[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهار -اون یکی بیشتر بهت میومد.

نگار (لیلا حاتمی) - کدوم؟
بهار- سرخابیه.تا حالا هم همچین لباسی نداشتی.
نگار- اونو که نمیشه تو فرودگاه پوشید.بعدشم زیادی جوونانه بود.
من که دیگه یه دختر 18 ساله نیستم. یه زن 35 ساله م.

بهار: خب چه فرقی میکنه؟ هر دوتاشون زن ان دیگه.
نگار: خب، یه دختر جوون مغرور تره. دوست داره همش روابطو کشف کنه. دوست داره مرکز توجه باشه. فکر می کنه که از همه زیباتره. بیشتر تو رویا ش زندگی می کنه.
بهار: چه خوب.
نگار: خب اگه مرد دلخواهش بهش توجه نکنه سرخورده میشه.
بهار: چه بد (با خنده)
نگار : همینه دیگه. (با خنده)
چهل سالگی / نویسنده فیلنامه: مصطفی رستگاری
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
گروهبان دان ( براد پیت ): من این جنگو با کشتن آلمانیا تووی آفریقا شروع کردم، بعدش فرانسه، بعدش بلژیک. حالا دارم آلمانیا رو تووی آلمان می کُشم. تموم می شه، به زودی. ولی قبل از تموم شدن جنگ، افراد زیادی قراره کُشته بشن.

Fury| خشم 2014| دیوید آیر
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگی (الیزابت تیلور): نمیتونم کسی جز تو رو ببینم. حتی با چشمای بسته هم می‌بینمت. چرا نمی‌تونی زشت باشی، بریک؟! چرا نمیتونی چاق و زشت باشی تا دیگه نتونم تحملت کنم!

Cat on a Hot Tin Roof| گربه روی شیروانی داغ 1958| ریچارد بروکس
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
حبیب (ﺷﻬﺎﺏ ﺣﺴﯿﻨﯽ) : تو ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﻄﺮ ﻧﺎﻥ ﮔﺮﻡ , ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺮﯾﺨﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﺸﮑﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﺤﺎﻝ... ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺗﻮﻫﻢ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺩ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ... ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﺯﺭﯾﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﻔﺸﯿﻪ ﺑﻨﻔﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ... ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕ ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻥ ﻗﻠﺐ ﭘﺎﮐﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
مجموعه تلویزیونی ﻣﺪﺍﺭ ﺻﻔﺮ ﺩﺭﺟﻪ| حسن فتحی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایروینگ روزنفیلد ( کریستین بیل ): من به این معتقدم که باید طوری با آدما رفتار کنی که دوس داری همونطور با خودت رفتار بشه. گمونم عیسی مسیح اینو گفته. نه؟
کارماین پولیتو ( جرمی رنر ): ممکنه.
ایروینگ روزنفیلد: به علاوه فکر می کنم که همیشه لطف رو به پول ترجیح بدن. گمونم اینو هم عیسی مسیح گفته باشه!

American Hustle| کلاهبرداری آمریکایی 2013| دیوید او. راسل
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا میان تو و زنی که دیگر دوست نداری و پس از سال ها دوباره می بینی، به همان اندازه مرگ حایل نمی شود که میان تو و او اگر از دنیا رفته بود، زیرا چون دیگر عشقی میان تان نیست اوی آن زمان ها یا خود توی آن زمان ها دیگر مرده اید?!
ﻣﺎﺭﺳﻞ ﭘﺮﻭﺳﺖ
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
روزی روزگاری:

خاله لیلا: یه مسابقه‌ هست که مردایی که ادعاشون می‌شه توش شرکت می‌کنن.
مراد بیگ (خسرو شکیبایی ) :من ادعایی ندارم!
خاله لیلا: ادعایی ندارم خودش کم ادعایی نیست
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دست های خالی:

دیشب کربلائی شدم. انگار آقا رو دیدم. خواستم بگم، ولی نشد. خواستم بگم اسیر بودم، دیدم همه‌ی اهل بیت‌ش به اسارت رفتن. خواستم بگم جهاد کردم، دیدم جهاد من کجا جهاد حسین کجا. خواستم بگم بچه‌م، دیدم دست‌م خالیه. دست‌م خیلی خالیه. با دست
خالی چی کار می‌تونستم بکنم؟ حالا اومدم به‌ت بگم من خیلی مزاحم‌ت شدم. هیچ کاری نتونستم برا بجه‌هامون بکنم. حلال کن.
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ایران: بیژن ! یه قولی بهم میدی؟
بیژن: تا چی باشه !


