[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هِنری:بعضی وقتا باید اروم بری
که بتونی به جایی که می خوای برگردی


The flash

 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
_چه کتابی میخونی؟
- درباره ی رمز نگاریه.یعنی پیغام هایی که هر کسی میتونه ببینه ولی هیچکس منظورش رو نمیفهمه.
_این چه فرقی با حرف زدن داره؟
- حرف زدن؟
_ آره.وقتی که مردم با هم صحبت می کنن هیچ وقت نمیگن منظورشون چیه . اونا یه چیز دیگه میگن و انتظار دارن که دقیقا بفهمی چه منظوری داشتن.ولی من که هیچ وقت نمیفهمم.خب، چه فرقی با این داره؟
+ از فیلم" بازی تـقلید که داستان زندگی آلن تورینگ، نابغه ی ریاضیاته که موفق میشه رمز انیگما رو کشف کنه و باعث میشه جنگ جهانی 2 سال زود تر تموم شه...

 
آخرین ویرایش:

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
دختر : بگید ، از پدر عزیزم بگید ، حقیقت داره که اون مرده ؟
لورل : خب امیدواریم چون دفن کردنش !!!
دختر : از
چی فوت کرد ؟
لورل : از سه شنبه ، شایدم جهارشنبه !!!

به سوی غرب . لورل و هاردی



 
آخرین ویرایش:

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
هاردی : بیماری من چیه دکتر ؟
دکتر : تو به بوق حساسی ، در واقع بیماری ترس از صدا داری .
هاردی : باید چیکار کنم دکتر ؟
دکتر : چیزی که تو احتیاج داری استراحت مطلق تو یه محیط آرام و بی صداست و رزیم استفاده از شیر بز !
لورل : بز نر یا ماده ؟؟؟؟؟

احمق ها در دریا . لورل و هاردی
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
هاردی : من میخوام ازدواج کنم
لورل : تو باورت نمیشه !!
هاردی : بله من باورم نمی .... منظورت چیه که تو باورت نمیشه . مگه من خودم نگفتم میخوام ازدواج کنم ؟
لورل : آخه با کی ؟
هاردی : خب با یه زن . تا حالا دیدی کسی با یه مرد ازدواج کنه ؟
لورل : خب معلومه ...
هاردی : کی ؟؟
لورل : خواهرم !!!!!!

هاردی : الان فقط این حرفای سبکسرانه نیست !!
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
لورل : پس باید یه اتاق دو تخته بگیریم
هاردی : چرا دو تخته ؟؟
لورل : خب یکی واسه من یکی هم واسه تو و گوریل !
هاردی : من که نمیتونم با یه گوریل بخوابم !!!
لورل : اوو اون ناراحت نمیشه با تو بخوابه اولیور !!!!!!!!:biggrin:

شامپانزه ( لورل و هاردی )


 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
راسل کرو (بن وید): تو تا حالا انجیل خوندی، دَن؟ من یه بار خوندمش. هشت سالم بود، بابام خودش رو سر یه گیلاس ویسکی به کشتن داده بود و مامانم گفت که برمی‌گردیم به شرق تا دوباره از اول شروع کنیم. یه انجیل بهم داد و نشوندم توی ایستگاه قطار، بهم گفت که بخونمش تا بیاد. اون می‌خواست بره که بلیط‌هامون رو بگیره. خب، من کاری که گفته بود رو کردم، انجیل رو از اول تا آخرش خوندم. سه روز طول کشید. اون هیچوقت برنگشت!

قطار 3:10 به یوما
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
پستچی : آقای هاردی یه نامه برای شما اومده
هاردی : یعنی از طرف کی میتونه باشه
پستچی : از طرف خانوم شماست ، نوشته امروز ظهر میرسه خونه !!!!

همدست ( لورل و هاردی ) 1964

 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
گروچو : همسر شما کجاست ؟
خانم: در آغوش من جون داد.
گروچو: شرط می بندم مردن رو بهونه کرده.
خانم: ولی من تا آخرین لحظه ها در کنارش بودم .
گروچو: پس تعجبی نداره که مُرده !
خانم: اون در آغوش من جون داد.
گروچو: پس ما با یه قتل سر و کار داریم ! ببینم با من ازدواج می کنی ؟ از شوهرت پولی هم بهت رسیده ؟ اول سوال دومم رو جواب بده !

برادران مارکس


 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آنجلیکا: «وقتی می میریم چی میشه؟»
ویرجینیا: «چی میشه...؟ به همون جایی میریم که ازش اومدیم.»
آنجلیکا: «ولی من یادم نمیاد از کجا اومدم.»
ویرجینیا: «منم یادم نمیاد!» Film Title: [The Hours - 2002]
Director: [Stephen Daldry]
Writer: [Michael Cunningham, David Hare]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=2][/h]

ویل: «خب... تو کی هستی؟»
ویپ: «... سئوال خوبیه...»

Film Title: [ّFlight - 2012]
Director: [Robert Zemeckis]
Writer: [John Gatins]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرد: «تا حالا آرزوی مرگ کردی؟»
پیرمرد: «نه، احمقانه ست که تو این زمونه آرزوی نعمت داشته باشی.»

Film Title: [ The Road- 2009]
Director: [John Hillcoat]
Writer: [Cormac McCarthy - Joe Penhall]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
What Dreams May Come

What Dreams May Come

آنی نلسن: «تو یه چیزی به من یاد دادی، تنها چیزی که باید همیشه یادم بمونه.»
کریس نلسن: «چی؟»
آنی نلسن: «فراموش کردم.»


