سیبویه....ایرانیان و ساختار زبان عربی!

►♀☼♀◄

عضو جدید
یادمان باشد که:

__________
__________

ابوبشر عمرو بن عثمان معروف به سیبویه از دانشمندان ایرانی صرف و نحو زبان عربی است که آرامگاهش در شهر شیراز است. معنی نام او «منسوب به سیب‌» است. بسیاری از نام‌های ایرانی پیش از اسلام و اوایل دوره اسلامی به پسوند نسبی -ویه ختم می‌شد همچون «دادویه»، «زادویه» و غیره. عربها و به تبع آنها غربیان نام سیبویه را به صورت سیبَوَیهی تلفظ می‌کنند. سیبویه، نامش عمروبن عثمان بن قنبر و کنیه اش ابوالبشر و از بردگان بنی حارث بن کعب بود. فیروزآبادی مؤلف قاموس درباره معنای نام او می‌گوید: (سیبویه یعنی بوی سیب)

ابوبشر سیبویه فرزند عمرو بن عثمان (۱۴۰ هـ / ۷۶۰ م-۱۸۰ هـ / ۷۹۶ م)، مشهور به سیبویه. نام کامل وی: ( أبو بشر عمرو بن عثمان بن قنبر البصری ). وی از موالی بنی الحارث بن کعب و سپس از موالی آل الربیع بن زیاد الحراثی بود.[۱]
سیبویه در بیضای فارس تولد یافت و در بصره نشو و نما کرد. پس از آن که در نحو استادی بی همتا شد به نزد یحیی بن خالد برمکی به بغداد رفت.
وی علاوه بر این‌که از خلیل درس می‌گرفت نزد استادان دیگری مانند عیسی بن عمر و یونس به شاگردی نشست و لغت را هم از ابو خطاب اخفش فرا گرفت. آنگاه به تألیف کتابی در نحو پرداخت که ابن ندیم درباره آن می‌نویسد: (نه پیش از وی کسی مانند آن را تألیف نموده و نه بعد از او کسی تألیف خواهد کرد).
زندگی

سیبویه به سال (۱۴۰) هجری قمری در شهر بیضا از توابع فارس زاده شد, در سن ۱۴ سالگی برای تحصیل علم رهسپار بصره شد، چنانکه در آن دوران بغداد مرکز علم ودانش بود. ودر آنجا یکی از برجسته‌ترین علماء علم اللغة گردید. وی از علمای اعظم نحو و علوم عرب و از فلاسفه بنام است، «الکتاب» اوّلین کتاب حاوی صرف و نحو و از منابع و مأخذ قابل اطمینان است. ایشان نزد یکی از بزرگ‌ترین استادان علوم صرف ونحو در آن دوران خلیل فراهیدی کسب علم نموده‌است.
اهمیت تاریخی سیبویه از آن جهت است که نخستین فردی بود که برای زبان عربی صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در این زبان مشخص ساخت. بنابراین، علامات ضمه، فتحه، کسره و تنوین‌ها اختراع و کار سیبویه ایرانی است. وی با این عمل عنوان «سیبویه نحوی» را به خود اختصاص داد. بدون کاری که سیبویه کرد و در آن زمان یک شاهکار بود، پیشرفت زبان عربی میسر نبود و استحکام این زبان به این صورت باقی نمی‌ماند. به این ترتیب، این ایرانیان بودند که برای اعراب دستور زبان (صرف و نحو) نوشتند. طبق نوشته روزنگارهای بین‌المللی، «سیبویهSibavayh» زبان شناس معروف ایرانی در نخستین هفته ژانویه سال ۷۹۳ میلادی در شیراز درگذشت. بنا به روایتی، وی در سال ۱۸۰، در سن چهل سالگی درگذشت و در گورستان باهلیه مدفون شد. اینک بر قبر او سنگ سیاهی است که در دکانی در دروازه کازرون قرار دارد و به سنگ سیاه معروف است. یک مزار دیگر نیز درشهر قدیمی سیراف که اکنون بندر طاهری نامیده می‌شود واقع در عسلویه استان بوشهر وجود دارد که بنام مزار این دانشمند معروف است.
عده‌ای بر این باورند که اگر سیبویه ایرانی برای زبان عرب صرف و نحو (گرامر) ننوشته بود این زبان در نوشتار همانند لهجه (گویش) یکنواخت بودن خود را از دست می‌داد.

