شجاعـت یك بچـه فیـل !!!!!!!!!!!

n_roshan

عضو جدید
کاربر ممتاز

تصاویر ابتدایی هر چند قدری ناخوشایند است ولی وقتی به تصویر آخر می رسید نظرتان عوض می شود ...

ماجرا از اونجا شروع میشه که یه ماده فیل بهمراه بچه اش لب رودخانه ای در یه پارک ملی حیات وحش در آفریقای جنوبی داشتند آب می خوردند که چشمتون روز بد نبینه ! یه مرتبه سر و کله ی یه کروکودیل زبون نفهم پیدا شدن همان و گرفتن و ول نکردن خرطوم فیل بینوا هم همانا ... خیلی دردناکه نه ؟!

عکاس این تصاویر در یادداشتش نوشته فیل بخت برگشته به حدی تقلا می کنه تا خودش رو از آرواره های سنگین کروکودیل نجان بده که میشد این جدال رو به جنگ با زامبی ها تشبیه کرد. خلاصه مامان فیله داشت مغلوب قدرت کروکودیل بیرحم می شد و کم مونده بود که نیروی نداشته اش تموم بشه که اتفاقی شگفت انگیز افتاد و اون چیزی نبود جز اینکه اون بچه فیل شجاع نقش خودش رو جوری ایفا کرد که هر طور شده مادرش از این دردسر نجات پیدا کنه و بدینصورت خودش رو روی تمساح انداخت و مادرش رو نجات داد. شاید اون فیل کوچولو باور داشت که عشــق به مــادر، انسان و حیوان نمی شناسه و باید هر طور شده براش فداکاری کرد ...



لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکسها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture و یا Reload Image را انتخاب كنید
























قربون هر چی بامرام و بامعرفته که حاضره واسه اثبات عشــق به مــادر، خطر کن
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گویند مرا چو زاد مادر / پستان به دهن گرفتن آموخت
شب ها برِ گاهواره ی ِ من / بیدار نشست و خُفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا بُرد / تا شیوه یِ راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم / الفاظ نِهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لبِ من / بر غُنچه یِ گُل شکفتن آموخت
پس هستی ِ من زِ هستی ِ اوست / تا هستم و هست ، دارَمَش دوست
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گویند مرا چو زاد مادر / پستان به دهن گرفتن آموخت
شب ها برِ گاهواره ی ِ من / بیدار نشست و خُفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا بُرد / تا شیوه یِ راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم / الفاظ نِهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لبِ من / بر غُنچه یِ گُل شکفتن آموخت
پس هستی ِ من زِ هستی ِ اوست / تا هستم و هست ، دارَمَش دوست
دیگه حرفی واس گفتن نموند!!ممنونم
 

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویند مرا چو زاد مادر / پستان به دهن گرفتن آموخت
شب ها برِ گاهواره ی ِ من / بیدار نشست و خُفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا بُرد / تا شیوه یِ راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم / الفاظ نِهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لبِ من / بر غُنچه یِ گُل شکفتن آموخت
پس هستی ِ من زِ هستی ِ اوست / تا هستم و هست ، دارَمَش دوست
خیلی قشنگ گفتی;)
داداش سعید چند وقت پسر خوبی شدی:D
 

sajad_azhang

عضو جدید
احتمالا پاش گیر کرده به جایی افتاده روو کروکودیل

در هر صورت دمش گرم
یعنی زنده باد
 
بالا