ایران : اینکه هیچوقت منو فراموش نکنی ، حتی اگه تَرکم کردی...
بیژن : قول لازم نداره ، وقتی یکی وارد ِ زندگی آدم بشه ، آدم بخواد نخواد اون جزئی از خاطراتشه !


ایران : حتی اگه بره ؟
بیژن : حتی اگه بره !
در چشم باد-مسعود جعفری جوزانی
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
(رویای هامون اولین مونولوگ):
خواب می بینم که در کنار دریا هستم و با عده ای آشنا و غریبه به سویی می روم.
(و در ادامه...)
انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد.
در اوج خواستن نمی خواهد...در اوج تمنا نمی خواهد.
دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد.
امیدوار است اما امیدواراست امیدوار نباشد.
همواره بیاد می آورد اما می خواهد که فراموش کند.
(تمام نوشته ها به باد می رود...)
هامون-داریوش مهرجویی
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دین: خوشگلی زنها با دیوونگی شون ارتباط مستقیم داره! هرچقدر خوشگل ترن دیوونه ترن!
سیندی: توهین قشنگی بود! خوشم اومد ...



Blue Valentine کارگردان : Derek Cianfrance




 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
- اون شبیه چیه؟

+ خب ... اسمش سامانتا هست و يه سيستم عامله خيلي پيچيده و

جالبه

- وایسا ... ببخشيد....تو با کامپيوتر خودت قرار ميذاري !؟

+ اون فقط يه کامپيوتر نيست، شخصيت خودش رو داره ... اون هر کاري رو که

من ميگم رو که نمي‌کنه!

- من اون حرف رو نزدم...اين مسئله که نميتوني احساسات واقعي رو کنترل کني

خيلي من رو ناراحت ميکنه تئودور

+ اونا احساسات واقعي هستند...

----------------------------------------------------------

Her (2013) - Spike Jonze

IMG_20150224_100214.JPG
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
(استاد توی خیابان راه می رود که یک بسیجی از موتور پیاده شده و جلویش را می گیرد)
بسیجی(حسین فلاح):سلام علیکم
استاد(مهدی احمدی):بله؟
بسیجی:کجا میری؟
استاد:هیچ جا٬قدم می زنم
بسیجی:کیفت رو باز کن
(در کیف چند کتاب است آن ها را ورق می زند و سر در نمی آورد)
کتاب شعره؟
استاد:یکی‌ش شعره
بسیجی:کارت شناسایی
(کارت شناسایی را چک می کند) ببخشید شما چی درس میدید؟
استاد:ادبیات
بسیجی:آقا من یه سوال دارم٬حوصله داری جواب بدی؟
استاد:بفرمایید
بسیجی:(در حال بازرسی بدنی او)به نظر شما منظور این شاعرها چی بوده که این همه شراب و جام و می و اینا ریخته اند تو شعراشون؟حالا نمی شد یه مثل دیگه ای بزنند که مردم به اشتباه نیفتند؟
استاد:والا به نظر من دلیلش این بوده که شبا می نشستند یه گوشه فکر می کردند و شعر می گفتند٬اگه شبا عوض فکر کردن راه می افتادند توی کوچه ها و قدم می زدند هوس این کلمه ها هم از سرشون می افتاد
شب های روشن٬فرزاد موتمن٬فیلمنامه از سعید عقیقی٬۱۳۸۲

IMG_20150224_101347.JPG
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
ی برای پیدا کردن اشخاص مناسب برای قرض گرفتن هستند.

شکوه: (زنی را آن لا به لاها نشان می دهد) این... ثابتش کن! ... این قرض میده. خیلی هم وضعش خوبه. خیلی هم با هم دوستیم.

ایرج: دهنش قرصه ؟

شکوه : تا ریزترین چیزای زندگیمو من براش میگم. خیلی مثبته. از بچه های دانشگامون بود. تو اوج دورانی که من ذهنم منفی باف شده بود ، تو داشتی شرکتو گسترش می دادی این به داد من رسید. کلاسای دکتر جاویدان و مثبت اندیشیا رو این یاد من داد.

