شعر تمیز پر معنی داری بنویس

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
آی خشت خشت خسته ی مرگ آلود
پس کی زبان می گشائید به فریاد
آی به یادگار ماندگان
از سرداران بی سر این د یار
پس کی شهادت خواهید داد

آی دیوارهای بلند
که دست هرگز
به بالای شما نرسیده است

آی دیوار های بلند
که زلف سیم خار دارتان را باد
شانه می زند

آیا می رسد روزی که از شما
برخیزد فریادی
 
  • Like
واکنش ها: NYC

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این بزم عروسی
چه غوغاست

عروس نازی از کاغذ سپید
و داماد مداد سیاه واریست
بلند و پر امید

و طرح معمای پیوند
شعریست پر نوید
با هم باشید به پایان خوشش
خواهید رسید
 
  • Like
واکنش ها: NYC

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
غلامی گر
به دختر
چل گیس اربابش
دل داده شد

غلامان دگر بر او سر دادند
آماج خنده های شیهه ناک

الا غلام گری دگر
گر حال گر خوب می دانست
 
  • Like
واکنش ها: NYC

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن مرد آمد
آن مرد در باران آمد
آن مرد در باران با دست خالی آمد
آن مرد در باران با چشمی بارانی آمد
آن مرد در باران با کوهی از درد آمد
آن مرد در باران با بوی زنجیر آمد
آن مرد در باران با قدی خم آمد
آن مرد در باران از زندان آمد
آن مرد در باران تنها آمد
آن مرد در باران بی برادر آمد
آن مرد در باران خسته از عالم آمد
آن مرد در باران آمد
ولی چه آمدنی شبه تر بود به هجرت
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
من لبخند از یادم رفته بود
تو ام یاد انداختی
من مرگ در یادم مانده بود
تو ام از یاد انداختی
و ارابه ی موتم در مسیر تباهی
رفته بود
تو ام از کار انداختی
و تاوان عشق بر ضمه ام مانده بود
تو ام به مهرپرداختی


این همه طلوع پر شکوه شعله کش
تو ام به جان شعر خامشم انداختی
من تو را
به جان
باورم شده است
که عطر گلاب می دهی
که عطر نوئی کتاب می دهی
و ماه را آن طور که هست
می فهمی
و بیش از هر کسی
سرود می دانی
 

titak25

عضو جدید
دنیا و هر چیزی که در اوست ، از آسمان و ابر و خورشید و ستاره،
از مرغ ها ، گلها و آدم ها و سگها
وز این لحاف پاره پاره؛
اکنون به چشم کوچک تو پر شگفتی است،
هر لحظه رنگی تازه دارد

اما من از این رنگ ها بسیار دیدم،
وز این سیه دنیا و هر چیزی که در اوست،
از آسمان و ابر و خورشید و ستاره،
از مرغ ها ، گلها و آدم ها و سگها
مهری ندیدم ، میوه ای شیرین نچیدم.
 

@spacechild@

عضو جدید
بازو به دور گردنم ازمهر حلقه کن...
برآسمان بپاش شراب نگاه را...
بگذار از دریچه چشم تو بنگرم
لبخند ماه را!
 

titak25

عضو جدید
زندگی بافتن یک قالیست ،
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی ،
نقشه را اوست که تعیین کرده،
تو در این بین فقط می بافی.
نقشه را خوب ببین!!!
نکند آخر کار قالیه زندگیت را نخرند؟؟؟
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمی هـــرگــز نمی بینــد ز سنگینــی گـزند
از سبک مغزی بشر چون سنگ پیش پا شود
گر نداری معــــــرفت,ساکت نشین و دم مزن

پستــه بی مغــز گر لب وا کند رســــوا شود!!!!!!!!!
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده

عمر اینه ی بهشت ، اما ... آه
بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه
کنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد .....
 