سیبویه هنگام که عزم سفر به خراسان نموده بودن در عرض راه بیمار می‌شود، ودر سال (۱۸۰هـ/ ۷۹۶م) در عمر ۴۰ سالگی در شهر شیراز دار فانی را وداع گفته وبه جوار رحمت حق پیوست است.


http://fa.wikipedia.org/wiki/سیبویه
 

►♀☼♀◄

عضو جدید
حرف جدیدی دیگر نداری؟
خدایی اگر من هم باشما بودم دیگر از تکرار این جمله خسته میشدم..
کمی بصیرتت را زیاد کن شاید چیز دیگری پیدا نمودید...
 

Farez 132

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف جدیدی دیگر نداری؟
خدایی اگر من هم باشما بودم دیگر از تکرار این جمله خسته میشدم..
کمی بصیرتت را زیاد کن شاید چیز دیگری پیدا نمودید...
دهنش چند سانت باز شده یا ریشش شپش نمیگیره؟:eek::eek::eek:
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست عزیزم درست بصیرت افزایی کنید باشد که رستگاریشان مخدوش نشود، آنوقت شما مسوولش باشید....

اهمیت تاریخی سیبویه از آن جهت است که نخستین فردی بود که برای زبان عربی صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در این زبان مشخص ساخت.
عده‌ای بر این باورند که اگر سیبویه ایرانی برای زبان عرب صرف و نحو (گرامر) ننوشته بود این زبان در نوشتار همانند لهجه (گویش) یکنواخت بودن خود را از دست می‌داد.
این مطالب چندان درست نیست، و شاید در رستگاری عده ای خدشه وارد کند، اصلاح میکنم که در رستگاری شما خدای نا کرده مشکلی پیش نیاید!!!!


و اما مطلب صحیح تر
:

عربها مانند یونانیها شعر و خطابه و سخنوری و نامه نویسی داشتند و علم نحو زبان عربی را تدوین نکرده بودند،زیرا ملکه لغت در طبیعت آنان رسوخ داشت ولی چون اعراب بفهم دقیق معانی قرآن احتیاج یافتند زودتر از یونانی ها و رومیها بتدوین قواعد نحو خود پرداختند و هنوز پنجاه سال از تاسیس دولت عرب نگذشته بود که احتیاج بتدوین قواعد نحو در میان آنها احساس شد.گمان ما بر آن است که قواعد نحو زبان عرب مانند زبان سریانی تدوین شده باشد،چه که جماعت اخیر در قرن پنجم میلادی قواعد زبان خود را مدون کردند و کشیشی بنام یعقوب رهاوی ملقب به مفسر کتابها (متوفی در 460 میلادی) برای اولین بار قواعد نحو زبان سریانی را تدوین کرد،در همان مواقع عربها در نتیجه آمد و شد بعراق با سریانی ها معاشرت کردند و از قواعد نحو سریانیها اطلاع یافته آنرا نیکو دانستند و همینکه خود بتدوین قواعد نحو محتاج شدند از قواعد سریانی استمداد کردند چون هر دو زبان مانند دو خواهر با هم شبیه است.دلیل این مدعا آنکه عربها موقعیکه در عراق میان سریانی ها و کلدانیها میزیستند علم نحو خود را وضع کردند و تقسیمات کلام در عربی و سریانی یکی است.اما شتاب عرب برای تدوین قواعد نحو برای آن است که عربها با شتاب بسیار دین اسلام را منتشر ساخته ممالک وسیعی را گشودند و با ملل غیر عرب آشنا شدند و چون این ملت ها زبان عربی را بخوبی نمیدانستند در مکالمه خطا میرفتند و رفته رفته زبان عربی رو به تباهی میگذارد حتی پیش از فتوحات اسلامی این جریان بوده که عربها بدون توجه بقواعد نحوی بی غلط صحبت میکردند و اعراب کلمات و جملات آنان مانند اعراب قرآن بود،اما مسلمانان غیر عرب بخطا میرفتند و موقعی یکی از همان مسلمانان غیر عرب در حضور حضرت رسول بخطا تکلم کرد حضرت بصحابه فرمودند:برادر خود را راهنمائی کنید اشتباه میرود.و از گفته های ابوبکر است که اگر موقع قرائت سقوط کنم بهتر از آنست که کلمه ای را بخطا بخوانم.ولی اشتباهات کلی چنانکه گفتیم بعد از فتوحات اسلامی روی داد و در آن موقع بود که مسلمانان غیر عرب در تکلم عربی و بخصوص در قرائت قرآن بخطا میرفتند و عمال و والیان عرب این را دیده بفکر ضبط قواعد نحوی بر آمدند.