Film Title: [What Dreams May Come - 1998]
Director: [Vincent Ward]
Writer: [Richard Matheson, Ronald Bass]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شهریار کوچولو همینجوری سلام کرد.
مار گفت: «سلام.»
شهریار کوچولو پرسید: «رو چه سیّاره‏ای پایین آمده‏ام؟»
مار جواب داد: «رو زمین تو قارهٔ آفریقا.»
- «عجب! پس رو زمین انسان بهم نمی‏رسد؟»
مار گفت: «اینجا کویر است. تو کویر کسی زندگی نمی‏کند. زمین بسیار وسیع است.»
شهریار کوچولو رو سنگی نشست و به آسمان نگاه کرد. گفت: «به خودم می‏گویم ستاره‏ها واسه این روشنند که هرکسی بتواند یک روز مال خودش را پیدا کند!... اخترک مرا نگاه! درست بالا سرمان است... امّا چقدر دور است.»
مار گفت: «قشنگ است. اینجا آمده‏ای چکار؟»
شازده کوچولو گفت: «با یک گل بگومگویم شده.»
مار گفت: «عجب!»
و هردوشان خاموش ماندند.
دست آخر شهریار کوچولو درآمد که: «آدم‏ها کجاند؟ آدم تو کویر یک خورده احساس تنهایی می‏کند.»
مار گفت: «پیش آدم‏ها هم احساس تنهایی می‏کنی.»


Book Title: [Le Petit Prince - 1943]
Writer: [Antoine de Saint-Exupéry]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
Troy

Troy

هکتور: «بهم بگو ببینم برادر کوچولو... تو تا حالا کسی رو کشتی؟»
پریس: «نه.»
هکتور: «تا حالا دیدی که کسی تو میدون جنگ بمیره؟»
پریس: «نه.»
هکتور: «من کشتم، من شنیدم که دارن می‏میرن و مرگشون رو هم دیدم. هیچ افتخاری هم نداره و اصلاً هم شاعرانه نیست. تو میگی حاضری برای عشق بمیری، امّا تو نه چیزی راجع به مردن می‏دونی نه چیزی راجع به عشق.»


Film Title: [Troy - 2004]
Director: [Wolfgang Petersen]
Writer: [Homer, David Benioff]
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
Matrix

Matrix

نئو: «من فکر کردم این واقعی نیست.»
مورفیس: «ذهن تو اونو واقعی می‏کنه.»
نئو: «یعنی اگه توی ماتریکس کشته بشی، اینجا هم می‏میری؟»
مورفیس: «جسم، بدون ذهن نمی‏تونه زنده بمونه.»

Film Title: [Matrix - 1999]
Director: [Andy Wachowski, Lana Wachowski]
Writer: [Andy Wachowski, Lana Wachowski]
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کایزر شوزه: بزرگترین نیرنگ شیطان این بود که این تصور رو بوجود آورد که وجود نداره!

Usual Suspect(مظنونین همیشگی)
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
هاردی : خب اینم عاقبت ماست ، وسط زباله ها و آشغال ها گرفتاریم . میخوام بدونم مشکل ما چیه ؟!!! ماهم به خوبیه بقیه مردم هستیم و حتی گاهی هم بهتر از اونا هستیم ، اما هنوز به هیچ جا نرسیدیم

لورل : تو میدونی مشکل کجاست ، ما اصلا تحصیلات نداریم ، ببین ما به قدر کافی باسواد نیستیم .

هاردی : فکر میکنم درست میگی

لورل : معلومه که درست میگم ، باید ما هم مثل بقیه میرفتیم مدرسه و الفبا رو یاد میگرفتیم ، برای بیسوادا اصلا هیچ جا کار نیست

احمق ها در آکسفورد ( لورل و هاردی )


 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
هاردی : همه چیز تموم شد ، این آخرین باریه که نقش باسن اسب رو بازی میکنم

لورل : پس من نمیتونم بازی کنم

هاردی : چرا ؟؟؟

لورل : چون تو بهتر برآمدگی پشت اسب رو بهتر نشون میدی !! :biggrin:

شامپانزه ( لورل و هاردی )

 
آخرین ویرایش:

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
مهمترین کشف زندگی من ، فقط در معادلات پر رمز و راز عاشقانه است که هر منطق و دلیلی پیدا میشود

راسل کرو در فیلم ذهن زیبا

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید این بار کمک از پایین بیاد ما آدما چرا همیشه منتظر امداد از بالاییم!
فاجعه معدن کوشیرو
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال خوب آدما بسته به حال خوب آدمای پیش روشونه!
جان گز
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
رابطه مثل چایی میمونه وقتی یخ کرد دیگه یخ کرد حالا تو هی آب جوش بریز توش چایی نمیشه که!!

روزهای بارانی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باش سقف آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود..
داستایوسکی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان بهتره گناه کار باشه تا نظاره گر گناه باشه

ازدواج آقای می سی سی پی
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کارآگاهان ماندگار در یک قاب...

کارآگاهان ماندگار در یک قاب...




آلبر کمپیون- شرلوک هلمز- هرکول پوآرو- کارگاه مورس
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
مسخره‌س!
معنی پيشرفت حرفه‌ای یک زن اينه که همينطور که داری پله های ترقی رو بالا ميری جوونی و زیباییت رو يکی يکی زمين مي ريزی تا بتونی سريع‌تر بالا بری...
فراموش مي‌کنی که وقتی دوباره به زن بودن برگردی به اونا احتياج داری...
حرفه اصلي همه زن‌ها چه خوشمون بياد و چه خوشمون نياد زن بودنه....
دير يا زود دوباره همه‌مون به اين حرفه برمیگرديم!


" همه چیز درباره ایو —- جوزف ال‌ منکیه ویچ —- 1950 "
 

Similar threads

بالا