ارزيابى و آناليز مقاطع نازک ميکروسکوپى نشان مى دهد که ميانگين نسبت ماسه سنگ به کربنات در تعدادى از اين چاهها براى زونهاى 2 و3 به ترتيب حدود 48/8 و 02/1 مى باشد. براساس مطالعات پتروگرافى مشخص گرديد که دانه هاى اصلى سازنده بخش هاى ماسه سنگى اغلب از کوارتز و مقدارى هم از آهک، دولوميت، انيدريت وژيپس تشکيل شده است که داراى جورشدگى ضعيف تا متوسط هستند. در مطالعه اين ماسه سنگها، قطعاتى از سنگهاى آذرين و همينطور کوارتز پلى کريستالين و کانيهاى سنگين هم ديده شد(شکل 2 و3) که نشانه وجود منشأ سنگهاى آذرين درونى هستند. لذا با توجه به اين يافته ها شايد بتوان منشأ ماسه سنگهاى زونهاى 2 و3 را بدين صورت تصور کرد که ابتدا از تخريب و فرسايش سنگهاى آذرين سپر عربستان ماسه سنگهايى تشکيل شده است(که چنين شرايطى عملاً وجود داشته است)، سپس ماسه سنگها مجدداً مورد تخريب واقع شده و با ماسه سنگهاى ديگر از منشأ دگرگونى و با جورشدگى کم مخلوط گرديده و پس از طى مسافت طولانى در شرايط مطلوب قاره اى سازند ماسه سنگى غار در عراق و ماسه سنگهاى زونهاى 2 و3 بخش اهواز را به وجود آورده است(Zahedinezhad, 1987) در هر حال وجود ماسه هاى خوب گرد شده در کنار ماسه هاى نيمه مدور ونيمه زاويه دار و دانه هاى درشت متبلور مؤيد اختلاط و ته نشست دوباره ذرات از منابع گوناگون مى باشد. جنس سيمان هاى موجود در ماسه سنگ هاى اين ميدان اغلب کربناته ومقدارى هم سولفاته و دولوميتى مى باشد(شکل 4 و5) که در بعضى جاها کاملاً دانه هاى ماسه را در برگرفته اند و در بعضى جاها نيز دانه هاى ماسه به صورت ناقص سيمانى شده اند و يا بطور کلى سيمانى در آنها مشاهده نمى شود(شکل 6). البته در اطراف بعضى از دانه ها آثار بيش از يک نوع سيمان ديده مى شود که نشان دهنده فازهاى مختلف سيمانى شدن مى باشد. در بين لايه هاى ماسه سنگى و کربناته ميان لايه هايى از انيدريت مشاهده مى شود که مى تواند منشأيى براى سيمان هاى سولفاته باشد. تخلخل در ماسه سنگهاى اين ميدان از 35-1 درصد تغيير نموده که عمدتاً از نوع بين دانه اى(Intragranular)، درون دانه اى(Intragranular)، قالبى(Muldic) و شکستگى(Fracture) مى باشد که در بعضى موارد اين خلل و فرج ها و شکستگى ها و آثار فسيلى، توسط انيدريت پر شده اند(شکل 7). در بسيارى از موارد پديده دولوميتى شدن آهکها و سولفاتها را هم مى بينيم که باعث افزايش تخلخل و سست شدن دانه ها و سيمان بين آنها شده است. در مرز بين بعضى از دانه ها آثار شسته شدن سيمان مشاهده مى شود که نشان مى دهد در اين مناطق سيمان در حال از بين رفتن است.
با بررسى مقاطع نازک در ستون هاى سنگ شناسى مختلف روشن مى شود که از نظر سيمان شدگى، توالى سيمانهاى کربناته، سولفاته و دولوميتى با سکانس محيطهاى سبخايى و يا حوضه هاى کم عمق مطابقت دارد. اين سکانس سيمان شدگى نشانه تغييرات افزايشى ph و سالينيته در محيط و يا ترکيب فاز سيال مى باشد. با توجه به بررسى هاى به عمل آمده بنظر مى رسد که قسمت شرقى ميدان از درجه سيمان شدگى بهترى برخوردار باشد. اين پديده در قسمت پايينى زون 3 بيشتر به چشم مى خورد.
در مخازن نفتى در طى مهاجرت و ورود هيدروکربور به داخل مخزن سرعت سيمان شدگى کمتر مى شود(Worden et al, 1998). هيدروکربور وارد شده، جايگزين سيالات اوليه داخل مخزن، که حاوى مقادير زيادى از سيمان مى باشند، مى شود. همچنين به علت خاصيت بالاروندگى نفت و کمتر بودن زون مخصوص آن نسبت به آب ابتدا قسمت هاى بالايى مخزن در طى مهاجرت توسط نفت و ديگر سيالات مخزنى اشغال مى شود و پس از آن نوبت به مناطق پايين تر مى رسد. به همين علت بخش هاى نزديکتر به سطح آب و نفت از درجه سيمان شدگى بيشترى برخوردار هستن
با بررسى مقاطع نازک در ستون هاى سنگ شناسى مختلف روشن مى شود که از نظر سيمان شدگى، توالى سيمانهاى کربناته، سولفاته و دولوميتى با سکانس محيطهاى سبخايى و يا حوضه هاى کم عمق مطابقت دارد. اين سکانس سيمان شدگى نشانه تغييرات افزايشى ph و سالينيته در محيط و يا ترکيب فاز سيال مى باشد. با توجه به بررسى هاى به عمل آمده بنظر مى رسد که قسمت شرقى ميدان از درجه سيمان شدگى بهترى برخوردار باشد. اين پديده در قسمت پايينى زون 3 بيشتر به چشم مى خورد.
در مخازن نفتى در طى مهاجرت و ورود هيدروکربور به داخل مخزن سرعت سيمان شدگى کمتر مى شود(Worden et al, 1998). هيدروکربور وارد شده، جايگزين سيالات اوليه داخل مخزن، که حاوى مقادير زيادى از سيمان مى باشند، مى شود. همچنين به علت خاصيت بالاروندگى نفت و کمتر بودن زون مخصوص آن نسبت به آب ابتدا قسمت هاى بالايى مخزن در طى مهاجرت توسط نفت و ديگر سيالات مخزنى اشغال مى شود و پس از آن نوبت به مناطق پايين تر مى رسد. به همين علت بخش هاى نزديکتر به سطح آب و نفت از درجه سيمان شدگى بيشترى برخوردار هستن


