na3rmech83
عضو جدید
عبیدالله بن زیاد پس از گذشت یک روز از حضور کاروان اسرا در کوفه فرمان داد سر حسین علیه السلام را در کوچه های کوفه و در میان قبایل مختلف شهر بگردانند.
زید بن ارقم روایت میکند که:
من در بالاخانه خود نشسته بودم که دیدم آن سر مقدس را بر نیزهای زدهاند و از کوچه عبور میدهند. وقتی سر در برابر من رسید، شنیدم که آیه 9 سوره کهف را میخواند:« اَم حسبت انّ اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا »؛ ( آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیههای شگفت ما بودند.)
به خدا سوگند از ترس موهای تنم راست شد. فریاد زدم:« به خدا ای پسر رسول خدا، داستان سر تو شگفت تر و حیرتانگیزتر است.»
(یعنی اصحاب کهف و رقیم اگر چه داستان شگفت انگیزی داشتند، لکن پس از مرگ سخن نگفتند، و داستان سر تو شگفت انگیزتر است که پس از بریده شدن از بدن، قرآن تلاوت میکند.)
زید بن ارقم روایت میکند که:
من در بالاخانه خود نشسته بودم که دیدم آن سر مقدس را بر نیزهای زدهاند و از کوچه عبور میدهند. وقتی سر در برابر من رسید، شنیدم که آیه 9 سوره کهف را میخواند:« اَم حسبت انّ اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا »؛ ( آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیههای شگفت ما بودند.)
به خدا سوگند از ترس موهای تنم راست شد. فریاد زدم:« به خدا ای پسر رسول خدا، داستان سر تو شگفت تر و حیرتانگیزتر است.»
(یعنی اصحاب کهف و رقیم اگر چه داستان شگفت انگیزی داشتند، لکن پس از مرگ سخن نگفتند، و داستان سر تو شگفت انگیزتر است که پس از بریده شدن از بدن، قرآن تلاوت میکند.)