ایرج: همین جوری پولهای من بدبختو نفله کردی ها... کلاس کنکور برم ماما بشم. دکتر کرمانی برم لاغر می کنه. لاغر بشم سکه می ده به آدم. بریم دیزین با بچه ها. دلم می خواد سایت داشته باشم. قبض تلفن میومد قد کباب سلطانی. بریم با بچه های وبلاگ نویس آران بیدگل. بریم اردهال سر خاک سهراب سپهری. با یه مشت بچه فنچ منچ شونزده هفده ساله زن گنده پاشدی رفتی قمصر کاشون جشن گلابگیرون؟ میخوام بدونم الان تو این بدبختی و بی پولی ، این آقای سهراب سپهری میاد ده شاهی بذاره کف دست ما؟!
گوشت تیکه های دو سیر نیمی می انداختی تو قرمه سبزی. خریداشم که طومار در طومار. ژامبونش 90 درصد باشه. خیارشورش سفت باشه. چیپسش سرکه ای باشه. کلمش بروکلی باشه. زن من نمونه س. عروس باسلیقه س. همه این بدبختیا نتیجه خرج تراشی های دورانیه که ذهن تو منفی باف شده بودا...

بی پولی / کارگردان: حمید نعمت الله

IMG_20150224_102332.JPG
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
انسان از آن چيزي كه بسيار دوست مي‌دارد، خود را جدا مي‌سازد. در اوج خواستن نمي‌خواهد، در اوج تمنا نمي‌خواهد. دوست مي‌دارد اما در عين حال مي‌خواهد كه متنفر باشد. اميدوار است اما اميدوار است اميدوار نباشد. همواره به ياد مي‌آورد اما مي‌خواهد كه فراموش كند.

"هامون/ خسرو شکیبایی
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رییس بیمارستان: ایزی(ایزابل) چرا تنها نشستی؟
ایزی:دارم به مسابقه امروز فکر میکنم
رییس: فکر نکن بهش. وقتی یه شیر تو مسابقه غرّش برنده نمیشه،معنیش این نیست که نمیتونه غّرش کنه.
به جای اینکه زخماشو لیس بزنه تا خوب شه باید به زخماش افتخار کنه و از اونا درس بگیره

Gray's anatomy


 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
-اینترنت،چت،مولتی مدیا.
-اینا چیه داری می گی؟!آخوندا که این جوری حرف نمی زنند!
-ایناها،پس اینا چیه؟!
-حالا این یکی این جوری شده!باید عین این آخوندای معمولی حرف بزنی،نگاه کن (عوض کردن کانال تلویزیون)
*آخوند در تلویزیون:بحث رستگاری در اوج ظلمت با بررسی فیلم سینمایی پالپ فیکشن اثر کوئنتین تارانتینو...
-بابا جکسون،این آخوندا راجع به همه چی حرف می زنند!مثل این،مثلا چی می گه:پال فیکشن؟
-پالپ فیکشن.
-یعنی چی؟!
اسم فیلمه،شامتو بخور.
*آخوند در تلویزیون:همان طور که خود تارانتینو هم می گوید:من می خواهم آن جایی باشم که خدا می خواهد.
مارمولک-کمال تبریزی سکانس از فیلم مارمولک

11001740_1408350766136624_559217319104569868_n.jpg
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
- راضیه: مامان بزار برم ماهی قرمز بخرم دیگه... عیدی دادن، من میدم به شما...
+ مادر: حالا کو ؟!... هنوز که کسی به تو عیدی نداده !...
- مامان بزرگ به من عیدی میده، اون مالِ شما !
+ بله دیگه... وقتی لباس عیدتو پیش پیش میپوشی، پولای عیدتم باید پیش پیش خرج کنی !...
بادکنک سفید- کارگردان: جعفر پناهی، فیلمنامه: عباس کیارستمی

11021062_405635869596036_3983791484492206563_n.jpg
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
- نترسین! برین جلو ... خدا با ماست ...
- اگه خدا با ماست پس کی با اوناست ... اونا که دارن ما رو تیکه پاره می کنن؟!!
« نجات سرباز رایان - استیون اسپیلبرگ 1998 »




 

پیوست ها

  • 10308050_785214608238788_4619821262917194517_n.jpg
    10308050_785214608238788_4619821262917194517_n.jpg
    45.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا