سیگــآر

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تفاوت وسط ِ گریه شدن یا خنده
می کشد سیگاری یک شبح بازنده
بی هدف بودم در مرثیه ی رؤیاهام
ناگهان یک نفر آهسته به من گفت:
«سلام...»
چشم وا می کنم و پیش خودم می بینم:
دختری تنها بر صندلی ماشینم
خسته ام از همه کس، از همه چیز از من و تو...
دخترک می گوید زیر لب، آهسته:
«برو...»​

س.م.م.و.س.و.ی​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیگارم چه خوب درک می کند مرا...
وای که چه زیبا کام میدهد...
این نو عروس هر شب تنهایی هایم...
لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند...
... و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم...
... ... ... ... ... ... چه لذتی می بریم از این همخوابگی...
او از جان مایه می گذارد و...
من از عمر...
هر دو می سوزیم به پای هم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یعنی سکوت من از شب تاریک تر شده
راه عبور من از تو باریک تر شده ...

سیگار میکشم
یعنی نه عاشقم نه تنها
اما گسسسته ام ...

سیگار میکشم
یعنی هنوز حس میکنم که باز راهیست سوی تو ...
از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ...
از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ، سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ...

سیگار میکشم
یعنی که در تمام غزل ها من می نوشتمت ، اما دگر نه من آنم
نه تو سرود من سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی بی تو نشسته ام ...
اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ... آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


از عجایب سیگار

همین بس كه

آتشش آرامت میکند

در برابر کسی

كه دلت را آتش زده ...!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سیگار میکشم
بگذار بگویند
چه دخترکی
اما هرگز
هیچ یک نمیدانند
چه دردی دارد
این دخترک
انجا که
هر بار معشوقه اش
او را
از خویش راند
و تنها با سردی نگاهش کرد
اتش سیگارم
تنها
بیانگر اتش درونم هست
اگر درکش نمیکنید
برایم مهم نیست
خیلی وقت هست
که تنها قضاوت میشوم
نه دوستی دارم
نه همزبانی
نه شانه ای
تنها
همدم سیگارم هست که
هر وقت یاد معشوقم میافتم
روشنش میکنم
تا یادم بماند چگونه
دلم را سوزاند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران که میبارد...
باید آغوشی باشد...
پنجره ای نیمه باز...
موسیقی و سیگار...
بوی خاک...
سرمای هوا...
باران که میبارد باید کسی باشد...
از جنسِ تو...
زیر یک چتر...
قدم های آهسته دود سیگار...
محو یکدیگر
...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سیگار میکشم
و انقدر در دودش غرق شده ام
که یادم رفته
انکه جلوی اینه گاهی
با ان دود تماشایم میکند
من هستم
نه غیر من
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سیگارم را میکشم
تا تمام دردهایم
را به کسی نگویم
اینجا
سیگارم
بهترین همدم و همرازم هست
تنها میشکم
و ارام میسوزیم
با همدیگر
من او را میسوزانم
او هم مرا
خاکستر میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
با سیگارم میسوزم
هر کس میخواهد قضاوتم کند
اینجا در کوچ پرستوهای عاشق
تماشا کردند ندارد
اینجا تنها دخترکی
نشسته
و زانوانش را در خویش فرو برده
و ارام سیگار میکشد
و با سیگارش
درد ودل میکند
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها...مَرگ بَدجور پاپیچم شُده...

سیگـآر بَهانه اَست...
لـَـعنَتـــی...
اِنگار نِمیدانَد روزی قَرار گُذاشتَم...

فقط بَرای تـــُـــــو بِمیرَم....
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انگار...
این روزگار چشم ندارد من وتو را
یک روز خوشحال و بی ملال ببیند...
زیرا هر چیز و هر کس را که بیشتر دوست بداری
حتی اگر یک نخ سیگار یا زهرمار باشد
از تو دریغ میکند...
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا که بی ارزش است

نوشته هایم

خاموش می کنم بر تنشان

سیگارم را ....

حال دیگر اثری نیست از

نوشته ....

سیگار ....

