشد و یک لحظه از او غافل نباشد.[SUP](204)
[/SUP]


یکی از رموز موفقیت آدمی و رسیدن به مقصودِ مورد نظر، مداومت در انجام اعمال می باشد یعنی مهم نیست که عمل او ـ همانند ذکر ـ اندک باشد، بلکه آنچه اهمیت دارد آن است که همین اندک را ادامه دهد و از آن دست نکشد تا به مطلوب خویش برسد. در این زمینه، چند روایت را نقل می کنیم:

امام سجاد علیه السلام می فرماید:

«اِنّی لَاُحِبُّ اَنْ اُداوِمَ عَلَی الْعَمَلِ وَ اِنْ قَلَّ؛
من دوست دارم کهعمل را ادامه دهم اگر چه کم باشد».[SUP](205)
[/SUP]

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:
«اَحَبُّ الْاَعْمالِ اِلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما داوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ اِنْ قَلَّ؛
دوست ترین اعمال نزد خدای عزّوجلّ، عملی است که بنده، آن را ادامه دهد، اگرچه اندک باشد».[SUP](206)
[/SUP]

روایتی هم در آثار ذکر زبانی:امام صادق علیه السلام می فرماید:

در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناهنمی برد؟ در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر«حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل» پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خدایعزّوجلّ به دنبال این ذکر فرمود: «پس ـ آن کسانی که به عزمِ جهاد خارجگشتند و ترساندن شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکرِ فوق تمسّک جستند ـ»(آل عمران: 174) همراه با نعمتی از جانب خداوند ـ عافیت ـ و چیزی زائد برآن ـ سود در تجارت ـ بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنها نرسید.
و در شگفتم برای کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَسُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ»[SUP](207)[/SUP] پناه نمی برد؛ زیرا به تحقیق شنیدم که خدایعزّوجلّ به دنبال ذکر فوق فرمود: «پس ما ـ یونس را در اثر تمسّک به ذکر، یادشده ـ از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنین را نجات می بخشیم». (انبیاء: 88)
و در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «اُفَوِّضُاَمْری اِلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیرٌ بِالعبادِ»[SUP](208)[/SUP] پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم کهخداوند عزّوجلّ به دنبال ذکر فوق فرمود: «پس خداوند ـ موسی را در اثر ذکریاد شده ـ از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (مؤمن: 45) و در شگفتم ازکسی که طالبِ دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاء اللّهُ لا قُوَّةَ اِلاّبِاللّهِ» پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزّ و جلّ بعد از ذکر یادشده ـ از زبان مردی که فاقد ـ نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که ازآن نعمت ها بهره مند بود. ـ فرمود: «اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خودمی دانی، پس امید است خداوند، مرا بهتر از باغ تو بدهد». (کهف: 40)[SUP](209)[/SUP]
«... وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَک».


2146...............................
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
«... وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَک».
اجتناب از عهدشکنی با خداوند

خداوند می فرماید:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوُّ مُبینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونیهذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ. (یس: 60 و 61)
آیا با شما عهد نبستیم و از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را بندگی نکنید که اودشمنِ آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید که این است راه راست.


و در آیه دیگر فرموده است:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا. (طه: 115)
ما، پیشتر، از آدم پیمان گرفتیم، ولی او فراموش کرد و ما در این باره او راصاحب عزم و اراده ندیدیم.

اما مقصود از عهد نمودن خداوند با آدمی چیست؟
همین اندازه که در نهاد آدمی، وجدان و فطرتی خدایی تعبیه شده که آدمی رادعوت به خوبی ها و پاکی ها دعوت می کند و او را ملزم به انجام دستورات الهی می نماید و نیز همین قدر که خداوند، از طریق پیامبرانش، آدمیان را به راه سعادت دعوت می فرماید، و فطرت و وجدان سلیم آدمیان، به حقانیت دعوت آنها اقرار واذعان می کند، این همان، بستن عهد و پیمان با خداوند می باشد.اما اگر خلاف دستورهای الهی ـ که پیامبران و فطرت و وجدان، مجرای بازتاب این دستورها ـ عمل کنند، این همان عهدشکنی و زیر پا نهادن پیمانی است که خداوند از راه های یاد شده از آدمی گرفته است.

« ... وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِک».
عدم غفلت از شکر خداوند

شکرگزاری علاوه بر آنکه فضیلتی معنوی برای آدمی محسوب می شود وبیانگر میزان ادب او در پیشگاه پروردگار می باشد و باعث قُرب او به درگاه الهی می شود، از نظرِ دنیوی نیز، به حال آدمی کاملاً سودمند و مفید بوده و افزایشی روزافزون نعمت ها و دوام و بقای آنها را سبب می شود.

امام صادق علیه السلام می فرماید:
مَکتُوبٌ فِی التَّوْراة: اُشْکُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ اَنْعِمْ عَلی مَنْ شَکَرَکَ، فَاِنَّه لا زَوالَلِلنَّعْماءِ اِذا شَکَرْتَ وَ لا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ، اَلشُّکْرُ زِیادَةٌ فِی النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِیَرِ.[SUP](211)[/SUP]
در تورات نوشته شده است: کسی که به تو نعمت داد، سپاسش گزار، و به کسی که از تو سپاسگزاری کرد، نعمتش ده. زیرا با سپاسگزاری، نعمت ها نابودنگردد، و با ناسپاسی پایدار نماند. سپاسگزاری و شکر، مایه افزایش نعمت است و سبب ایمنی از دگرگونی.


و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نقل است که: «اِنَّ لِلنِّعَمِ اَوابِدَ کَاَوابِدِ الْوَحْشیِّ فَقَیِّدُوها بِاالشُّکْرِ؛به درستی که برای نعمت ها، جانورانی هست همچون جانوران وحشی، پس نعمت ها را باشکرگزاری در بند بکشید و حفظ نمایید».[SUP](212)
[/SUP]
سپاسگزاری از مردم
شکر خداوند و سپاس از بندگان خداوند، همانند زنجیره ای به هم تنیده و در هم تابیده اند که باهم ارتباطی تنگاتنگ دارند؛ یعنی این دو از یکدیگر جدا نمی باشند،تا آنجا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ النّاسَ لَمْ یَشْکُرِ اللّهَ؛ آنکه از مردم سپاسگزار ینمی کند، از خداوند نیز، سپاسگزاری نکرده است».
[SUP](214)[/SUP]

همچنین آن حضرت فرمود:
روز قیامت بنده ای را به حضور خدای تعالی می آورند. امر می کند که او را به دوزخ برید. بنده می گوید: پروردگارا! امر کردی که مرا به دوزخ برند ولی من اهل قرآن بودم و قرآن می خواندم. پروردگار می گوید: ای بنده من! من به تو نعمت دادم و تو شکر نعمت مرا به جا نیاوردی. گوید: پروردگارا! تو به من فلان و فلا ننعمت وادی و من شکر آن را به جای آوردم. و پیوسته نعمت های خدا وسپاس های خود را برمی شمارد. خداوند تعالی می گوید:

ای بنده من! راست می گویی، مگر ـ آنکه تو سپاس آن کسی را که من با دست اوبه تو نعمت دادم، به جای نیاوردی. من به ذات خود سوگند خورده ام که شکربنده ای را که نعمتی به او داده ام نپذیرم، تا شکر آن کس را که نعمت به دست او بهوی رسیده است آورد.[SUP](215)[/SUP]
.......................
199. نهج البلاغه، خطبه 86.
204. اسرار التوحید، ص 25.
205. اصول کافی، ج 3، صص 129 و 130.
206. همان.
207. معبودی جز تو نیست، منزهی تو، بدرستی که من از ستمکاران بودم.
208. امرم را به خداوند واگذار می کنم، به درستی که خداوند به کاربندگان، بیناست.
209. امالی شیخ صدوق، ص 6 .
211. اصولی کافی، ج 3، ص 149.
212. شرح کبیر اَنْقَرَوی بر مثنوی معنوی مولوی، ج 10، ص 13.
214. علامه سیوطی، جامع الصغیر، ج 2، ص 167.
215. گولپینارلی، نثر و شرحِ مثنوی شریف، ج 3، ص 808


« ... وَ لا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ».

 
آخرین ویرایش:

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
سبک نشمردن امر خدا

حکیم سنایی غزنوی گوید:

جای تأسف است که آنجا که طبیبی مسیحی، به خاطر بیماری تو، از خوردن حلوا منعت می کند، با آنکه حلوا بر تو حلال است، اما به فرمان او گردن می نهی و از خوردن آن اجتناب می کنی، اما برای امر الهی حتی به اندازه گفته یک طبیب مسیحی، ارج و منزلت قائل نمی شوی و با آنکه تو را از محرمات نهی می کند و آنها را بحالت مضر می داند، با آنکه حرام نیز می باشند، ازارتکاب آنها اجتناب نمی ورزی. خلاصه آنکه از برای تن و جسمت، حتی حلال را که خوردن حلوا باشد، فرو می گذاری، اما از برای دینت، حاضرنمی باشی که حتی حرام را نیز وا گذاری.

پروردگارا
! به ما توفیق ده که دائما به یاد تو بمانیم و مراقب عهد و پیمانی که باتو بسته ایم باشیم، و هرگز از شکر تو غفلت نورزیم و نسبت به امرِ تو، بیش از هرچیزی اهتمام ورزیده و هرگز آن را سبک نشماریم.

قسمت سی ام


اِلهی وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفا وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَخائفا مُراقِبا یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ وَ صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطّاهِرینَوَ سَلَّم تَسْلیما کَثیرا
.

معبود من! مرا به نور عزت خود که از هر چیز مسرت انگیزتر است ملحق فرما،تا به تو عارف گردم و از غیر تو روی گردان شوم و فقط از تو ترسان و مراقب باشم. ای صاحبِ جلال و اکرام و درود و سلام فراوان خدا بر رسول محمد صلی الله علیه و آله و آلِ طاهرینش باشد
.

گوهر معرفت خداوند و گسستن از غیر او و خائف بودن از حضرتش، از اموری است که در این فراز دلنشین از مناجات، از پروردگار جهان مسئلت شده است
.

«
اِلهی وَ اَلْحِقْنی... فَاَکُونَ لَکَ عارِفا»

گوهر معرفتِ باری تعالی


در این عبارت، ابتدا از خداوند درخواست اتصال به نور عزت و بارگاه کبریایی اش، شده است و سپس به سه محصول پربار این وصل و الحاق اشاره رفته است. که اولین آنها، عارف شدن به مقام پروردگار عالم است
.

نکته قابل توجهی که باید در مقام توضیح این عبارت ذکر نمود این است که عرفا،معرفت را به دو قسم تقسیم نموده اند: معرفت استدلالی و معرفت شهودی
. معرفت استدلالی آن است که آدمی از طریق آثار و آیات و نشانه هایی که در جهان خلقت مشاهده می کند، خداوند و اسماء و صفات او را بشناسد و نسبت به مقام حضرتش عارف گردد.

این بیانِ سید الشهداء علیه السلام در دعای عرفه که می گوید
:

«اِلهی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وتَنَقُلاتِ الْاَطوارِ اَنَّ مُرادَکَ اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَیْ ءٍ؛


خدایا دانستم که مرادِ تو از این همه آثارِمختلف و از گوناگون شدنِ تحولات جهان این است که خود را در هر چیز نسبت به من بشناسانی و من نسبت به تو معرفت پیدا کنم
»
ناظر به معرفت استدلال می باشد
.

آن حضرت همچنین در جای دیگری در آن مناجات می فرماید
:

اِلهی اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَی الْآثارِ، فَارْجِعْنی اِلَیْکَ بِکَسْوَةِ الْاَنوارِ وَ هِدایَةِالْاِسْتبْصارِ حَتّی اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها، کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السّرِّ عَنِ النَّظَراِلَیْها وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاِعْتِمادِ عَلَیْها
.

خدایا! تو امر نمودی که برایِ شناخت تو به آثار و نشانه ها مراجعه شود ولی مرا به تجلیات انوار و به راهنمایی مشاهده و بینایی قلب ارجاع ده، تا بی توجه به آثار (معرفت استدلالی) به شهود حضرتت (معرفت شهودی) نائل گردم، که چون به این مقام و شهود دست یابم، سرّ درونم توجه به آثار نکرده و همتم بلندتر از نظر به آثار و تکیه بر آنها باشد
.

اما معرفت شهودی آن است که از راه تصفیه باطن و تزکیه نفس و تطهیر روح
حاصل می شود، که در اثر آن، آدمی اسما و صفات الهی را با قلب خویش شهود می نمایدو نسبت به آنها عارف می گردد، که البته اندکی از انسان ها از این نوع از معرفت، بهره مند خواهند بود، زیرا شرایط رسیدن به آن، بسی دشوارتر از معرفت استدلالی می باشد
.
و این نوع عرفان و شناخت نسبت به باری تعالی بهترین نوع از انواع
شناخت ها می باشد
.

سیدالشهداء علیه السلام در دعای عرفه در مقام دلتنگی نسبت به معرفت استدلالی وپایین بودن رتبه آن در مقایسه با معرفت شهودی و نیز در مقام اهتمام فوق العاده نسبت به معرفت شهودی، چنین می گوید
:

اِلهی تَرَدُّدی فِی الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنی عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنی اِلَیْکَ
.

معبود من! آنگاه که می خواهم از طریق آثار، تو را بشناسم، سبب می شود که راه شهودت از من دور می گردد، پس مرا عنایتی فرما که به شهود جمالت دست یابم و نسبت به تو، معرفتی شهودی پیدا نمایم
.

و اگر بخواهیم برتری معرفت شهودی را بر معرفت استدلالی اثبات نماییم،تنها با ذکر یک مثال می توانیم این مهم را ثابت کنیم و آن اینکه
:

اگر موجودی در پشت دیواری باشد و ما ندانیم آن چیست، از دو راه می توان فهمید که آن، کدامیک از انواع موجودات می باشد. یکی آنکه کسی، علایم ونشانه های آن را دقیقا برای ما توصیف نماید که ما با شنیدن اوصافش، پی خواهیم برد که آن موجود چیست. این نوع دانستن و شناختن، همان، معرفت استدلالی است
.
راه دیگر آن است که خود را به پشت دیوار رسانده و آن را مشاهده کنیم. دراین صورت به معرفت شهودی دست یافتیم، که تفاوتِ این دو معرفت در این مثال، کاملاً واضح بوده و نیازی به توضیح ندارد.

حاصل سخن آنکه، آنچه از فراز مورد بحث از مناجات درباره درخواست معرفت نسبت به خداوند، استفاده می شود مربوط به بهترین نوع معرفت، یعنی معرفت شهودی می باشد. زیرا این عبارت به این صورت عنوان شده است که
:«خدایا مرا به نور عزت ملحق نما، تا نسبت به تو عارف گردم». و آنکه به دیدارجمال خداوند می رسد و با عرفان، آن را شهود می نماید، در واقع به معرفتِ شهودی دست یافته است که مقصود همه انبیا و اولیا و عرفا بوده است. و آنکه به چنین معرفتی دست یافت، از آن پس به هر چه که نظر می کند، اول، خداوند را خواهد دید:

«
... وَ عَنْ سِواکَ منْحَرِفا»

وصول به مقام عز خداوندی با گسستن از غیر خدا

سالار شهیدان در دعای عرفه چنین می فرماید: «اَنْتَ الَّذی اَزَلْتَ الْاَغْیارَ عَنْ قُلُوبِاَحِبّائِکَ حَتّی لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَ لَمْ یَلْجَئُوا اِلی غَیْرِکَ؛تو ای خدای بزرگ، کسی هستی که اغیار را از دل دوستانت محو کردی تا غیر تو را دوست نداشته و جز درگاهت به جایی پناه نبرند.»
« ... وَ مِنکَ خائفا مُراقبا»

2258

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز

« ... وَ مِنکَ خائفا مُراقبا»
فیض خوف از خداوند

آنکه با چشم قلبش، خداوند را در کسوت اسما و صفاتش دیدار نماید، فیوضاتی نصیبش می شود که فیض خائف بودن از خداوند و عدم خوف از غیر او از آنجمله است. در توضیح این سخن باید گفت که نه می توان تمامی ترس ها رامذموم و ناپسند تلقی کرد و نه آنکه همه آنها را ممدوح شمرد.
بلکه باید دید که این ترس به چه چیزی تعلق می گیرد. برخی از ترس هامخرب و ویرانگر بوده و آثار نامطلوبی بر جسم و روح و روان آدمی به جای می گذارند، همانند ترس از تاریکی شب، ترس از وقوع حادثه ای که هیچ دلیلی برتحقق حتمی آن وجود ندارد، ترس از دشمن و مانند آنها که همه این ترس ها، ازانواع ترس های مذموم بوده و در زندگی انسان، آثار سویی به بار خواهند آورد.
ولی خوف ها و ترس هایی نیز وجود دارد که ممدوح بوده و دارای منشأعقلانی می باشد و اساسا به وسیله این گونه ترس ها، آدمی به انواع خیرات وبرکات و آرامش، راه پیدا خواهد نمود.