مورخان عموما اتفاق دارند که ابوالاسود دوئلی متوفی بسال 69 هجری علم نحو عرب را وضع کرده است،وی از بزرگان تابعین و از صحابه حضرت امیر بوده و در جنگ صفین التزام رکاب آن حضرت را داشته است.پس از آن ببصره آمده و در آنجا زبان سریانی آموخته و قواعد نحو آنرا فرا گرفت و چون آن را نیکو دید بفکر افتاد که برای زبان عربی نیز قواعدی وضع کند و این نظر خود را با زیاد بن ابیه والی عراق در میان نهاد ولی زیاد بجهاتی که گفته شد با آن پیشنهاد موافقت نکرده است اما چندی بعد مردی نزد زیاد آمده و چنین اظهار کرده است:

اصلح الله الامیر توفی ابانا و خلف لنا بنون (1).

زیاد که خطای آن مرد را شنید دنبال ابوالاسود فرستاد و از او خواست که قواعدی برای نحو وضع کند و آنچه را که سابق نهی کرده بود در نتیجه آن پیش آمد بوی فرمان داد که اجراء نماید.

بعضی دیگر میگویند که موقعی دختر خویلد اسدی نزد معاویه آمده گفت:
ان ابوی ماتا و ترکا لی مالا (بطور اماله) (2) و چون علی (علیه السلام) این را دانست باب ان و باب اضافه و باب اماله را برای ابوالاسود دوئلی شرح داد و ترسیم کرد و بدین طریق علم نحو وضع شد،سپس ابوالاسود مردی را شنید که این آیه را (از سوره برائة) چنین میخواند «ان الله بری ء من المشرکین و رسوله » یعنی کلمه رسول را که باید در اینجا برفع باشد بجر میخواند و ابو الاسود باب عطف و باب نعت را وضع کرده تا چنان خطائی روی ندهد.

هم چنین روزی دختر ابوالاسود بطور پرسش گفت:«یا ابت ما احسن السماء؟» (چه چیز نیکو کرده است آسمان را) پدرش گفت نجومها- (ستاره های آن) ،دختر گفت نه مقصودم خود آسمان است،ابوالاسود گفت:در آن صورت دهانت را باز کن و بگو یا ابت ما احسن السماء!-چه نیکوست آسمان و روز دیگر دخترک گفت ما اشد الحر؟چقدر هوا گرم است ولی آنجمله را بطور استفهام بیان کرد،پدرش (ابوالاسود) اشتباه او را بطریقی که گفته شد اصلاح کرد و باب تعجب را در علم نحو وضع نمود.