من ......
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و باز آتش به پا می کنم

به خاطر تمام نبودن ها

و خیره به دور دست

عمیق ترین پک را می زنم

تا دست کم داغی سرخ سیگار را

داشته باشم کنارم

لحظه های خالی ام

فقط

پر از دود می شود....
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگران شب هایم نباش!
تو که بهتر میدانی دور ورم اندازه شهربازی شلوغ است!
رنگارنگ، مدل های مختلف، بلند و کوتاه!
دست من نیست کمی تنوع پذیرم!
بالشتم، سکوتم، قرص های رنگارنگ کوچیک و بزرگم، لرزش دستانم
پاکت های مختلف
سیگارم و لیوان نیمه پر مشروبم!
تنها نیستم دورورم حسابی شلوغ است، راحت بخواب...!
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حلقه های تو در تو
اولی بزرگ تر از بعدیست
پشت هم چیدست-معمار زیبایی
هنر از لب هایش است
از جادوی فطری اوست
بازی با حلقه - بازی با نفس درون
تن من سست عنصر
گول تردسی را خورد
روح عریان مرا
نخی سیگار بروبود


-------------------------------------چرندیات از"تکش"----------------------------------(نقل قول با ذکر منبع آزادیست)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تکليف گفتني‌ها که معلوم است.

زحمت نگفتني‌ها هم مي‌افتد بر گردن سيگار...
!​

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیگار چه زیبا کام میدهد…
او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم میسوزاند
و من از لبانش بوسه ها میگیرم
چه لذتی میبرم از این همخوابی
او از جان مایه میگذارد
و من از عمر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سیگارم را میکشم
اما چه
دلم میخواست
جای
اینکه
سیگارم به من
کام دهد
ارام
میامدی
مرا در اغوش میگرفتی
و مرا
میبوسیدی
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی شده
نفس
سیگار
نفس
سیگار

پشت سر هم و چه تکرار بی حد و مرزیست این زندگی
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
هى لعنتى!

بيا باهم بازى کنيم:
تو پاکت های خالی سیگارم را بشمار،
من هم،
"شماره هاى غريبه هاى توى گوشى أت را"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیگاری در دست . . .
غمی در دل . . .
این زندگی من است . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساساتت بياموز نفس نكشد
هواي دل ها آلوده است
اينجا . . . . . . . فاصله ي
يک عشق تا عشق بعدي
يک نخ سيگار ست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـمـام سـیگـارهـای دنـیـا را هـم کـه دود کـنـی
تـنـهـایـیـت تـوجـه هـیـچـکـسـی...را


جـلـب نـخـواهـد کـرد


جـز پـیـرمـرد سـیـگـار فـروش...
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
زیر سیگاریم را خالی نکن....

اینها که می بینی ته سیگار نیستند....

لحظه لحظه ی خاطراتم را برایشان تعریف کرده ام....

این ها خط به خط برگ های دفترچه ی خاطرات من اند....!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت
داد نمیزنند
ناسزا نمیگویند
نمیزنند
نمیشکنند...

تهمت نمیزنند
کبود نمیکنند
خراب نمیکنند
تنها سیگاری روشن میکنند و در آن میسوزانند تمام خشم خودرا
تا مبادا به کسانی که دوستش میدارند از گل کمتر گفته باشند...
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز


کمر بسته ام به خودکشی ...

بیخیال هم نمی شوم ...

هم دست اند با من ؛

این سیگارهای تلخ و آن خاطـرات...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دنیایی که نمیتونیم تو خیابون راه بریم و بلند بلند گریه کنیم...
مجبوری توی خیابون راه بری و پشت هم سیگار بکشی...
ای آدمها!!!
این سیگار ها همان بغض هاییست که نمیتوانیم بشکنیم...

همان حرف هایست که نمیتوانیم بزنیم ...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﭘﺸﺖ ﻟﺐ...ﭘﮏ ﻋﻤﯿﻖ...ﺩﻭﺩ
ﻏﻠﯿﻆ...ﮐﺎﻡ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﺍﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ
ﺍﯼ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ
ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﻓﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻐﺾ ﮔﻢ
ﻣﯿﺸﺪ... ﻭﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺍﻭ ﭼﻪ
ﻣﯿﮑﺸﺪ!!!
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﺍﻭ ﭼﻪ
ﻣﯿﮑﺸﺪ.
 
بالا