[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="]مونولوگ مریلا زارعی در فیلم دستهای خالی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]حوریه (مریلا زارعی) :عین مراسم شب اعدامه مگه نه
با این شمع به دنیا اومدم نه یه ساله شدم
مامان یادته می گفتی دومین سال تولدم خرمشهر آزاد شد ...خرداد 61
دو،سه، چهار...بابا میومد ولی هیچ وقت نبود
شیش، هفت، هشت، نه...جشن تکلیف گرفتیم بابا دیگه نیومد
گفتی...
گفتی دشمن می خواسته کرمانشاه بگیره بابات اسیر شده دخترم
اسم عملیاتش چی بود آهان خودم میگم عملیات مرصاد ولی کرمانشاه که از خونه ی ما خیلی دور بود گفتی میاد تو درس بخون میاد بابات میاد خانم مهندسشو میاد... باشه...
یازده، دوازده، سیزده، چهارده، پونزده، شونزده،هیفده...
اُسرا اومدن اما بابای من نیومد بعضی دوستای بابا اومدن یه چیزایی گفتن مامان سوخت من آتیش گرفتم مامان یادته دانشگاه قبول شدم چه ذوقی کردی بابا اصلا نمی دونست گریه کنه یا بخنده...
هیفده نه هیفده شمرده بودم هیجده، نوزده، بیست، بیست و یک، بیست و دو، بیست سه
بالاخره بابا اومد منم فوق لیسانس گرفتم نه خاموش شدم...[/FONT]
[FONT="]****تولدم مبارک****[/FONT]
[FONT="]دست بزنید
بابا
وای بابا نگاه کن مورچه هرو نگاه
می دونید که مورچه دویست سال عمر میکنه
البته اگه اعدام نشه
بابای من
بابا قوز نمی کنم به خدا قوز نمی کنم
ببین
چرا اینجوری می کنی قول می دم...قول میدم صاف و محکم وایسم
یعنی قول می دم یه طوری همچین راست سرم بیوفته تو گردی طناب...دار
قول می دم آبروتونبرم بابا قوز نمی کنم...[/FONT]
[FONT="]دست های خالی| 1385| ابواقاسم طالبی[/FONT]