چگونگی وضع علم نحو اختلاف دارند اما همه آنان بر این عقیده اند که ابو الاسود دوئلی در اثر پیش آمدهائیکه گفتیم علم نحو را وضع کرد و خود ابو الاسود میگوید که اصول علم نحو را از علی (حضرت امیر) فرا گرفته است.پس مسلم شد که ابوالاسود علم نحو را وضع کرده و یا شروع بآن کار کرده است.و در تایید این ادعا گفته ابن ندیم را نقل میکنیم که در کتاب فهرست خود چنین اظهار میدارد:

«یکی از اشخاصی که علاقه بجمع آوری کتاب داشت مرا بانبار و کتابخانه ای برد که در آنجا کتابهای بسیاری دیدم از آن جمله صندوقی که سیصد رطل پوست و چرم و کاغذ مصری و چینی و تهامی،خراسانی ریخته بودند و در میان آن اوراق چهار ورق دیدم که گمان میکنم از اوراق چینی بود که در آن چهار ورق مطالبی راجع بفاعل و مفعول دیده شد و یحیی بن همیر بخط خود نوشته که این مطالب از ابوالاسود رحمة الله علیه میباشد و زیر آن خط نوشته دیگری بخط قدیمی از علان نحوی دیده میشد و زیر آن خط نصر بن شمیل بود و همینکه آن مرد مرد آن صندوق از دست رفت ».

در هر حال چون تالیفات مختصر ابوالاسود رفع حاجت آنی را نمیکرد و اشتباهات رفع نمی شد لذا ابو الاسود علامات و حرکات را تعیین نمود تا بدان وسیله اعراب کلمات معلوم شود و اقسام اسم و فعل و حرف مشخص گردد و این همان علامات و حرکاتی بود که سریانی ها معمول میداشتند و در قسمت خط عربی راجع بآن سخن گفتیم.

بنابر این عرب ها پیش از تدوین علم نحو اعراب کلمات را میدانستند،همانطور که قبل از تدوین علم عروض شعر میگفتند،چون درست سخن گفتن و شعر سرائیدن ملکه آنان بود.اما همینکه ملت های غیر عرب مسلمان شدند و با عربها آمیزش کردند طبعا از فهم معانی قرآن عاجز ماندند،زیرا زبان عربی ملکه آنان نبود و لذا در صدد تدوین قواعد نحو بر آمدند و چنانکه مشاهده میشود بیشتر این اشخاص (کسانیکه مشغول تنظیم و تدوین نحو بودند) از میان مردم غیر عرب برخاستند.

ابوالاسود ابتداء علم نحو را وضع کرد،پس از او مردمانی از کوفه و بصره کار او را تعقیب کردند،نخستین کسی که از ابوالاسود علم نحو را فرا گرفته به تکمیل آن پرداخت عنبسة بن معدان مهری بود،سپس میمون اقرن و عبدالله حضرمی و عیسی بن عمر و خلیل بن احمد (امام علم عروض و لغت) و سیبویه (امام علم نحو) بترتیب علم نحو را از یکدیگر اقتباس کرده آنرا کامل ساختند و مطابق قانون طبیعی تکامل علم نحو ترقی کرد و کتابهای مفصلی در آن موضوع تالیف شد.اما سیبویه (متوفی بسال 180) آنرا کامل ساخت و کتاب مشهور خود را در علم نحو تالیف نمود بقسمی که سایر کتب نحوی که بعدا تالیف شد بطور کلی اقتباس از کتاب سیبویه و کتاب العین بود (شرح این کتاب اخیر بزودی خواهد آمد) .شهرت و اهمیت کتاب سیبویه تا آنجا رسید که هر وقت مردم کتاب میگفتند مقصودشان کتاب نحو سیبویه بود و آنرا مانند بهترین تحفه به یکدیگر هدیه میدادند.

پی نوشت ها:
1- ترجمه آن جمله چنین است:خدا فرماندار را نیکو بدارد پدر ما مرده و برای ما فرزندانی (پسرانی) گذارده است. و موضوع اشتباه و خطا آن است که مطابق قواعد نحوی در این جمله بنون باید بنین گفته شود.
2- اماله در قرائت چنان است که خواننده (قاری) فتحه را مانند کسره و الف را مانند یاء بخواند و در علم صرف باب مخصوصی راجع باین موضوع میباشد.مترجم



منبع: جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام
 

►♀☼♀◄

عضو جدید
اهمیت تاریخی سیبویه از آن جهت است که نخستین فردی بود که برای زبان عربی صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در این زبان مشخص ساخت.

وی كه با محوريت "ارتباط ديدگاه‌های زبان شناسی سيبويه با زبان‌شناسی نوين" سخنان خود را آغاز كرد، در ادامه افزود: "الكتاب" از نحو، آغاز و سپس به آواشناسی و واژه‌شناسی ختم می شود. سيبويه معيار دستور زبان خود را "گفتار" قرار می‌‌دهد نه "نوشتار". او معتقد است كه واحد گفتار، "جمله" است. وی در تدوين دستور زبان عربی و در روش خود، از كل به جزء می‌‌رسد و اين روشی است كه در شيوه بسياری از زبان‌شناسان معاصر، نظير "نوام چامسكی" ديده می‌شود.
http://www.ibna.ir/vdcfvcdv.w6d1eagiiw.html
عده‌ای بر این باورند که اگر سیبویه ایرانی برای زبان عرب صرف و نحو (گرامر) ننوشته بود این زبان در نوشتار همانند لهجه (گویش) یکنواخت بودن خود را از دست می‌داد.
نمیدانم چرا ایراداتان بنی اسرائیلی است، اینکه "عده ای " میگیرند آیا استوار بودن بر "همه" است!/
مثل این می باشد که عده ی باور داشته باشند که اگر فردوسی شاهنامه رو ننوشته بود ایرانی هم وجود نداشت..
این "عده" مشکلی در ایجاد بصیرت عام نمیکند...
باشد که مسلمین رستگار شوند و کتابهایی در همین راستاها که نیاز روز جامعه ی امت حزب الله است بنگارند...
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا جان شما دوتا چرا اینقدر با همدیگه درگیرین ! :دی
:biggrin:
نه بابا درگیری ای نیست، ایشون از کاربران قدیمی سایت هستند که الآن نام کاربریشون رو عوض کرده اند، دیگه ما عادت داریم به هم:D
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وی كه با محوريت "ارتباط ديدگاه‌های زبان شناسی سيبويه با زبان‌شناسی نوين" سخنان خود را آغاز كرد، در ادامه افزود: "الكتاب" از نحو، آغاز و سپس به آواشناسی و واژه‌شناسی ختم می شود. سيبويه معيار دستور زبان خود را "گفتار" قرار می‌‌دهد نه "نوشتار". او معتقد است كه واحد گفتار، "جمله" است. وی در تدوين دستور زبان عربی و در روش خود، از كل به جزء می‌‌رسد و اين روشی است كه در شيوه بسياری از زبان‌شناسان معاصر، نظير "نوام چامسكی" ديده می‌شود.
http://www.ibna.ir/vdcfvcdv.w6d1eagiiw.html

نمیدانم چرا ایراداتان بنی اسرائیلی است، اینکه "عده ای " میگیرند آیا استوار بودن بر "همه" است!/
مثل این می باشد که عده ی باور داشته باشند که اگر فردوسی شاهنامه رو ننوشته بود ایرانی هم وجود نداشت..
این "عده" مشکلی در ایجاد بصیرت عام نمیکند...
باشد که مسلمین رستگار شوند و کتابهایی در همین راستاها که نیاز روز جامعه ی امت حزب الله است بنگارند...
متشکر از بابت مطلب، بنده سند تاریخی این مطلب رو از زبان جرجی زیدان بیان کردم، و به گونه ای بیان تاریخ کردم، در همان متنی هم که قرار دادم به نقش سیبویه اشاره شده ولی اینکه پایه گذار علم نحو عربی باشه در سند جرجی زیدان اینگونه نیست.....

خوب گفتم شاید عده ای به بصیرت شما نرسیده باشند و فکر کندد اگر سیبویه نبود زبان عرب هم نیود!!! شما به بصیرت لبریزتان ببخشید!!!

البته نوشتن این کتابها نیاز امت حزب الله نیست در حال حاضر.....
 

Similar threads

بالا