آنکه در ارتکاب لغزشی، بر آبروی خویش می ترسد، همین خوفِ از دست دادن آبرو او را وادار به ترک لغزش می نماید و در نتیجه برای وی ثمره مطلوبی به دنبال خواهد داشت.
پس، آنکه از خداوندِ خویش خائف است و مراقب امر و نهی اوست، همین خوف قلبی اش درهای قُرب و رحمت و امن و آسایش خداوندی را به روی اوخواهد گشود و او را به انواع برکات رهنمون خواهد شد.

در این زمینه، به چند روایت اشاره کرده و بدین ترتیب و به فضلِ بی کران الهی، دامنهشرح مناجات پر فیض شعبانیه را نیز جمع می نماییم: علی علیه السلام می فرماید:
اِنَّ اللّهَ اِذا جَمَع النّاسَ نادی فیهِمْ مُنادٍ: اَیُّها النّاسُ، اِنَّ اَقْرَبَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ اللّهِاَشَدُّکُمْ مِنْهُ خَوْفا.[SUP](218)[/SUP]
آنگاه که خداوند، مردم را در روز قیامت گرد آورد، آواز دهنده ای در میانِ آنان ندا دهد که: ای مردم! امروز نزدیک ترین شما به خداوند کسی است که در دنیا، بیش از همه، خداترس بوده است.

و باز فرمود:
خَفِ اللّهَ خَوْفَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِکْرِ قَلْبَهُ فَاِنَّ الْخَوْفَ مَظِنَّةُ الْاَمْنِ وَ سِجْنُ النَّفْسِ عَنالْمعاصی.[SUP](219)[/SUP]
از خداوند، همانند کسی که دل خویش را با اندیشه ای درباره خدا، مشغول داشته است خائف باش، زیرا چنین خوفی جایگاهی امن برای تو و سبب بازداشتن نفس از گناهان می باشد.
در نهایت آنکه آن حضرت می فرماید: «اِذَا اصْطَفَی اللّهُ عَبْدا جَلْبَبَهُ خَشْیَتَهُ؛ آنگاه که خداوند، بخواهد بنده ای را برگزیند، لباس خوف و خشیت خویش را بر اندامش می پوشاند».[SUP](220)[/SUP]


...................................
218. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
219. غرر الحکم و دررالکلم، ج 3، ص 445.
220. همان، ص 142.


 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز.

امیدواریم مطالب بیان شده در این تاپیک مورد استفاده در زندگی روزانه همه شما واقع بشه....
با این پست پایان شرح مناجات شعبانیه را اعلام می کنیم.

از دوستان خوبی که همراه تاپیک بودند در قرار دادن مطالب و در مطالعه مطالب، صمیمانه تشکر می کنم و از برای همه سعادتمندی در دنیا و آخر را دعا می کنم.....

التماس دعا.
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز.امیدواریم مطالب بیان شده در این تاپیک مورد استفاده در زندگی روزانه همه شما واقع بشه.... با این پست پایان شرح مناجات شعبانیه را اعلام می کنیم.از دوستان خوبی که همراه تاپیک بودند در قرار دادن مطالب و در مطالعه مطالب، صمیمانه تشکر می کنم و از برای همه سعادتمندی در دنیا و آخر را دعا می کنم.....التماس دعا.
عزیزم واقعا ممنونم به خاطر این کار بزرگت........ایشالا اجرشو ببینی................
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم....

شعبان امسال هم با مناجات شعبانیه همراه بشید.... التماس دعا

هر روز ادرس یه پست جدید از اول تاپیک رو قرار می دهیم ... ایشالا بتونید استفاده کنید... یا علی ع
 

S i s i l

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:

 
بالا