آذرتاش

عضو جدید

مارالان یعنی چه
مارالان کوچه عشق است چه دانی که کجاست
مارالان کوچه گلرنگ جوانی من است
مارالان سایه سر سبز بهاری من است
مارالان یک جائیست
که در آن فصل همیشه رنگی است
هم بهارش زیباست
هم زمستان سفید ش پاک است
مارالان اونجائیست
که پدر عاشق شد
عاشق یک دختر
دختر تبریزی
و به دلدار رسید
اینک آن دختر زیبای بهار
مادر من هستش
مارالان هدیه ی زیبای مکان ازلی است
مارالان خانه عشق پدر است
مارالان آی مارالان
دوستت میدارم
وطن کوچک من
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای سرا پا همه خوبی

تک وتنها به تو می اندیشم

همه وقت

همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم

تو بدان این را تنها تو بدان

تو بمان با من تنها تو بمان!!!!!!!!!!!!
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز

رو به شهـــــــــــــــر دیگری زی مـــردمان دیگری
داستــــــــــــــــان دیگری گو با زبان دیگــــــــــری
بهـــــــــر تو اینجا زمین و آسمان گشته ست تنگ
زی زمین دیگـــــــــری شو و آسمـــــــــان دیگری
گر در این خر مهره بازار، از تو کس گوهر نخواست
گوهــــــــــــــــــر تابان خود بر زی دکان دیگــــــری
یار اگـــــــــــــر میدارد از تو سایه لطفــــــی دریغ
سایه ئی دیگـــــــر بجوی از سایبان دیگــــــــری
عاقبت بی مهــــــــــری تو طاقتم را طاق کـــــرد
ای خوشا بی مهـــــــری از نا مهربان دیگــــــری
تو یگانه منعم گیتی نئـــــی،خواهـــــــــــد رسید
لقمه درویش از گســــــــــترده خان دیگــــــــری
کرد آخــــــــــر کار خود را آشــــــــیانسوز خبیث
فرصتی کو تا بســــــــــازم آشیان دیگــــــــری؟
قاصــــــــــر آمد این بیان از شـرح راز سوز من
بایدم دیگـــــــــــــر بیانی ،کو بیان دیگـــــــری؟
دکتر مسعود فرزاد(شاعر و مترجم و دوست نزدیک صادق هدایت)
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای سپرده دلم به دست ویرانی

همین تویی که شاید

دو قطره پنهانی

شبی که با تو در افتد

غم پشیمانی

سرشک تلخی در مرگ من می افشانی

همین تویی که می آوری به یاد مرا!!!!!!!
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر ماه بودم به هر کجا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم



واگر سنگ بودم به هر کجا که بودی

سر رهگذر تو جا می گرفتم



اگر ماه بودی به صد ناز شاید

شبی بر لب بام من مینشستی



واگر سنگ بودی به هر کجا که بودم

مرا میشکستی مرا میشکستی!!!!!!
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبلنا اين تاپيكا تو تالار ادبيات بود ... نبود ؟؟؟؟؟؟
شعراي من گردو خاك گرفته پس چون تميز نيستن نميتونم بزارم :(
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیب سرخ من
چقدر زیباست
سیب سرخم
دوست دارم آنرا تقسیم كنم
با بچه های همسایه
یا با تمام بچه هایی
که تا به حال سیب سرخی گاز نزدند
!!!! اما؟
سیب سرخ كوچك است
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر : نشانی
شاعر : زنده یاد سهراب سپهری







خانه دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه‌ی پرهای صداقت آبی است

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می‌آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی می‌شنوی

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور


و از او می پرسی

خانه دوست کجاست.
 

titak25

عضو جدید
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری،
فکر امروزت باش.
به کجا می نگری ؟؟
زندگی ثانیه ایست!
وسعت ثانیه را می فهمی؟؟
می شود مثل نسیم،
بال در بال پرستو،
بوسه بر قلب شقایق بزنیم.
هیچکس تنها نیست....
ما خدا را داریم!!
 

nazila_sh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چو با مني بي همه اي با همه اي
چو بي مني با همه اي بي همه اي
اين شعر را خيلي دوست دارم كه مصداقه كامله
با خدا باش و پادشاهي كن
بي خدا باش و هر چه خواهي كن... هست:gol:
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کسی گفت
زمین
باز سترون شده است
چه کسی گفت که این ابر بارانی نیست
منتظر می مانیم
تا که مردان صداقت جمعشان جمع شود
صلح را هدیه کنند
وای اگر کهنه شود زخم براین پاره ی تن
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
پشت این پنجره ی بسته
من خسته
یار..
دل نگران
چه کسی فاصله را خوش دارد
 

Similar threads

بالا